- او که قبل از اجرای این کار به ایران آمد تا هم در مرحله آمادهسازی کار حضور داشته باشد و هم نمایش را ببیند.
این نمایشنامه نویس آلمانی و منتقد تئاتر در برلین سکونت دارد.او کار خودش را در مطبوعات شروع کرد با اینکه تحصیل کرده در این رشته بوده اما بهدلیل قوه تخیل و استعداد نویسندگی خبرهایی که او تولید میکرده باعث میشده همه از او بپرسند که آیا واقعی است؟ به همین دلیل او رو به نوشتن نمایشنامه و داستان میآورد.
نوشتن برای کودکان و نوجوانان از کارهای مورد علاقه این نمایشنامهنویس است چرا که او کار برای این قشر سنی را مهم میداند.او در زمینه تئاتر، اپرا، فیلم، شعر و داستان کوتاه فعالیتهای فراوانی داشته و تاکنون کتابهای زیادی از وی به زبان آلمانی چاپ و منتشر شده است.
یکی از نمایشنامههای این نویسنده که اپرایی برای کودکان و نوجوانان است، توسط مصطفی رحماندوست ترجمه شده و قرار است توسط یک بازیگر معروف ایرانی برای کودکان تبدیل به نمایش شود. به بهانه این کار گفتوگوی کوتاه انجام دادیم که میخوانید.
- بیایید از اول شروع کنیم، علاقه کار مشترک با ایران از کجا آغاز شد؟
از چند نظر برایم جالب بود که با ایرانیان کارکنم. اول از همه برایم اعتقادات و مذهب ایرانیان جالب بود و دوست دارم که با اعتقادات و مذهب آنها آشنا شوم.نکته بعدی قدرت عجیب ایرانیان است. برایم جالب است که به آنها نزدیک شوم و راز این اعتقاد و باورشان را پیدا کنم.
از جهت دیگر گفته میشود که مردم ایران مظلوم و تحت ظلم هستند. نمیتوانم تحمل کنم که به یک کشور این قدر ظلم بشود. دوست دارم با نمایشنامههایی که مینویسم از این رفتارها کم کنم.
- این شناخت را ازکجا به دست آوردید؟
سینمای ایران در جهان خیلی مطرح شده است. این فیلمها به من نشان دادند که در دنیا چه خبر است. با دیدن این فیلمها با فرهنگ ایرانی آشنا شدم و بهنظرم سینمای ایران کیفیت بالایی دارد. همچنین اشعار سعدی و حافظ را خواندم و به شیراز رفتم. بهنظرم ایرانیان مردم عاطفی و مهربانی هستند. این عاطفی بودن آنها میتواند به حضور آنها در دیگر کشورها کمک کند.
- چه فیلمی از سینمای ایران دیدید؟!
گاو.
- یک فیلم قدیمی؟
بله، اما فیلمهای دیگری هم از ایران در سینماهای برلین پخش میشود. الان اسامیاش یادم نیست.
- در حقیقت ریشه این ارتباط را میخواهم بدانم؟
اولین آشنایی من با ایران، توسط دولت ایران بوده که برای کنگره یادبود امام خمینی(ره) توسط آقای خاتمی به ایران دعوت شدم. بهعنوان یک فرد غربی از طرف سفارت ایران در آلمان و مؤسسه فرهنگی ایران در برلین برای سخنرانی تحت عنوان اعتقاد و بشریت به ایران آمدم.
برای بار دوم که به ایران آمدم به دعوت مؤسسه فرهنگی صبا بود که سخنرانی درباره قدرت جادویی در نقاشی و ادبیات و زندگی روزمره بود. این مدت که ایران بودم مداوم به تئاتر شهر میرفتم و تئاترهای زیادی را میدیدم و در آنجا با نصرالله قادری آشنا شدم.
- طرح نمایش کریستال تاور از کجا زده شد از همین بازدیدها از ایران؟
این ایده را در سفری به آمریکا پیدا کردم. در شیکاگو برج بلند و معروفی هست. در آنجا خانمی را دیدم که مسئول آسانسور بود. زمانی که او مردم را به بالای برج میبرد احساس میکردم که او آدمها را به بهشت میرساند. ایده این نمایشنامه از همین جا به ذهنم رسید.
- و چرا یکی از شخصیتهای کار را مسلمان در نظر گرفتید؟
میخواستم اختلاف بین مسلمانان و غرب را نشان بدهم. به همین دلیل از دو شخصیت استفاده کردم.
اولین خانم غربی است که مسئول آسانسور است و عاشق رئیس برج است که مردی غربی است و هیچ علاقهای به او ندارد. از طرف دیگر مردی مسلمان است که عاشق این زن میشود در حالیکه این زن اعتنایی به او نمیکند چراکه او میتواند فقط با مردهای غربی ارتباط برقرار کند.
- شناخت از دین اسلام را در این چندباری که به ایران آمدید به دست آوردید؟
اطلاعات کمی درباره اسلام داشتم اما این نمایشنامه باعث شد که اطلاعات را افزایش بدهم اما برایم مهم نبود که اطلاعات داشته باشم چرا که در کشورم میبینم که مسلمانان چگونه زندگی میکنند.
- یعنی بهنظر شما اطلاعاتی که رسانهها میدهند، برای نوشتن نمایشنامه کامل وکافی است؟
کامل نیست اما اولین قدم قبل از دومین قدم است. برای اولین قدم همین اندازه اطلاعات کافی بود و مرحله بعدی نیاز به مطالعه و مشاهده است. تا لحظهای که نتوانم با کسی در این مورد حرف بزنم نمیتوانم اطلاعات را به دست بیاورم.
مسلمانان در غرب خیلی کم هستند و چون زندگی راحتی ندارند در نتیجه خیلی راحت نمیتوانستم با آنها حرف بزنم.البته فراموش نکنید زمانی که نمایشنامه را مینوشتم برایم مهم نبود که اسلام را نشان بدهم، میخواستم که دنیای غرب را نشان بدهم.
- یعنی برایتان مهم نبود که بهعنوان یک نمایشنامه نویس روی شخصیتهایتان اشراف داشته باشید؟
بله درست است. اما من با اینکار میخواستم که با ایران و کارگردانهای ایرانی آشنا بشوم و خودم را نشان بدهم. حالا میتوانم با کارگردانها ارتباط برقرار کنم و اطلاعات بیشتری کسب کنم.
- چرا نصرالله قادری را برای کارگردانی کارتان انتخاب کردید؟
خیلی خوب او را نمیشناختم اما اولین بار که ایشان را دیدم رفتار دوستانه و صمیمی او مرا جذب کرد. نمایش «امشب که باید بروم» را هم دیدم و از طرفی اعتقاداتش هم مرا جذب کرد. همین طور وقتی برای داوری جشنواره تئاتر ماه به ایران آمدم و باز با قادری آشنا شدم و مدیریت او را دیدم بیشتر راغب به کار با او شدم.
- قادری بهعنوان کارگردان در گفتوگویی اعلام کرده است که بخشهایی از نمایشنامه را بازنویسی کردهاست، تعامل کارگردان و نویسنده چطور بوده؟
به عنوان نویسنده نکاتی در نظرم هست اما با قواعد نمایش در ایران آشنا نیستم. مهم این است که اصل موضوع باقی ماندهاست. اگر تغییراتی در متن ایجاد شده است بهدلیل این بوده که به قوانین اجرای نمایش در ایران نزدیک بشود.
- این کار را میخواهید در آلمان اجرا کنید؟
این قابلیت را دارد که آنجا هم اجرا شود. در آلمان برای تئاتر اهمیت بالایی قائل هستند. حمایتهای خوبی هم از گروههای تئاتری میشود. این حمایتها باعث رشد تئاتر در کشور ما شده است.
- بهنظرتان تئاتر در ایران چطور بود؟
کارهای زیادی ندیدم. اما باید این تبادل کاری بین ایران و گروههای ایرانی زیاد شود تا با تبادل افکار و اطلاعات دور از جداسازی و سیاستها به یک سطح یکسان دست یابند. بهنظرم این تنها راهی است که میتوان هنر ایرانی را ارائه داد و با آن مسائل انسانی، فرهنگ و اعتقاداتتان را اشاعه دهید.