به گزارش همشهری آنلاین، اینها بخشی از اظهارات مرد ۵۵ ساله بازنشستهای است که ادعا میکند به دلیل اشتباه متصدی ثبت احوال بهانهای به دست همسر سومش افتاده است تا از او به اتهام فریب در ازدواج شکایت کند.
روزنامه خراسان نوشت: این مرد میانسال که تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرده است پس از احضار به کلانتری درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: ۱۸ سال قبل قصد داشتم از همسرم طلاق بگیرم چرا که پس از سالها زندگی هیچگونه تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداشتیم و همواره در جنگ و جدل بودیم. این ناسازگاریها موجب شد تصمیم به جدایی بگیریم به همین دلیل منزل و داراییام را به او بخشیدم تا با زن دیگری ازدواج کنم که از مدتی قبل با هم آشنا شده بودیم.
با وجود این همسر اولم حاضر به طلاق نشد ولی من با «هایده» ازدواج کردم و دیگر به سراغ همسر اولم نرفتم. اگرچه زندگی مشترک من و هایده ۱۴ سال طول کشید ولی باز هم روزگار خوشی نداشتم. او زن پرتوقعی بود و انتظارات زیادی از من داشت که نمیتوانستم خواستههایش را برآورده کنم. من یک کارمند ساده بودم و باید با حقوق اندک کارمندی مخارج زندگی دو خانواده را پرداخت میکردم ولی او با این درآمد اندک کنار نمیآمد و همواره سعی داشت به رؤیاهای بلندپروازانهاش جامه عمل بپوشاند.
از سوی دیگر نیز پسر هایده بزرگ شده بود و در زندگی ما دخالت میکرد به طوری که گاهی با تهدیدهای او نیز روبهرو میشدم. این گونه بود که پس از ۱۴ سال زندگی مشترک تصمیم گرفتم او را طلاق بدهم. بالاخره پس از کش و قوسهای زیاد به توافق رسیدیم و هایده از من جدا شد. اما هنگام ثبت طلاق اشتباهی رخ داده و طلاق هایده را در شناسنامهام مقابل ازدواج اولم نوشتهاند. من هم اصلاً به این موضوع دقت نکردم و به آن اهمیتی نمیدادم تا این که حدود چهار سال قبل و در حالی که مدت زیادی از طلاق هایده نمیگذشت با زن مطلقه دیگری آشنا شدم.
«طاهره» یک دختر ۹ ساله داشت و پس از طلاق از همسرش به تنهایی زندگی میکرد زمانی که از «طاهره» خواستگاری کردم همه واقعیتها را برایش شرح دادم و ماجرای دو ازدواج قبلیام را بازگو کردم. او هم شرایط مرا پذیرفت و قرار شد با مهریه سه سکه تمام بهار آزادی به عقد من درآید. اما او اصرار کرد تا مهریه را ۱۴ سکه بهار آزادی تعیین کنیم تا آبرویش نزد فامیل حفظ شود. طاهره مدعی بود تعیین سه سکه بهار آزادی، او را نزد بستگانش سرشکسته میکند ولی در عین حال قول داد پس از برگزاری مراسم عقدکنان دوباره به محضر ثبت ازدواج برگردیم و او ۱۱ عدد از سکههای مهریهاش را ببخشد تا مهریه او همان سه سکه ثبت شود.
من هم که عاشق او شده بودم به حرفهایش اعتماد کردم و این گونه زندگی مشترک من و طاهره آغاز شد. ولی او پس از برگزاری مراسم عقد وعده و وعیدها و قول و قرارش را فراموش کرد. من هم اهمیتی به این موضوع ندادم و دیگر سخنی درباره مهریه نگفتم. زندگی مشترک ما در حالی زیر یک سقف ادامه یافت که من مقداری از لوازم ضروری زندگی را خریدم و به خانه طاهره بردم ولی او لوازمی را که از قبل داشت به خانه مادرش انتقال داد. من هم این موضوع را نادیده گرفتم ولی زمانی که از او خواستگاری کردم قرار نبود دخترش نیز در کنار ما زندگی کند. حالا هم اختلافات ما در حالی آغاز شده که دختر طاهره هم وبال گردن من شده است و من با این حقوق اندک بازنشستگی نمیتوانم از عهده اجاره خانه و دیگر مخارج زندگی او و دخترش برآیم. اکنون نیز همسر سومم در حالی از من به اتهام فریب در ازدواج شکایت کرده است که میداند من جراحی قلب انجام دادهام و به خاطر همین بیماری قلبی نباید دچار استرسهای روانی شوم.