زن‌ها که ۸۰٪ خریداران رمان را تشکیل می‌دهند، نظام پشتیبانی از حیات داستان هستند اما آن‌طور که یک کتاب جدید استدلال می‌کند، از عشق زن‌ها به یک حقیقتِ احساسی در جهت کم‌اهمیت جلوه دادن این ژانر استفاده شده است.

به گزارش همشهری آنلاین  به نقل از گاردین، راوی رمان برنده بوکر آنا برنز، «مرد شیرفروش»، دوست دارد در مسیرش به محل کار کتاب بخواند، حتا زمانی که پیاده است. ترجیح او رمان‌های قرن نوزدهم است. او دوست دارد به امنیت طومارها و پاپیروس‌های قرون پیشین پناه ببرد. اما در جامعه خفقان‌آورِ او در دوران مشکلات ایرلند شمالی، او را به عنوان یک تهدید قلمداد می‌کنند. حتا بهترین دوستش عادات او را «نگران‌کننده»، «منحرف» و «غیر خیرخواهانه» می‌داند. راوی گیج می‌شود. «می‌خواهی بگویی اینکه او با سِمتِکس (ماده منفجره پلاستیکی) در خیابان دور بزند اشکالی ندارد اما خوب نیست که من در ملا عام جین‌ ایر بخوانم؟»
 
نیازی نیست که یک زن در میان خشونت‌های متعصبانه بزرگ شده باشد تا با مشکلات راوی ارتباط برقرار کند. زنی که در کافی‌شاپ، یا روی نیمکت پارک و یا در وسایل نقلیه عمومی کتاب می‌خواند، همیشه این ریسک را به جان می‌خرد که کسی (تقریبا همیشه یک مرد) آرام آرام به او نزدیک شود و بپرسد: «تا به حال چیزی از ...اِممم... پاتریک اوبریان خواندی؟» یا به احتمال بیشتر چیزی کاملا غیرمرتبط با رمان بگوید.
 
چیزی در مورد خوره کتاب بودن زنان و صورت‌های پنهان‌شده در یک رمان وجود دارد. از دیرباز این مسئولیت بر شانه‌های زنان بوده که مناسبات آسان بشری را تسهیل کند و زیاد خواندن، کاری است که با ذات اجتماعی سازگار نیست.
 
دمیان بار، نویسنده و بنیان‌گذار تالار ادبی در لندن تصور می‌کند که خواندن هنوز می‌تواند فعالیتی عصیان‌گرانه و خطرناک برای زنان باشد. او می‌گوید: «مردانی هستند که هنوز وقتی یک زن کتابی را برمی‌دارد آن را خطرناک و تهدیدآمیز می‌یابند.» وقتی دمیان بار برای تالار خود با نیکولا استورجن، وزیر اول اسکاتلند، مصاحبه کرد، از توهین‌هایی که خانم استورجن هنگام صحبت از رمان دریافت کرده بود وحشت‌زده شد. «مردم می‌گویند خواندن داستان اهمیتی ندارد و او باید مملکت را اداره کند. چرا کتاب خواندن برای یک رهبر کم‌ارزش‌تر از مثلا بازی گلف است؟»
 
هلن تیلر، استاد برجسته انگلیسی در دانشگاه اکستر، در کتاب جدید خود تحت عنوان «چرا زنان داستان می‌خوانند: داستان‌های زندگی ما» به بررسی و توضیح عمق احساسات زنان پرداخته است. او بیش از ۴۰۰ زن را مورد بررسی قرار داده تا بفهمد آنها چطور به داستان ربط پیدا می‌کنند. پاسخ‌ها در خشونت و شدت، در احساس گناه ناشی از خواندن و نافرمانی‌ها در خور توجه‌اند. یک مادر توضیح داد که چطور به خانواده‌اش می‌گوید برای لباس‌شویی به طبقه پایین می‌رود تا تنها ۱۰ دقیقه گران‌بها را برای خواندن یک رمان بدزدد. یکی دیگر برای او نوشت که خواندن رمان برایش تنها اندکی کمتر از نفس کشیدن اهمیت دارد. بقیه از اینکه موقع این کار مچشان گرفته شود می‌ترسند.
 
این ایده که داستان یک حوزه زنانه است از سوی کسانی که با کتاب سر و کار دارند بدیهی فرض می‌شود. بر اساس تحقیقات کتاب نیلسون، زنان در تمام دسته‌های رمان به غیر از فانتزی، علمی-تخیلی و ترسناک روی دست مردان بلند شده‌اند. و وقتی مردان داستان می‌خوانند تمایلی به خواندن آثار نوشته‌شده توسط زنان را ندارند، در حالی که تیلور ادعا می‌کند زنان آثار رمان‌نویسان مرد را می‌خوانند، تحسین می‌کنند و به ندرت قضاوت شخصی انجام می‌دهند.

زن‌ها نه تنها نسبت به مردان کتاب‌خرهای مشتاق‌تری هستند –نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد ۸۰٪ فروش بازار کتاب بریتانیا، ایالات متحده و کانادا مدیون زنان است- بلکه بیشتر از مردان به فستیوال‌های ادبی می‌روند، عضو کتابخانه می‌شوند، کتاب صوتی گوش می‌کنند، وبلاگ‌نویس ادبی هستند و به عضویت انجمن‌های ادبی درمی‌آیند.
 
یان مک‌ایوان یک بار نوشت: «وقتی زنان دست از خواندن بردارند، رمان می‌میرد.» تاریخ داستان همواره تاریخ خوانندگانِ زن بوده. از قرن ۱۸ رمان مورد توجه طبقه جدیدی از زنان مرفه بود که تحصیلات رسمی در زمینه علوم یا سیاست نداشتند. نویسندگان و منتقدان مرد که اولین رمان‌ها را نوشته و ارزیابی کردند، به فرم مشروعیت دادند اما تیلور می‌گوید نویسندگان زنِ داستان‌های احساسی و عاشقانه به سرعت از آنها پیشی گرفتند. زنان از آن به عنوان راهی برای یادگیری در مورد زندگی‌های دیگر و خیال‌پردازی درباره روابط و داستان‌های خود استفاده کردند که به آنها اجازه می‌داد موقعیت وابسته و فرعی خود نسبت به مردان را به چالش بکشند.
 
مطالعات تیلر اولین تلاشی است که برای پی بردن به چگونگی اهمیت داستان برای زنان معاصر در سنین، طبقات اجتماعی و گروه‌های قومی مختلف صورت گرفته است. او می‌گوید وقتی عنوان کتابش را به مردان می‌گوید، آنها تدافعی برخورد می‌کنند و می‌گویند «اما من هم داستان می‌خوانم!» من می‌گویم مطمئنم که راست می‌گویی اما مردان بسیار کمی این کار را می‌کنند. تیلر می‌گوید: «وقتی لایه‌های زیرین را بررسی می‌کنم تا بفهمم چرا یک رمان خاص را خوانده‌اند، آنها هرگز جوابی احساسی نمی‌دهند. اغلب می‌گویند: خب، چون خیلی به داستان‌های جنگ جهانی اول یا دوره ویکتوریا علاقه‌مندم یا اینکه در دانشگاه تاریخ خوانده‌اند و می‌خواهند موضوع خاصی را دنبال کنند و یا دوست دارند کتاب‌های مارتین امیس را بخوانند چون کاراکترهایش بامزه‌اند.»
 
لوئیز داوتی، نویسنده ۹ رمان ازجمله کتاب پرفروش «حیاط درخت سیب» می‌گوید که خوانندگان مرد آثارش اغلب تحسین خود را نسبت به کتاب‌های او ابراز می‌کنند (یا احتمالا این‌طور تظاهر می‌کنند) و آنها را نمونه‌ای از تحقیقات انسان‌شناسی می‌دانند... او به یادداشتی دوست‌داشتنی از یک مرد درباره کتاب «هرچه دوست داری» اشاره می‌کند که در آن نوشته شده بود: «درباره اینکه زن‌ها چه احساساتی دارند از رمان شما بیش از دهه‌ها تحقیق که به عنوان مدیر اجرایی تبلیغات انجام دادم یاد گرفتم.»
 
جاناتان کو، نویسنده مجموعه «راترز کلاب» خود را در جذب مخاطبان برابر زن و مرد غیرعادی می‌داند. اما او هم احساس می‌کند که زنان و مردان در داستان به دنبال چیزهای متفاوتی می‌گردند. او می‌گوید: «من از کلی‌گویی و تعمیم دادن خوشم نمی‌آید اما انتخاب خواننده‌های مرد بیشتر تخیلی و هیجان‌انگیز است، در حالی که زن‌ها بیشتر به دنبال داستان‌های ادبی هستند. این به من نشان می‌دهد که زن‌ها برای درک خود کتاب می‌خوانند و مردان برای فرار از خود.»
 
تیلر می‌گوید پیدا کردن مردی که خواندن یک داستان بر زندگی عاطفی و معنوی‌اش تاثیر گذاشته باشد بسیار سخت است. در حالی که زنانی که برای کتابش با او مشارکت کردند به‌طور مکرر به احساسی که رمان‌ها به آنها می‌دهند اشاره و اشتیاق‌شان برای داستان را «حریصانه» توصیف کردند. و در حالی که برای بسیاری، خواندن فعالیتی شدیدا شخصی است -«بهترین دوستم»، «عشق زندگی‌ام»- فعالیتی است که زنان با سایر زنان به اشتراک می‌گذارند. سابقه گروه‌های کتاب به گروه‌های مطالعه کتاب مقدس در قرن هفدهم، سالن‌های پاریسی قرن هجدهم و همچنین گروه‌های حق رای پیشرفته که در آن زنان برای خودآموزی جمع می‌شدند برمی‌گردد. تیلر می‌گوید: «به اشتراک‌گذاریِ خواندن چیزی است که بدون تردید زنان به طور خودکار به روش‌های بین‌نسلی، اجتماعی و دانشگاهی انجام می‌دهند.»
 
کیت ماس، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و مدیر موسس جایزه داستان برای زنان ادعا می‌کند که کلوب‌های کتاب دلیل موجهی برای زنان فراهم می‌کنند تا بتوانند بدون احساس گناه زمانی را با دوستان زن خود سپری کنند. ماس می‌گوید: «این احساس به وجود می‌آید که هدفی در این کار وجود دارد و آن هدف پر کردن اوقات فراغت نیست. با این کار زنان به خود اجازه می‌دهند زمانی برای خارج شدن از زندگی روزانه داشته باشند.» زنان همچنین از کتاب‌ برای سنجش تمایلات یکدیگر و دوستی استفاده می‌کنند. «برای من اگر کسی برای «بلندی‌های بادگیر» ارزش قائل نشود، کمی کمتر از او خوشم خواهد آمد.»
 
جالب است که بسیاری از زنان در کتاب تیلر درباره اینکه چطور داستان به آنها تحرک اجتماعی بخشیده صحبت می‌کنند. بسیاری از کسانی که در کتاب مشارکت داشتند خود را از طبقه کارگر و با سابقه فقر توصیف کردند که در خانه‌ای که در آن بزرگ شدند کتابی پیدا نمی‌شد، اما از طریق کتابخانه‌ها، مدارس و دوستان، خود را بالا کشیدند. تیلر می‌گوید پذیرفته شدن به عنوان یک خواننده‌ی خوب مدت‌هاست که راهی برای دست‌یابی زنان به موقعیت اجتماعی بالاتر محسوب می‌شود.
 
در همین حال بسیاری از نویسندگان زن وجود دارند که در پذیرفتن این پیوند با خوانندگانِ زن خود تردید دارند. روکسن گِی یک بار اشاره کرد که «با نویسندگان مرد به عنوان روشن‌فکر رفتار می‌شود اما با نویسندگان زن مثل دوست.» این نگرانی اصلی کیت ماس به عنوان بنیان‌گذار جایزه داستان زنان است. او می‌گوید: «این ایده به‌طور ضمنی وجود دارد که عقاید مردان اهمیت بیشتری دارد و اگر چیزی عمدتا یک فعالیت زنانه قلمداد شود، به آن اندازه ارزشمند و مهم نیست. باید اجازه داده شود که زنان هنرمند بر دستاوردهای خود، نوشتار خود و صدای خود تمرکز کنند، بدون آنکه از آنها خواسته شود پاسخ‌های بیرونی را در نظر بگیرند.»
 
هیلاری منتل با تیلر در مورد ترس خود از کوچک شمرده شدن به عنوان زن صحبت کرد و اینکه به عنوان نویسنده‌ای که قادر به نوشتن درباره جامعه وسیع‌تر نیست شناخته شود، زیرا نمی‌تواند از دغدغه‌های شخصی خود درباره خواسته‌های زنان دور شود. تیلر می‌گوید: «عجیب نیست که هیلاری منتل خواسته با مجموعه «تودور» کاملا از دنیای زنانه دور شود، زیرا می‌خواست به رسمیت شناخته شود. اما در عین حال: چه چیزی برای یک نویسنده بهتر از این است که احساس کند مستقیما با زن‌هایی حرف می‌زند که او را دوست خود می‌دانند؟ چرا نویسنده‌ها به آن اعتراض می‌کنند؟ این در واقع واقعی و کمی جادویی است. ما داستان می‌خوانیم تا احساسات‌مان را کشف کنیم. ما در پایان یک رمان عاشقانه گریه می‌کنیم زیرا از گرفتاری‌های شخصی دیگر رنج کشیدیم.