چاک پالانیک نویسنده رمان باشگاه مشت‌زنی (Fight Club) در حال از دست دادن خانه‌اش و وقتی قادر نبود هیچ سیگنال رادیویی یا تلویزیونی دریافت کند، تنها می‌توانست بخواند یا بنویسد...او در یادداشتی از موقعیتی گفته است که این رمان در آن خلق شد.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از گاردین، چاک پالانیک، نویسنده رمان باشگاه مشت‌زنی (Fight Club) در یادداشتی درباره زمانی که مشغول نوشتن این رمان بود می‌نویسد: «اینجا پای یک عالم حساب و کتاب وسط است. لطفا همراه من بمانید. قیمت اولین خانه من ۶۰ هزار دلار بود. ۵ هزار دلاری را که پس‌اندازم بود، وسط گذاشتم و قصد داشتم باقیش را به صورت اقساط ماهانه ۵۰۰ دلاری با ۱۰ درصد بهره پرداخت کنم. ۱۰ درصد بهره، چون سال ۱۹۹۱ بود. فروشندگان مجبور بودند با خرید قسطی راه بیایند چون آن خانه به جای فونداسیون، روی تعدادی بلوک سیمانی نشسته بود؛ با اندازه ۲۰ فوت در ۲۰ فوت. 

عواید ماهانه‌ به زحمت می‌توانست از عهده پرداخت وام بربیاید و آن همه چیزی بود که می‌توانستم بپردازم. در پایان یک دوره ۱۰ ساله فروشندگان مبلغ اصلی منهای بهره‌ را که ۱۴ هزار دلار بود از من مطالبه می‌کردند و من تقریبا همه داراییم را از دست می‌دادم.

همه چیز به جز تخت و میز تحریرم باید می‌رفت. اولین بار که دوستی برای ملاقات آمد و دید چیزی جز یک میز بزرگ و تختی کوچک در خانه نیست، به شوخی گفت: چرا برای اتاق خوابت متصدی پذیرش گذاشتی؟ 

تلویزیون و رادیو قادر به پیدا کردن هیچ ایستگاهی نبودند. هیچ شبکه‌ای به این محله جنگلی با جاده‌های خاکی سرویس نمی‌داد. البته می‌توانستم بخوانم و بنویسم. یا می‌توانستم به مهمانی‌ها بروم و خودم را بیندازم روی مبل‌های دیگران.  

بنابراین سرراست‌ترین تصمیم را گرفتم. مگر من سال‌های گذشته را به اندازه کافی برای نوشتن رمان‌های تقلیدی از استفن کینگ هدر نداده بودم که هیچ کارگزاری حاضر نبود به آن‌ها دست بزند؟ اگر قرار بود چیز تازه‌ای بنویسم، هیچ فصلی را نباید طولانی‌تر از یک موزیک ویدیو می‌نوشتم. هر چیزی را که شخصیت‌ها می‌گفتند یا هر کاری که می‌کردند، باید از گنجینه حرف‌ها و رفتارهای باهوش‌ترین دوستانم کش می‌رفتم. تصمیم گرفتم این کتاب جدید را پشت دستم، روی دستمال توالت یا دستمال سفره بنویسم. هفته‌ای یک بار هم، همه این نوشته‌ها را در یک بعد از ظهر آرام در کامپیوترم تایپ کنم. 

جزئیات پیرامون تم‌های اصلی مشخص شدند. مثلا فلان شخصیت چه شغلی دارد، یا چگونه با عشق واقعیش ملاقات کرده است، یا او کجا زندگی می‌کند. برنامه‌ام این بود که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه بنویسم. نویسندگانی مثل ریموند کارور، مجموعه‌های قابل توجهی چاپ کرده‌اند. اما وقتی داستان‌هایم را پشت سر هم مرتب کردم، دیدم خودشان یک الگو می‌سازند. آن‌ها داستانی بزرگتر تعریف می‌کردند، اما لازم بود برای اینکه به فرم کلاسیک یک رمان دربیاید، چند فصل برای اتصال داستان‌ها به هم اضافه کنم.  

همه این‌ها در حالی بود که سایه آن بازپرداخت ۱۴ هزار دلاری پدیدار می‌شد.

بگذارید بگویم باشگاه مشت‌زنی، این رمان خشن، فروخت. بعد هم حقوق انتشارش در کشورهای دیگر فروخته شد. بعد هم حق ساخت فیلم از روی آن. با هولدینگی که وام را پرداخت کرده بود، تماس گرفتم که قرار ملاقاتی بگذاریم و پول خانه را بپردازم. شرکت زیر مجموعه به نظر می‌رسید متعلق به یک زوج بازنشسته باشد. زن اشک ریخت و گفت که آن‌ها امیدوار بودند برای سال‌های آتی از طرف من پول دریافت کنند، چرا که ۱۰ درصد بهره در مقایسه با هر چه بانک بتواند پیشنهاد دهد شیرین‌تر بود. 

قبل از آن‌که خانه را به مبلغ ۹۰ هزار دلار بفروشم، سه رمان دیگر پشت آن میز نوشتم. خانه هنوز در آن گوشه تاریک، در میان انبوه درختان نشسته است. هر کس آنجا زندگی می‌کند، امیدوارم دوستش داشته باشد.»

از روی این کتاب، فیلمی با عنوان Fight Club به کارگردانی دیوید فینچر و با بازی برد پیت، ادوارد نورتون و هلنا بونهام کارتر اقتباس شده است.

باشگاه مشت‌زنی با ترجمه پیمان خاکسار توسط نشر چشمه منتشر شده است.