به گزارش بیبیسی یک بررسی در جریان درباره خودشیفتگی بهوسیله پژوهشگران در دانشگاه کوئینز در بلفاست در ایرلند شمالی نشان داده است که چنین افرادی ممکن است باعث خشم دیگران شوند، اما با احتمال کمتری دچار استرس یا افسردگی میشوند.
دکتر کوستاس پاپایرییو، روانشناس یکی از این پژوهشگران میگوید واکنشهای منفی که به خودشیفتگی ابراز میشود، ممکن است باعث نادیده گرفتن منافع مثبتی شود که خودشیفتگی برای خود این افراد دارد.
این پژوهشگران در تلاش بودهاند که چرا باوجود اینکه خودشیفتگی از «از لحاظ اجتماعی زهرآگین» شمرده میشود، ظاهراً در «جوامع مدرن» - چه در سیاست و چه در رسانههای و فرهنگ سلبریتیها- در حال افزایش است.
- بدون احساس شرم یا گناه
این پژوهشگران خودشیفتهها را به عنوان افرادی تعریف میکنند احتمال «به رفتارهای پرخطر دست میزنند، دیدگاهی غیر واقعگرایانه از خودشان دارند، عزتنفس بیشازحدی دارند، احساس همدلی نسبت به دیگران نشان نمیدهند و احساس گناه یا شرم نسبت به اعمالشان ندارند.»
این پژوهشگران میخواستند بدانند چرا خودشیفتگی با وجود این خصوصیات منفی، این همه در جامعه مدرن دیده میشود و اغلب به جای مجازات با پاداش داده میشود.
روانشناسان خودشیفتگی را به همراه جامعهستیزی، ماکیاولیسم و دیگرآزاری به عنوان یکی از «صفات منفی» شخصیتی قلمداد میکنند.
اما پژوهش دکتر پاپایرییو بر روی ۷۰۰ بزرگسال ۲۲ تا ۲۵ سال نشان میدهد گرچه ممکن است خودشیفتگی برای جامعه بد باشد، اما ظاهراً برای خود افراد خودشیفته منافعی دارد.
گرچه خودشیفتهها دیگران را لگدمال میکنند و باعث آسیب عاطفی اطرافیانشان میشوند- اما ظاهراً نسبت از احساسات بد درباره خودشان در امان هستند.
آنها میزانهای کمتری از استرس دارند و با احتمال کمتری ممکن است زندگی را تنشزا ببینند- عزتنفس بالا و اهمیت بیشازحدی که به خودشان میدهند، ظاهراً باعث حفاظتشان در برابر احساسات بد نسبت خودشان میشود.
-
ریشه اعتماد به نفس افراطی خودشیفتهها چیست؟
- اشتغال خاطر با قدرت
این تحقیق در دنباله کار قبلی این پژوهشگران است که نشان داد خودشیفتهها با احتمال بیشتری در کار یا زندگی اجتماعیشان موفق میشوند- چراکه «سرسختی روانی» دارند که به آنها در غلبه بر احساس طرد یا نومیدی کمک میکند.
دکتر پاپایرییو همچنین به بررسی این موضوع پرداخت که ابعاد متفاوت خودشیفتگی چگونه میتواند پیامدهای عاطفی متفاوتی برای افراد ایجاد کند.
خودشیفتههایی که ویژگی «خودبزرگبینی» قوی دارد ممکن است «اشتغال خاطر با مقام یا قدرت» پیدا کنند و به خودشان اهمیت بیشازحدی بدهند.
در مقابل خودشیفتههای «آسیبپذیر» یا «حساس» ممکن است خیلی «تدافعی» باشند و گرایشی به «خصومتآمیز» تلقی کردن رفتار دیگران نشان دهند.
به گفته دکتر پاپایرییو، از لحاظ حس فرد درباره بهزیستیاش و تواناییاش در مقابله با استرس، خودشیفتههای «خودبزرگبین» احتمالاً مزیتهای «بسیار مثبتی» دارند.
او میگوید: «با اینکه مسلم است که همه جنبههای خودشیفتگی خوب نیستند، برخی از جنبههای آن ممکن است به پیامدهای مثبتی برای این افراد منتهی شود.»
- خودشیفتگی ملایم نه شدید
به گزارش وبامدی پاپرییو تأکید میکند که بررسیهایش بر اشکال شدید خودشیفتگی که به عنوان «اختلال شخصیت خودشیفته» شناخته میشود، متمرکز نبوده است. بلکه «جنبههایی از این صفت شخصیتی که به صورت یک طیف ظاهر میشوند» بررسی شدهاند.
او همچنین قبول دارد که خودشیفتگی شدید لزوماً به عزتنفس «سالم» منجر نمیشود که «در اغلب موقعیتهای اجتماعی لازم است.»
جیمز مدو، استاد ممتاز روانشناسی بالینی در دانشگاه جرج میسون در آمریکا با این نظر موافق است و میگوید:«فکر نمیکنم نتیجهگیری این پژوهشگران به معنای آن باشد که افراد برای درمان افسردگی باید تلاش کنند خودشیفتهتر باشند، این بررسیها فقط نشان میدهند صفت شخصیتی که ما خودشیفتگی مینامیم شامل برخی از ویژگیها است که ممکن است خطر افسردگی را کمتر کند.»
به گفته او مسئله این است افراد که دارای میزان بالا - نه خیلی بالای- صفت خودشیفتگی- عزتنفس بالاتری هم دارند. از طرف دیگر افسردگی عمدتاً یک «اختلال» عزتنفس است. افراد دچار افسردگی احساس بیارزش بودن میکنند، فکر میکنند کسی به آنها اهمیت نمیدهد و نمیتوانند کاری را درست انجام دهند.
بنابراین به گفته مدو، داشتن عزتنفس بالا بهطور طبیعی ٰباعث میشود احتمال دچار شدن فرد به افسردگی کمتر شود.