به گزارش همشهری آنلاین، «رویا مثل گونی سیبزمینی شده». رؤیا آرایشگر چند خانمی است که دور هم نشستهاند و او را سوژه کردهاند. رؤیا چربیهای شکمش را در آورده و به جاهای دیگر بدنش تزریق کرده: «روزهای اول خوب شده بود اما حالا که چربیها شل شده، همه بدنش آویزان شده. »
کم نیستند زنانی که برای داشتن ظاهری بهتر، راهی کلینیکهای زیبایی میشوند و حتی خودشان را بهدست جراحان میسپارند اما نه زنهایی که با مدلهای مختلف جراحی و پیکرتراشی بدون تحمل سختی، چربیهایشان را از دست میدهند و نه آنهایی که با رژیمهای سخت کیلو کیلو سبک میشوند، هیچ وقت از اندامشان راضی نمیشوند و بیشتر آنها چاق میمانند. در بیشتر کلینیکهای لاغری مشتریان زن هستند. آنها در هر مهمانی و دورهمیای از رژیم و برنامه غذاییشان صحبت میکنند. پای صحبتهایشان که بنشینی، در حد متخصص تغذیه تجربه دارند و میتوانند بهت مشاوره بدهند. سؤال این است که چرا برای زنان چاق بودن مسئله است و برای داشتن ظاهر بهتر این همه انرژی میگذارند؟ مرجان علی احمدی یکی از زنانی است که از ۲۰ سال گذشته درگیر رژیم شده، ۳ بار جراحی کرده؛ ابدومینو پلاستی، ساکشن بازو و کمر و اسلیو معده. داستان مرجان شاید داستان خیلی از زنانی باشد که دچار چاقیاند.
مرجان وزن کمتر از ۴ کیلو را تجربه نکرده: «موقع تولد ۴ کیلو بودم. » ۴ سال شیر مادرش را خورده و در این مدت مادرش انواع کمکیها و معجونهای تقویتی مثل شیرخشک، عسل، تخممرغ و... را هم شبانهروزی به او رسانده تا مشکلی برایش پیش نیاید. بعد از این هم که او را از شیر گرفتند، بستنی، شکلات، پشمک و... خوراک روزانهاش شده: «یک بار مهد ناهار میخوردم، در بیمارستان محل کار مادرم، سوپ مریضها را میخوردم و بعدش به خانه میرفتیم و باز هم ناهار میخوردم. همیشه گشنه بودم. »
دردسرهای چاقی از دوران راهنمایی برای مرجان شروع شد. از پوشیدن گنهای سفت تا دختر تپل را لاغرتر نشان بدهد: «قارچ پرورش میدادم و باید آب آن قارچها را میخوردم. » غرولندهای پدر با رستورانگردیها همراه بود:
«دوست نداشت چاق باشم ولی همچنان بهترین رستورانها را هم میرفتیم. مدرسه ناهار میداد ولی خودم هم ناهار میبردم تا دو وعده بخورم. » با شروع دبیرستان توجه مرجان هم به ظاهرش بیشتر شد: «دوست داشتم لاغر باشم و موهای بلند داشته باشم ولی اینجوری نبود. اولش خیلی اهمیت نمیدادم. اما بعضیها میگفتند تو تپلی باهات دوست نمیشیم. برای همین با دختر همسایه رژیم گرفتن را شروع کردم. هر کسی هم دکتر تغذیه میرفت به من میگفت چی بخور و چی نخور اما من نمیتوانستم تحمل کنم و یواشکی میخوردم. حتی روزه هم که میگرفتم غذا میخوردم. »
با رفتن به دانشگاه در یکی از شهرستانها، فستفود هم به لیست غذاهای مرجان اضافه شد. او با اضافه وزن بیشتری به تهران برگشت و روحیهاش را هم از دست داد: «آمدم دیدم، همه دارند لاغر میکنند. من هم ورزش را شروع کردم. چند ساعت ورزش میکردم. بهخاطر همین چربیهای بدنم سفت شد. رژیمها روی بدن مرجان تأثیری نمیگذاشت: «رژیم که میگرفتم، عصبی میشدم. نخوردن من را عصبی میکرد، یواشکی میخوردم. شبها از ترس پدرم، غذاهای رژیمی میخوردم، ولی گشنه میشدم و خوراکیها را لای آستین و جیبم قایم میکردم و دزدکی در اتاقم آنها را میخوردم. یا بیرون خوراکی میخریدم و شبها میخوردم، آشغالهایش را هم صبح با خودم میبردم تا کسی نبیند. ولع خوردن داشتم. یک مدت قرصهای لاغری میخوردم ولی احساس خفگی به من دست میداد. یک مدت آمپول لاغری میزدم آن هم جواب نداد. هر بار ۱۲-۱۰ کیلو کم میکردم ولی دوباره میخوردم و بیشتر چاق میشدم. »
بعد از اینکه هیچیک از این راهها جواب نداد، مرجان تصمیم گرفت جراحی کند: «احساس ضعف میکردم، فکرمیکردم در درونم چیزی ندارم. با خندیدن و شوخی کردن میخواستم خودم را مطرح کنم و خودم را در دل بقیه جا کنم. سر کار میرفتم، دانشگاه رفته بودم ولی هیچ مردی از من خواستگاری نکرده بود. همه دوستان دوره مدرسه و دانشگاه ازدواج کرده بودند، اما من مجرد بودم. شکمم خیلی بزرگ بود و برای اینکه عرقسوز نشوم، مدام باید پودر بچه میزدم. موقع خواب اذیت میشدم. ۳۰ سالم که شد، دخترخالهام گفت تا شکم بزرگت را جمع نکنی، هیچ مردی از تو خوشش نمیآید. گفتم جراحی میکنم، دختر تپلی میشوم که شکم ندارد. دکتر گفت شکمت خیلی بزرگ است و ابدو ریسک بالایی دارد اما من و خانوادهام قبول کردیم که جراحی کنم. عمل دردناک و سختی بود.
اول لیپوماتیک کردم و بعد ابدومینوپلاستی. شکمم تخت شد و اعتماد به نفسم بالا رفت. اما جای عمل عفونت کرد. یک مدت میرفتم دکتر تا عفونتها را خارج کنم. ۴-۳ سال گذشت تا چاقیها از شکم به ران و باسن آمد. من به چیزهایی که میخواستم نرسیدم. زانو درد و کمردرد داشتم. کانالهای عصبی دستم مشکل پیدا کرد و دکتر گفت لاغر نشوی به جراحی نیاز پیدا میکنی. در این مدت بازوها و پهلوهایم را هم لیفت کردم. اما باز سایز بزرگی بودم که برایش لباسی نبود. خجالت میکشیدم. تصمیم گرفتم اسلیو معده کنم. شب قبل از جراحی یک ساندویچ همبرگر بزرگ و یک پیتزای بزرگ با همه مخلفات سفارش دادم و خوردم.
۳ سال از اسیلو معدهام گذشته. دیگر غذا برایم هیچ لذتی ندارد. موهایم ریخته، پوست بدنم شل شده. ۸۰کیلو شده بودم اما بعد از یک تصادف و یک سفر ۵ کیلو چاق شدم. الان به مرز ۴۰ سالگی رسیدهام. باز هم از اینکه کسی بدنم را ببیند خجالت میکشم. از خودم راضی نیستم. باز هم بهنظرم بقیه خوشهیکلاند و من نه. دلم برای خنده و شیطنتهای روزهای چاقی تنگ شده. الان خیلی آرامتر شدهام و خندههای قبل را ندارم. مثل آن روزها فعال نیستم. هنوز هم دوست دارم ۱۵کیلوی دیگر کم کنم، پوستم را جراحی کنم تا ادامه زندگی برایم بهتر شود. »
- زنان، مشاوره میخواهند نه جراح
فاطمه تقیزاده، روانشناسی است که در یک کلینیک جراحی که بایپس معده انجام میدهد، کار میکند. او از تجربهای که در این سالها بهدست آورده، میگوید: زنان میگویند برای سلامتی میخواهند لاغر شوند اما من میگویم سلامتی کشک است، مشکل از عزتنفس زنان است. آنها فکر میکنند با لاغرشدن عزیز میشوند اما به لاغرشدن هم راضی نمیشوند و سراغ کارهای دیگر میروند. موضوع این است که زنان بدنهای خودشان را دوست ندارند. از نگاه پزشکی به این موضوع نگاه نمیکنم، هر چند از نظر پزشکی هم همه چاقیها ریسک بیماریهای قلبی و فشار خون و دیابت را ندارند، مگر لاغرها دچار این بیماریها نمیشوند؟
موضوع تبلیغاتی است که انجام میشود و مدام تأکید میکند که تو به اندازه کافی خوب نیستی و بیا من کمکت کنم که خوب شوی. ما دائم درگیر تبلیغاتی هستیم که از یک طرف ما را چاق میکنند، مثل مکدونالد، پپسی، کوکاکولا، چیپسها و فستفودها و از طرف دیگر تبلیغاتی وجود دارد که میخواهند ما را لاغر کنند. میگویند چاقی چیز خیلی بدی است، بیا من کمک کنم سریع کاهش وزن پیدا کنی و به وزن دلخواهت برسی. با رژیم، دارو و... لاغر میشوی. دارو یکی از پرسودترین تجارتهای جهانی است. در مقالهای خواندم؛ آمریکا با دارویی که برای درمان قطعی سلولیتها تبلیغ کرده، در کمتر از یک سال۱۶میلیارد دلار سود داشته.
حالا موضوع این است که اصلا سلولیت بیماری نیست که بخواهد درمان شود. لاغرها هم میتوانند سلولیت داشته باشند.
آدمهایی که عزتنفس پایینی دارند، درگیر این تبلیغات شده و از درون تهی میشوند. بهخودشان میگویند من به اندازه کافی خوب نیستم و باید کاری کنم که دوست داشتنی شوم، شوهرم دوستم داشته باشد، بچههایم دوستم داشته باشند و از همه مهمتر اینکه جامعه من را بپذیرد.
با یکی از غولهایی که تجهیزات بایپس معده را میفروشد، صحبت میکردم، نگاهش به آدمهای چاق، نگاه انسانی نبود، میگفت این چاق چمبهها که حقشان است. این مرد، نمادی از بخش عمدهای از جامعه است که نگاه تحقیرآمیزی به آدمهای چاق دارد و تصورش این است که این آدمها خنگ، بیاراده و سست هستند. این نگاه از دوران کودکی به آدمهای چاق القا میشود؛ نمونهاش موقع پرو لباس است که همیشه میگویند سایز شما را نداریم. اینها باعث میشود که طرف بهخودش بگوید حتما من ایرادی دارم و تصمیم بگیرد معدهاش را جراحی کند.
جامعه چاقی را مهمترین معضل زندگی یک زن معرفی میکند و زن فکر میکند اگر چاق نباشد همه مشکلاتش حل میشود؛ شوهرش به او خیانت نمیکند، بچهاش به حرفش گوش میدهد، جامعه نگاه فرهیخته به او دارد و... اما میبیند که بعد از لاغر شدن هم مشکلات همچنان پابرجا هستند. عزت نفس چیزی نیست که از بیرون آن را به ما بدهند، آن را باید یاد بگیریم. اما نه آموزش و پرورش به ما گفته عزتنفس چی هست، نه خانواده و نه جامعه. از یکی عزتنفس را بگیری، هر بلایی که بخواهی میتوانی سرش بیاوری. کسی که عزتنفس داشته باشد، میگوید کی گفته من چاق و زشتم، من خیلی هم خوبم.
در این چند ساله من خیلی از آدمها را دیدهام که با جراحی معده جانشان را از دست دادهاند. آنها هم که زنده ماندهاند، بعدا دچار مشکل شدهاند. در کلینیکی که من هستم، جراح آن انسان خوبی است. او از بیمارانش میخواهد به کمک روانشناس لاغر شوند. اگر بیماران قانع شوند با روانشناسی کمکشان میکنیم اما موضوع این است که بیشتر زنان تحمل ندارند یک سال زمان بگذارند، میخواهند سریع به لاغری برسند. بعضیها مثل کسانی که پرخوری عصبی دارند، اصلا مناسب بایپس نیستند. این جراحی برای آنها خطر مرگ دارد. موردی داشتیم که جراحی کرد اما با خوردن یک کتلت ۵بار به اتاق عمل رفت. متأسفانه زنانی که میخواهند جراحی کنند، فقط بهاره رهنما و نعیمه نظامدوست(بازیگران) را میبینند، عواقب این جراحی را نمیبینند. خیلیها زیر عمل میمیرند، عفونت میکنند و یا به کما میروند. بهنظر میرسد زنان بیشتر از اینکه به لاغری نیاز داشته باشند، به یک روانشناس نیاز دارند. مردان هم بایپس معده میکنند اما آنها با وزنهایی بالای ۱۸۰کیلو درخواست این جراحی را دارند اما زنان با اضافه وزن ۲۰ و ۳۰ کیلو هم حاضرند تن به این جراحی بدهند.