همشهری آنلاین/ مژگان مهرابی: فضای گرمخانه حال و هوای دیگری دارد. انگار خبری از آن رخوت و غم غربتی که سایه بر در و دیوار آن انداخته نیست یا حداقل اثری از دلمردگی که در جان آدمهای مددسرا خانه کرده بود، دیده نمیشود. همگیشان شادند و خوشحال و این را از چهره تک تکشان میتوان دید. بیخانمانهایی که حتی خودشان را هم از یاد برده بودند حالا سرشار از انرژی هستند. همه در تکاپو برای حضور در یک مراسم دورهمی هستند؛ دورهمی دوستانه شب یلدا. برایشان خوشایند است که آنها هم میتوانند مثل دیگر اقشار مردم در کنار سفره یلدا شبی خوش و خاطرهانگیز را تجربه کنند. برای همین به تکاپو افتادهاند تا مددسرا را برای اجرای یک مراسم شاد مهیا کنند. احمد، مشغول مرتب کردن ملحفهها و جمعآوری وسایلی است که روی زمین افتاده است. مرتب هم به دوستانش تذکر میدهد، نظم را رعایت کنند. کمال، مرد میانسالی که به دلیل اعتیاد از سوی خانوادهاش طرد شده، جارو به دست گرفته و مددسرا را نظافت میکند. میگوید: «سالهاست طعم این جور دورهمیها را نچشیدهام.» همینطور که زمین را جارو میزند ادامه میدهد: «مهندس عمران بودم. شرکت ساختمانی داشتم. متأسفانه مبتلا به دیابت شدم و چند تن از دوستان به غلط به من سفارش کردند برای کاهش قندخون ماده مخدر تریاک استفاده کنم. استفاده کردن همانا و گرفتار اعتیاد شدن هم همان. بعد از مدتی خانوادهام طردم کردند و دیگر رنگ خوشی ندیدم.» کمال، امور مددسرا را به دست گرفته و سعی میکند کارها به نحو احسن انجام شود.
امکانات رفاهی در شأن مددجوها
مددجوها حال خوبی دارند چون این تلاش دوستانه آنها را یاد روزهایی میاندازد که در کنار خانواده شاد و سرزنده بودند. بیشترشان دوره میانسالی را پشت سر میگذارند. در میانشان ابراهیم از همه مسنتر است. روزگاری برای خودش بروبیایی داشته و دستش به دهانش میرسیده است. اما به دلیل اعتماد نابجا ورشکسته شده و برای رهایی از فکر و خیال به موادمخدر پناه آورده است. او مرد دنیادیدهای است. از مدیر مددسرا کتاب حافظ میخواهد و میگوید: «شب یلدا بیتفأل به کتاب حافظ نمیشود.» بعد هم شروع به خواندن حافظ میکند: «نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد/ عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد.» با اینکه در آستانه 70سالگی است اما طنین صدایش به دل مینشیند. جعبههای میوه از راه میرسد و مدیر مددسرا مددجوها را به یاری میطلبد. اصغر و رحمان برای کمک میروند. سیب، خیار، انار، تنقلات و هر آنچه که جزء ملزومات شب یلداست از سوی مؤسسه «نوید همراز ایرانیان» تهیه شده است. صحافها در اینباره میگوید: «مؤسسه نوید همراز ایرانیان ساماندهی و اداره امور مددسرای منطقه 14 را برعهده گرفته است. از بهترین مددکارها کمک گرفته میشود و تا جایی که در توان داریم امکانات رفاهی برای مددجوها فراهم میکنیم.» صحافها معتقد است مددجوها هم مثل دیگر اقشار جامعه احساس و شخصیت دارند و باید درخور شأنشان به آنها خدمات داده شود. او در ادامه میافزاید: «از 4 سال پیش که این مددسرا راهاندازی شده، مراسم شب یلدا را برگزار کردهایم. مددسرا قوانین خاص خودش را دارد و فضای آن با محیط خانه کاملاً متفاوت است. اینجا سرساعت تعریف شده از خواب بیدار میشوند. حمام میکنند و غذا میخورند. برگزاری آیینهایی مثل شب یلدا، باعث میشود حال و هوای خانه برایشان تداعی شود.»
خاطره شبی خوش در جمعی دوستانه
میوهها با کمک اصغر و رحمان شسته میشود و بعد از خشک کردن آنها، چند نفری برای دانه کردن انارها به یاری این 2نفر میآیند. صدای خوش ابراهیم همه را به وجد آورده است و دانه کردن انارها زودتر از زمان انتظار به پایان میرسد. حس همکاری که بین مددجوها ایجاد شده و شوق وصفناپذیرشان برای تجربه شبی خوش، مدیر مددسرا را هم به وجد میآورد. صحافها میگوید: «این آدمها سالهاست فراموش شدهاند. کسانی که حتی در خانه خودشان هم جایی ندارند. در همه مناسبتها، مراسم مذهبی و ملی در این مددسرا برگزار میشود تا مددجوها هم بتوانند شخصیت خود را پیدا کنند. آنها جزء اقشار آسیبپذیر هستند. شاید باورتان نشود اما بیشترشان تحصیل کردهاند.» به گفته صحافها، اغلب بیخانمانهای مددسرای منطقه 14 از شهرهای دور و نزدیک به تهران آمده و به دلیل نداشتن جا و مکان اینجا بیتوته کردهاند.