- بار تو گران است
شاهین رهنما:
سرد است هوا، سرد، ولی این جگر من
میسوزد و آتش زده بر بال و پر من
برف آمده، کولاک شده در دل تنگم
سرمای غریبیست، نچایی پسر من!
یک شهر همه خواب و تو بیدار در آن کوه
بیدار کسی نیست، کسی، دور و بر من
صدبار اگر بار مرا بردهای ، اینبار
بار تو گران است، گران، بر کمر من
ای کاش بهجای خبر یخزدن تو
در حافظهی شهر بپیچد خبر من
سرد است هوا، سرد، زمین سرد، زمان سرد
آسوده بخوابی پسر کولبر من!
-----------------------------------------------------------------------------
- فرهاد
حسین تولائی:
دردناکترین حرفها
در گلو گیر میکنند
عاشقانهترینشان
در چشم
حرفهایی هم هستند
که در مشت گیر میکنند؛
عاشقانههای دردناک
حرفهای گلوگیر
با بغض شنیده میشوند
حرفهای چشمگیر
با اشک
اما
کسی آیا
تاب شنیدن آن حرفها را داشت؟
اگر
مشت یخ بستهی فرهاد باز میشد
---------------------------------------------------------------------------
- آزاد
حسین تولایی:
میرزای بزرگ جنگلهای دیروز!
که در کوههای برفی تالش از پا درآمدی
صدسال بعد از تو
ما هنوز دلتنگیم
هنوز دردهایمان را باید به کوه بگوییم
هنوز در جنگیم
یک شب
در همین حوالی
در کوههای برفی مریوان
آزاد، اسیر کولاک و سرما شد
تو بهخاطر وطن به کوه زدی
او بهخاطر نان
و این هردو
داستان ناتمام زخمیست
که هربار
هزارهزاربار
سر باز میکند
-------------------------------------------------------------------------------------
- قناری
پروانه شیرازی(لعیا) :
درون سوز و برف و باد یخ زد
بدون ناله و فریاد یخ زد
نه در بند قفس ماند و نه دانه
قناری، کوچک و آزاد، یخ زد
-------------------------------------------------------------------------------
- در شانهی من
محمدرضا رستمپور :
درسینه ام آواز پری پنهان است
خاکستر من، شعله وری پنهان است
ویران شده ام ولی سَرِپا هستم
درشانه ی من کوله بری پنهان است
----------------------------------------------------------------------------------------------
- فرهاد، برادر کُرد من!
عباسعلی سپاهییونسی:
فرهادجان، برادر کُرد من
ای برف و یخ، لباس زمستانت
ها پس کجاست شادی و لبخندت؟
ها پس کجاست ماندن آسانت؟
اصلاً چرا برای دو لقمه نان
راهی کوههای خطر گشتی؟
فرهادجان برادر کرد من
دیرآمدی و یخزده برگشتی!
تو اولین نبودی و میدانم
بعد از تو هم حکایت رفتن هست
اما چهکار میشود آیا کرد؟
باید مسیر کوه و کمر را بست؟
فرهادجان، برادر کرد من
حالم بد است و اشکم و غمگینم
یخ میزند تمام دل و دستم
دست تو را که یخزده میبینم
عکسها: اَلِساندرو چینکه، عکاس ایتالیایی