همشهری آنلاین - محمدرضا ربیعیان: سیستان و بلوچستان در جنوب شرقی ایران قرار دارد و از شمال به خراسان، از غرب به کرمان و از جنوب به دریای عمان میرسد. سمت شرق آن هم همسایۀ بلوچستان پاکستان است که در زمان ناصرالدین شاه قاجار و در سال ۱۸۷۱ به دلیل دخالت انگلیس و امضای قرارداد گلداسمیت از ایران جدا شد تا منطقۀ امنی بین ایران و هند باشد و در ۱۹۴۷ با استقلال پاکستان، به این کشور ضمیمه شد.
موسیقی بخش جداییناپذیر زندگی مردم بلوچ است و طی سالیان دراز، بلوچستان و هند تأثیرات متقابل فرهنگی داشتهاند. در واقع، کمبود راههای ارتباطی، وجود کویرهای مرکزی ایران و کوههای کرمان ارتباط موسیقی بلوچستان را با سایر نقاط ایران کمتر کرده و از طرف دیگر، مجاورت این منطقه با پاکستان و افغانستان باعث شده است که در داد و ستدهای فرهنگی، موسیقی بلوچستان بیشتر از موسیقی هند، پاکستان و تا حدی افغانستان تاثیر بپذیرد. مصداق بارز این اشتراکات در چند دهۀ اخیر سازهایی مانند بِنجو، دونَلی، هارمونی و شیدی (نوعی سرنای بزرگ) است که از هند و پاکستان به موسیقی این منطقه وارد شده است. همچنین، موسیقی بلوچی از تأثیرهای فرهنگهای مناطق مختلف دور نبوده است.
فرهنگ موسیقایی
سیستان و بلوچستان را میتوان از نظر فرهنگ موسیقایی به دو ناحیه سرحد زمین و مَکُّران تقسیم کرد. سرحد زمین شهرهایی نظیر زاهدان، خاش، نصرتآباد، میرجاوه و بخشی از سیستان را در بر میگیرد. مَکُّران نیز مناطق مرکزی و جنوبی بلوچستان مانند ایرانشهر، بمپور، دلگان، دشتیاری و چابهار را در خود جای میدهد. با اینکه این دو منطقه منشا واحدی به لحاظ زبان، موسیقی، ادبیات و آداب و رسوم دارند تفاوتهای آنها نیز چشمگیر است. موسیقی سرحد زمین بهویژه در تکنیک و شیوۀ اجرای سرنا و دهل اشتراکاتی با منطقۀ سیستان دارد. با این همه، موسیقی جنوب بلوچستان (مکران) نسبت به شمال آن از تنوع بیشتری برخوردار است.
موسیقی سیستان و بلوچستان انواعی دارد که هر یک مربوط به بخشی از زندگی مردم میشود، از جمله سَوت، لیلو، لارو ششگانی، شپتاگی، سِپَت، وَزبَت، لارو، هالو، نازنیک، زهیروک، لیکو، کردی، موتک، گواتی، اَمبا، دمال و مالِه و شَئز. این انواع مربوط به مواردی چون عروسی، تولد نوزاد، ختنهسوران، داستانهای حماسی و عشقی، تاریخی و اجتماعی، غم و اندوه و سرخوشی، عرفان و مذهب و موسیقیدرمانی است که به زبان موسیقی و آواز نسل به نسل منتقل شده است.
لیکو و زَهیروک
در اکثر نوشتهها دربارۀ موسیقی سیستان و بلوچستان، لیکو و زهیروک در کنار هم قرار گرفتهاند. فرم آوازی اصلی در شمال بلوچستان لیکو نام دارد و اصلیترین فرم آوازی در جنوب بلوچستان زهیروک است. این دو سبک آوازی در نواحی مرکزی بلوچستان (مانند سراوان) با هم تلاقی پیدا میکنند. مترادف بودن این دو واژه، بیش از کارکرد موسیقایی، ناشی از شباهت قالب کلامی و فرم هجایی لیکو و زهیروک است. لیکو که دو مصرع تغزلی شامل پنج تا ده هجاست، در منطقه سرحد رواج دارد و در مرزهای مشترک بلوچستان و کرمان و در ادبیات شفاهی دو منطقه، سنتی کهن در سرایش شعرهای هجایی به شمار میآید. قالب کلی زهیروک نیز مشابه لیکو است. در این شعرهای هجایی، واحد شعر به جای بیت و مصرع، بدل به سطر میشود. این نمونههای هجایی در بسیاری از نواحی ایران و در زبانها و گویشهای محلی همچنان وجود دارند. غیر از سرحد بلوچستان، رودبار کرمان هم مهمترین پایگاه سرایش لیکو است. به همین دلیل، به طور کلی، لیکو را به دو نوع لیکوی رودباری و لیکوی بلوچی تقسیم میکنند.
علاوه بر این، محتوای کلام در زهیروک و لیکو علاوه بر جنبههای تغزلی و اشاره به فراق و هجرانی، نوعی بازنمایی از ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه انسانی بلوچستان است و تصویری از فرهنگ عامۀ مردم ارائه میدهد.
در عین حال، زهیروک در موسیقی بلوچی نقش مُد را ایفا میکند. تفاوت لهجهها در مناطق مختلف سیستان و بلوچستان منجر به اختلاف در ثبت واژه شده و این مُد به صورت زهیریگ، زئیریگ، زهیروگ و ذهیروک نیز ثبت شده است. از سویی، بر اساس مناطق مختلف مکران بلوچستان، انواعی از زهیروک وجود دارد، مانند زهیروک سوران، زهیروک بم پشت، زهیروک بشاگرد و زهیروک زامرانی.
لیلو، نازینک، موتک و اَمبا
موسیقی بلوچستان به لحاظ گونههای موسیقایی و تنوع سازها بینظیر است. در یک تقسیمبندی کلی میتوان موسیقی سیستان و بلوچستان را به دو دستۀ موسیقی کاربردی و آیینی تقسیم کرد. موسیقی کاربردی بیشتر در مراسم همگانی شنیده میشود. برای مثال، فرمهایی نظیر سِپَت، وَزبَت، شپتاگی، لارو ششگانی، و لیلو (لالایی) از ترانههایی هستند که زنان در زمان زایمان، تولد نوزاد و ختنهسوران میخوانند و متن آنها برای پسر و دختر متفاوت است.
نازینک به ترانههای شش شب اول مراسم عروسی میگویند که خواننده در آن به تمجید عروس و داماد میپردازد.
موتک (مودگ) همان مویه و مرثیه است که معمولاً توسط زنان و بدون همراهی ساز در مراسم سوگواری خوانده میشود.
شکل دیگری از موسیقی کاربردی اَمبا نام دارد، که نوعی موسیقیِ کار مخصوص ماهیگیران است و توسط ناخدا و گروه صیادان به صورت سوال و جواب خوانده میشود و شکلهای مشابه آن را در سواحل جنوبی کشور، بهویژه در بوشهر، میتوان یافت.
شَئر
از مهمترین گونههای موسیقی آوازی بلوچستان میتوان به شَئر، آواز کردی، سَوت، غزلخوانی و ذکر در میان درویشهای نقشبندی و چشتی اشاره کرد. متن شئر شامل داستانهای حماسی و تاریخی، پند و اندرز و وقایع اجتماعی میشود که توسط شائر خوانده میشود. شئر و شائری در موسیقی بلوچی جایگاه بالایی دارد و مقام شائر را میتوان با بخشیهای شمال خراسان، عاشیقها در آذربایجان، بیتخوانان کردستان و دیگر سنتهای روایتگری در ایران قابل قیاس دانست. این موسیقی معمولاً در عروسیها، مجالس بزرگ یا محافل خانها اجرا میشد.
آواز کُردی
مضمون آواز کردی عیناً مثل لیکو و زهیروک در هجران و فقدان است و تنها گونه از موسیقی بلوچستان است که متن شعرش را دوبیتی تشکیل میدهد. این آواز بیش از همه در ایرانشهر و بمپور رواج دارد و البته، مشابه آن به شکلهای گوناگون و در مناطقی چون هرمزگان، میناب و بشاگرد با عنوان شَروِند و در کهنوج کرمان با عنوان بیابانی اجرا میشود.
سَوت
رایجترین و عامیانهترین نوع موسیقی در کل بلوچستان، سَوت است. مضامین اشعار در سوت اغلب وصف طبیعت و یار و دیار و عاشقانه است. میتوان گفت اغلب قطعاتی از موسیقی بلوچی که در رسانهها پخش میشود سوت است، چون تا حدود زیادی شادتر و عامیانهتر از انواع دیگر موسیقی است. این آهنگها متنوع و غالباً ریتمیک هستند و به خوانندهاش سَوتی میگویند که تنها در مجالس عروسی و ختنهسوران شرکت میکند. این مجالس معمولاً با رقص و پایکوبی همراهاند.
سرودههای حماسی
از جمله سرودههای حماسی میتوان به میرقنبر، چاکر و گوهرام اشاره کرد. داستان این سروده حدود چهار قرن و نیم پیش در زمان شاه طهماسب اول و در دوران حکومت همایون شاه، دومین پادشاه گورکانی هند، در ایران روی داده است. پادشاه ایران سعی دارد تاج و تخت از دست رفتۀ سلطان هندی را بازگرداند، اما محور روایت بر اساس زندگی و ماجراهای بیوهزن نامدار و ثروتمندی به نام گوهر است که تقاضای ازدواج میرگوهرام خان، یکی از حکام منطقه، را رد میکند و بر اثر آن ماجراهایی پیش میآید که به درگیری بین دو طایفۀ رند و لاشاری به مدت سی سال منجر میشود. شئر چاکر و گوهرام از دو قسمت تشکیل میشود و هر یک از این قسمتها پیروزی یکی از دو طایفه و شکست دیگری را توصیف میکنند.
رقصهای محلی
موسیقیهای مربوط به رقص بلوچی را نوازندگان حرفهای سرنا و دهل به عهده میگیرند. رقص دوچاپی و سهچاپی با نواختن سرنا و دهل و یک دهل کوچکتر در مراسم شادی برگزار میشود (چاپ کلمهای بلوچی است به معنای دست زدن و به رقص در بلوچی ناچ میگویند). دوچاپی نوعی موسیقی و حرکات موزون سنتی آیینی است که از گذشتههای دور در مناسبتها بهویژه جشنهای شادی رواج دارد و در هنگام اجرا در برنامههای عمومی، افراد از طبقات مختلف اجتماعی بدون در نظر گرفتن جایگاه و شغل در آن شرکت میکنند. به همین سبب میتوان از آن بهعنوان آیینی همگانی تعبیر کرد که نوعی همبستگی فرهنگی و اجتماعی ایجاد میکند. گروه دوچاپی متشکل از تعداد زیادی افراد مختلف با طبقات اجتماعی متفاوت است که در هنگام اجرا با یکدیگر مشارکت دارند و معمولاً تعدادشان متغیر است و دو دُهُلی (طبلزن) به همراه یک نوازندۀ سرنا آنان را همراهی میکنند. در ابتدای اجرای این مراسم با نواختن سرنا افراد نیمدایره یا دایره تشکیل میدهند و همراه با آهنگ خاصی حرکات موزون خود را آغاز میکنند و رفتهرفته نوازندۀ طبل با زدن بر طبل بزرگ به کمک نوازندۀ سرنا یا دونلی میرود و پس از آن نوازندۀ طبل کوچکتر با کوبیدن بر طبل با ریتم خاصی آنان را همراهی میکند و افراد شرکتکننده در دایره را به وجد میآورند. با حرکات هماهنگ بین سرنا و طبلهای کوچک و بزرگ حرکات منظم کف زدن و چرخش توسط گروه آغاز میشود و این حرکات آنقدر منظم میشود تا دوبهدو روبهروی هم قرار بگیرند و دستها را بر هم میزنند. در رقص دوچاپی کمکم ریتم ملایم این حرکات تند میشود و هنگامیکه ریتم تندتر شد، چهارچاپی شکل میگیرد و در این بین، گاهی به حالت نشسته و با سرعت زیاد دست میزنند. رقص چوب یا شمشیر هم از رقصهای مشهور این دیار است.
گواتی
گواتی و مالِد نیز دو مراسم آیینی مهم در منطقه هستند که بدون موسیقی قابل تصور نیستند.
گوات به معنی باد است و گواتی به بیماری گفته میشود که گوات در جسم او حلول کرده باشد. گواتی نوعی مراسم موسیقیدرمانی است که در آن نیروهای مرموز و بادهایی که روح بیمار را تسخیر کردهاند به واسطۀ موسیقی مهار میشوند. این موسیقی در بیشتر مناطق بلوچستان رواج دارد، اما در شمال بلوچستان (منطقۀ سرحد) کمتر به چشم میخورد. ذکرهای گواتی را برای افرادی مینوازند که دچار جنزدگی و باد شدهاند. اصولاً وقتی این افراد دچار اختلالات روحی میشوند، رو به خلیفه میآورند. خلیفه شخص اول مراسم گواتی است و از طریق ذکر و ریاضت و کار خیر با مسائل باد و جن و پری آشنا است. وی با دیدن بیمار متوجه درجۀ وخامت بیماری او میشود. در موارد نادری که رهبر و هدایتکنندۀ مراسم زن باشد به او گواتیءِمات یعنی مادرگواتی میگویند. هر خلیفه برای خود بساطی دارد: گروه نوازندگان، گروه چاپی و جوابی (دستزن و جوابگو)، مستان، مُجیبِر (محرم و دستیار خلیفه)، بُمپان (بالاسریِ بیمار گواتی) و لوازمی مانند تین (تاوه)، سوچًکی (مخلوطی از گیاهان دارویی خوشبو و تا حدی سکرآور)، بوسوچ (محل سوزاندن سوچکی) و زهرین تیل (روغن مًند).
برای مهار باد یا بهاصطلاح زیر کردن آن، مجلسی برپا میشود که ممکن است از یک تا چند شب طول بکشد. بیمار در مجلس حاضر میشود و خلیفه با آداب خاصی با او صحبت میکند و بهتدریج کارش شروع میشود. مجلس معمولاً با خواندن قصیدهای در وصف شیخ عبدالقادر گیلانی، سرسلسلۀ طریقت قادریه، آغاز میشود. سپس، از نوازندهها دعوت میشود که به مراسم گواتی بیایند و با ساز زدن و خواندن ذکر خداوند و اولیا، بیمار را به حدی از وجد برسانند. موسیقی گواتی با ذکرهایی آرام مثل مست قلندر شروع میشود و بهتدریج ذکرهای پرشورتری چون الله ذوالجلال، شیخ عبدالقادر گیلانی، لا اله الا الله و حضرت قلندر نواخته میشود. در حین اجرای این ذکرها، بیمار و حتی برخی از افراد در مجلس ممکن است به وجد برسند و دَمال کنند.
دمال حرکات بیارادهای است که شخص انجام میدهد. در این مرحله کار اصلی خلیفه آغاز میشود. وی با آن کسی که شخص بیمار را تسخیر کرده به صحبت میپردازد و از او میخواهد که این مرکب را رها کند و دست از آزار او بردارد. عموماً در گواتی، خون هم باید ریخته شود و برای همین، گاهی بسته به وسع مالی بیمار، مرغ، خروس، گوسفند، بز یا شتر ذبح میشود. قطعات گواتی ذکر و کلام خاص خود را دارند، به استثنای چند قطعه که بیکلام هستند، مثل سازمار، سازسیمرغ، سازبگ (ساز شتر) و سازمام (ساز خرس). سازهای مورد استفاده در گواتی سرود، تمبورک، نل و دونلی است. حضور سازهای کوبهای در گواتی متاخر است و در شکل اصیل گواتی کاربردی ندارد، اما در سالهای اخیر برخی از دهلک هم استفاده میکنند.
از خلیفههای گواتی معاصر میتوان خلیفه شهمیر بلوچ مالداری، خلیفه سید دادشاه، خلیفه انگور پیرانداخ و خلیفه صابر قادری را نام برد.
مالِد
مالِد (پیر پتّر) مراسمی است که توسط فرقهای از درویشهای قادریۀ بلوچستان در نواحی ساحلی اجرا میشود. آوازخوانی به شکل انفرادی و گروهی، ذکرهایی که با همراهی سِماء (دف) خوانده میشود و تحرکات جسمی از ارکان اصلی این مراسم هستند. مراسم مالِد بیشباهت به مراسم خانقاهی درویشان قادریه در کردستان نیست.
سازشناسی
سازهای موسیقی سیستان و بلوچستان تنوع زیادی دارند و شامل کوبهایها، زهیها، و بادیها میشوند که از این میان، قیچک (سرود) شبیه کمانچه و زهی آرشهای است، رَباب و تمبورک زهیهایی هستند که با زخمه یا پنجه نواخته میشوند، سرنا، نَل (نی)، شیدی و دونَلی سازهایی بادی و سِماء (دف)، دهل بزرگ، دُهلک، دُرُّکُر، و تشتک و کوزه هم کوبهای هستند. بِنجو یا بینجو و هارمونی نیز از دیگر سازهای متداولی هستند که از طریق هند و پاکستان در موسیقی بلوچستان کاربرد یافتهاند.
نوازندگان و خوانندگان
از نوازندههای متبحر قیچک میتوان به علیمحمد بلوچ، دینمحمد زنگشاهی، رحیمبخش جت، حسین جت، احمد وشنامی، فقیرمحمد شکلزهی، موسی شکلزهی و از نوازندههای مطرح دونلی میتوان به شیرمحمد اسپندار، لعلبخش جت، موسی بلوچ، محمدبخش دری و تاجمحمد جنگیپور اشاره کرد. ماشاءالله بامری، موسی زنگشاهی، محمداسحق بلوچنسب و فیضمحمد ریگی نیز در موسیقی سیستان و بلوچستان شهرت فراوان دارند.