همشهریآنلاین - محمدرضا ربیعیان: ایران کشوری چندفرهنگی است و در موسیقی نواحی آن میتوان بسته به نوع اقلیم و منطقۀ جغرافیایی و باورها و فرهنگ عامه، جلوههایی از جشن و سوگواری، عواطف، رقص و پایکوبی، آواها و ترانههای کار، عوالم عاشقانه، طبیعت، پیوند و ستیز با دیگران، شور حماسی، نگاه زیباییشناختی، روایتهای شفاهی، آیینهای مذهبی و غیرمذهبی، و مراسم اجتماعی را به شکلی آشکار دید.
موسیقی در ایران نمونههای گوناگونی دارد و یکی از آنها ردیف دستگاهی موسیقی است که بیشتر به شهرهای بزرگ یا به عبارتی، کانونهای قدرت سیاسی در قدیم مربوط میشود، مثل اصفهان، شیراز، تبریز و تهران. در این مناطق موسیقی بومی جلوهای خفیفتر یا ضعیفتر دارد و به جای آن، ردیف دستگاهی موسیقی عمده و رسمی است. بخشی دیگر که از منظری مهمترین و عمدهترین بخش را شامل میشود، موسیقی نواحی ایران است.
هرچه از مناطق مرکزی دورتر شویم و به سمت نواحی مرزی ایران برویم این موسیقی قویتر و دستنخوردهتر میشود و به دنیاهایی اشاره دارد که کاملا متفاوت با طبیعت شهری و حوزههای روزمره است. مراسم و ذکرهای طلب باران، جشن برداشت محصول در میان کشاورزان یا رقص خنجر در ترکمنصحرا از این زمره است. در فرهنگهای سنتی اصولاً موسیقی نقش مهمی دارد و از تولد تا مرگ با مردم همراه است. برای نمونه، برای تولد نوزاد آهنگها و اشعار ویژهای در بلوچستان وجود دارد که البته، در فرهنگهای غیرایرانی هم دیده میشود.
امروزه به دلیل تغییر شرایط و مناسبات جدید اجتماعی، نقشی که موسیقی در گذشته در امور عادی مردم ایفا میکرد سست شده است، به گونهای که دیگر در بسیاری از مناطق کمتر شاهد پیوند موسیقی با بطن زندگی روزمرۀ مردم هستیم. قطع ارتباط موسیقی با زندگی مردم ابتدا از شهرهای بزرگ شروع شد و بهتدریج، با اشاعه یافتنش در شهرهای دیگر به روستاها رسید. از طرف دیگر، در روستاها هم به دلیل تغییر مناسبات اجتماعی، ضرورتهای شکل زندگی جدید و موج مهاجرت روستاییان به شهرها دیگر کمتر میتوان نشانههای بکر بودن زندگی یا باورها را در فرهنگهای سنتی -جز در موارد استثنایی- دید. و این در موسیقی نواحی هم نمود یافته است و دیگر از انتقال سنتها به روش سینه به سینه چندان خبری نیست و وقتی یکی از بزرگان موسیقی از دنیا برود، گنجینۀ نغمههای ساز و آوازش هم زیر خاک میرود.
اساساً موسیقی نواحی که از سرچشمۀ روح جمعی سیراب میشود، کارکردش را بدون اعتقاد از دست میدهد. در موسیقیدرمانی، فردی که در مراسم زار و نوبان در سواحل جنوبی یا گواتی در بلوچستان تحت درمان قرار میگیرد باید باور کند که حضورش در آن مراسم، به صدا درآمدن سازها، خواندن آوازها، برپا شدن رقصها و حرکات موزون و مجموع این امور میتواند باعث آرامش و بهبودیاش شود. اگر جز این باشد، تأثیری نخواهد داشت. موسیقی یک نوع تأثیر روانی در شخص به وجود میآورد و شرایط ویژۀ روانی را برای باز شدن گرههای ذهنی ایجاد میکند. موسیقیدرمانی نهتنها برای درمان ناراحتیهای روانی، بلکه برای بیماریهای جسمی هم به کار میرود. مثلاً در فرهنگ ترکمنی برای بچههایی که سرخک گرفتهاند نوازندۀ نی میآوردند تا آنها را درمان کند. نوازندۀ نی آهنگهای ویژهای میزد و معتقد بودند که این آهنگها باعث درمان سرخک میشود.
جدا از این، خودِ ساز یا اجزای آن هم در موسیقی نواحی میتواند نماد چیزهای دیگری باشد. مثلاً تنبور در میان کردهای اهل حق کرمانشاه و کردستان، گلستان و لرستان به «نداء الحق» معروف است، یعنی صدای این ساز ندای خداوند است. نمونههای دیگری هم هست. مثلاً در بندر لنگه دو نمونه از تمبیره با دو اندازۀ مختلف وجود دارد که منسوب به دو تن از مشایخ اسلامی مورد اعتقادشان است.
موسیقی اقوام ایرانی صرفاً در محدودۀ جغرافیاییِ استانی امروز نمیگنجد و به علت مهاجرتها و جابهجاییها در گذشته و حال، پراکندگیهایی در آن وجود دارد، از جمله در موسیقی اقوام ترک و کرد. از طرفی، همۀ استانها هم موسیقی نواحی ندارند یا موسیقیشان زیرمجموعهای از تقسیمبندی گستردهتر قومیتی است.
با این همه، در ایران، موسیقی ترکها، ترکمنها، کردها، کرمانجها (کردهای شمال شرق خراسان)، لرها، بختیاریها، کولیان، و موسیقی نواحی گیلان و طالش، مازندران، گلستان، خراسان، سیستان و بلوچستان، بوشهر، هرمزگان و خوزستان گنجینهای است که به آن تنوعی کمنظیر میبخشد.
امروزه امکان تجربۀ بیواسطۀ ساز و آواز بزرگان موسیقی نواحی ایران با محدودیتهای بسیاری مواجه است و محدود به شنیدن نمونههای صوتی کار آنها -اگر البته موجود باشد- یا رفتن به جشنوارههای این نوع موسیقی است. به گفتۀ محمدرضا درویشی، «با از دست رفتن نسل کهن -که الآن زنده هستند و مورد استناد ما هستند- از نظر ما موسیقی شفاهی ایران دیگر از بین رفته است. به نظر من، عمر مفید موسیقی مناطق ما تا حدود ده سال آینده است و بعد از آن یا باید به سراغ آرشیوها رفت و یا از افراد درجۀ ۲ و ۳ و ۴ بهره گرفت که در یک تحقیق جدی قابل استفاده نیستند. این یک جریان غیر قابل اجتناب است و صرفاً مربوط به ایران نیست. فقط ممکن است بعضی فرهنگها -مثل فرهنگ هند- جانسختی بیشتری نشان دهند. کاری که میشود کرد این است که این فرهنگ سنتی را به عنوان میراث فرهنگی ثبت کنیم. بدون اینها نسل بعدی از نظر زیباییشناسی و معرفت در هوا معلق خواهند بود. ممکن است خیلی از اینها -مثل آواز برداشت گندم و یا آواز مشکزنی- دیگر کارکرد نداشته باشند، ولی ما باید اینها را در موزه نگه داریم و لذا بعضی از سنتها میتوانند بهاصطلاح به مدهای جدیدی بدل بشوند که هم در زمان حال و هم در آینده به عنوان یک سابقۀ غنی فرهنگی و یک پشتوانه از آنها استفاده شود.»
موسیقی نواحی ایران در آغاز با اصطلاحاتی چون موسیقی محلی، فولکلور، اقوام و مقامی یاد میشد. پیش از سال ۱۳۵۰، موسیقیدانان ایرانی دو واژۀ عمومی برای این نوع موسیقی را به کار میبردند: موسیقی محلی و موسیقی فولکلور. «فولکلور» از مکتب طبقهبندی دانش در انگلستان میآید که هنوز هم به کار گرفته میشود. در فارسی این واژه را «فرهنگ عامه»، «فرهنگ عامیانه» و «فرهنگ توده» ترجمه کردهاند.
نسل اول پژوهندگانی که به گردآوری این گونه موسیقی از مناطق ایران همت گماشتند ابوالحسن صبا، روحالله خالقی، روبیک گریگوریان، پرویز محمود، حسین ناصحی، فریدون فرزانه، لطفالله مبشری، ثمین باغچهبان، غلامحسین غریب، علیمحمد خادم میثاق و امین شهمیری بودند.
در اوایل دهۀ ۵۰ دو واحد در رادیو و تلویزیون ملی ایران به نامهای «مرکز حفظ و اشاعه» و «گروه گردآوری و شناخت موسیقی بومی» شکل گرفت. واحد اول زیر نظر داریوش صفوت و نورعلی برومند بود و به موسیقی دستگاهی ایران توجه نشان میداد و دومی با پیشنهاد فوزیه مجد، بدل به واحدی برای گردآوری موسیقی اقوام ایرانی شد. در این واحد محمدتقی مسعودیه نیز حضور داشت. با پیشنهاد این جمع، واژههای بومی و محلی در کلیۀ گزارشها و مکاتبات و متون تولیدشده توسط اعضا حذف شد و جای آن را «موسیقی نواحی ایران» گرفت.
فوزیه مجد و محمدتقی مسعودیه در واقع نسل دوم پژوهندگان موسیقی نواحی ایران بودند و ویژگیاش آشنایی آنها با روشهای رایج در اتنوموزیکولوژی (موسیقیشناسی قومی) جهانی بود که باعث شد گردآوری، طبقهبندی، پژوهش، ثبت، و تجزیه و تحلیل این نوع موسیقی روشمند شود.
از کوشندگان تاثیرگذار بعدی در این عرصه میتوان به داوود فتحعلیبیگی، حسین حمیدی، هوشنگ جاوید، حمیدرضا اردلان، محمدرضا ناصربخت و محمدرضا درویشی اشاره کرد.
برگزاری دوازده دوره جشنوارۀ موسیقی نواحی ایران، شش دوره جشنوارۀ موسیقی نواحی آیینهدار، شش دوره برنامۀ ویژۀ پژوهشی ققنوس، جشنوارۀ موسیقی جوان و انتشار ۷۵ شماره سیدی مجموعه موسیقی نواحی ایران به همت موسسۀ فرهنگی-هنری ماهور از جمله تلاشهایی بوده که در دو-سه دهۀ اخیر در زمینۀ موسیقی نواحی انجام گرفته است.
منابع: پروندۀ محمدرضا درویشی در سایت «انسانشناسی و فرهنگ»؛ «از میان سرودها و سکوتها»، محمدرضا درویشی
نظر شما