همشهری آنلاین- رابعه تیموری:چهره ای ساده و مهربان دارد و حتی وقتی دشواری تر و خشک کردن مریم پیشانیاش را به عرق می نشاند، لبخند گوشه لبش گم نمی شود. «مینا زارعی پور» بازنشسته بهزیستی است. او در روزهای آغاز خدمتش در مهدکودکی کار می کرد که بعدها به شیرخوارگاه شهید ترکمانی تبدیل شد. در این شیرخوارگاه کودکان بیسرپرست ۳تا۶ ساله نگهداری می شدند و مینا خانم بی دریغ و با گشادهدستی مهر مادریاش را میان این کودکان و ۳پسر قد و نیم قد خود تقسیم می کرد. او در کنار وظایف مختلف خود پرستاری از پدر بیمار و زمینگیرش را هم بر عهده گرفته بود. همین صبوری و مهربانی مادرانهاش سبب شد پدر قبل از فوتش مریم را به او بسپارد.
همه چیز از یک خبر بد شروع شد
«آقا صفر» همسر وفادار و مهربان مینا خانم تعریف می کند:« شنیدن خبری ناگوار مینا را بیمار کرد. همان لحظه که خبر را شنید انگار روح از بدنش بیرون رفت. نمی توانست روی پایش بایستد و مرتب می گفت تمام بدنم درد می کند. وقتی او را به بیمارستان رساندیم، گفتند بر اثر شوک عصبی به پارکینسون مبتلا شده است. هر چقدر دوا و دکتر کردیم فایده ای نداشت. » سر و دستان مینا خانم بیشتر از دیگر اعضای بدنش لرزش دارد و بیماری بر تکلمش هم تأثیر گذاشته است. آقا صمد می گوید:« ۱۸سال است مینا پارکینسون دارد. او خیلی زود شرایطش را پذیرفت و سعی کرد با وجود بیماری کارهایش را خودش انجام دهد. در این سالها ما زندگی خوبی داشتیم و کنار هم مشکلاتمان را پشت سر گذاشتیم. »
بیدی لرزان با ریشه هایی برقرار
مینا پس از بازنشستگی از بهزیستی به بیماری پارکینسون دچار شد و بعد از فوت پدرش فشار عصبی و مشکلات خانوادگی مریم را فلج کرد. مینا وقتی دید دختر نازدانه پدرش مانند اسکلتی بی جان و بی حرکت به تختخواب دوخته شده و اطرافیانش قصد دورکردن او از جمع خانواده و سپردنش به بهزیستی را دارند، تصمیم گرفت با همان بدن کم رمقش از خواهر مراقبت کند. کسی باور نمی کرد این بید لرزان و بیمار از پس پرستاری خواهرش برآید، اما با محبت و مراقبت سخت و شبانهروزی مینا خیلی زود چشمان بیحرکت مریم جان گرفت و در نگاهش امید به زندگی زنده شد.
سفری خوش بود که کاش تکرار شود
مینا با همان دستان لرزانش غذا می پزد. آپارتمان نقلیاش را نظافت می کند. مریم را هفته ای ۲ بار حمام میبرد و رخت و لباس و پوشکش را عوض می کند. او هر روز ظهر به مسجد باب الحوایج(ع) می رود تا همراه همسایهها نماز بخواند، آنها را ببیند و از احوالشان با خبر شود. ۴۰۰ هزار تومان حقوقی که اداره سرپرستی برای مریم تعیین کرده، تنها کمک هزینه درمان اوست. مینا اعتقاد دارد مریم برکت زندگی اوست و وجودش برای آنها خیر و برکت به همراه دارد. آقا صفر و مینا خانم مریم را به زیارت امام رضا(ع) برده اند. در این سفر حسابی به مریم خوش گذشته و آرزو دارد سفر کربلا هم نصیبش شود.