اگر از آرتین نامش را بپرسید، با لحن دلنشین کودکانه‌اش می‌خواند: من شعر و ادب را دوست دارم/ من شعرخواندن، روز و شب را دوست دارم/ از حافظان پارسی گو، آرتینم/ اشعار ناب چون رطب را دوست دارم. آرتین ۷سال دارد و هنوز خواندن و نوشتن را نیاموخته، اما عاشق غزلیات حافظ و دوبیتی‌های باباطاهر است.

همشهری آنلاین- رابعه تیموری: در ذهن کودکانه آرتین، صدها بیت و غزل و قصیده جای گرفته که با خواندن آنها در جلسات مشاعره و محافل ادبی همه را به تحسین وا می‌دارد. «آرتین نورنصریان» بارها در مسابقات و برنامه‌های ادبی صدا و سیما شرکت کرده و تقدیر شده است. کودک خوش‌ذوق محله یافت‌آباد، در چهارمین «اجلاس جهانی شاعران هَم سُرا» و سومین «نشست بزرگ جمعیت شاعران آزاد ایران» به‌عنوان خردسال‌ترین مشاعره‌کننده کشور مورد تشویق قرار گرفته است. 
کودکانه‌های پر شعر و غزل
وقتی بانو «هاجر اصغری» همراه شریک زندگی‌اش از شهر مراغه به تهران آمد، دوست و آشنایی نداشت تا در کنارش بار دلتنگی خود را کم کند و در لحظات غربت و تنهایی فقط زمزمه شعرهای لیلی و مجنون، رستم و سهراب، زال و سیمرغ و یوسف و زلیخا تسکینش می‌داد. او این شعرها را در کودکی بارها از زبان پدربزرگ پیر و زنده دلش شنیده بود. پدربزرگ بانو اصغری در مراغه باغی پر از درخت «داش بادام» و «شافتالو بادام» داشت. او هر شب که از آبیاری درختان بادام فارغ می‌شد لب ایوان خانه زیر نور چراغ زنبوری می‌نشست و داستان‌های حماسی شاهنامه را برای بچه‌ها و نوه‌هایش تعریف می‌کرد. شنیدن این داستان‌ها برای کوچک‌ترها شیرین بود و آنها را سر ذوق می‌آورد. گاهی در شب‌های بلند زمستان بچه‌ها زیر لحاف کرسی می‌نشستند و تا صبح با هم مشاعره می‌کردند. 
میراث خانوادگی
دختر خردسال خانه از این شعرخوانی‌های پر لذت سهمی نداشت و فقط تماشاچی‌ های و هوی ادیبانه خواهر و برادرهایش بود. این حسرت سبب شد او در دوران مدرسه با حرص و ولع غزلیات حافظ، سعدی، مولانا و نظامی را حفظ کند و گنجینه ادبی‌اش هر روز پر و پیمان‌تر از روز پیش شود. بانو اصغری در روزهایی که انتظار تولد آرتین را می‌کشید، عادت زمزمه شعرهای فارسی را ترک نکرد. وقتی آرتین به دنیا آمد، مادر جوانش به جای خواندن لالایی‌های مادرانه، غزل‌های لسان الغیب شیرازی و شعرهای حماسی فردوسی را در پای گهواره‌اش می‌خواند. این خوش‌ذوقی مادر سبب شد آرتین زودتر از همسالانش زبان باز کند. روزی مادر در حال زمزمه نخستین مصرع دیوان حافظ بود که آرتین ۲ساله با همان لحن کودکانه‌اش شروع به همراهی او کرد: «الا یا ایها الساقی...» این اتفاق شور و شادی بی‌اندازه‌ای در پدر و مادر آرتین کوچک به وجود آورد و مادر تصمیم گرفت حفظ شعرهای فارسی را به فرزندش بیاموزد. پس از آن مادر ابیاتی را که در خلوت ذهنش زمزمه می‌کرد، بارها با صبر و حوصله برای آرتین می‌خواند تا آنها را به خاطر بسپارد. 


سنگ‌های محک آرتین
 برگزاری جلسات مشاعره در خانه فرهنگ و ادب سرای محله یافت‌آباد بار وظایف مادر را سبک‌تر کرد. این جلسات را «‌داود حیدری» اداره می‌کرد که دبیر ادبیات فارسی بود و سرپرستی گروه مشاعره حافظان ادب پارسی را برعهده داشت. حیدری با دیدن استعداد شاگرد خردسالش از او حمایت می‌کرد و به هر بهانه‌ای شرایط رقابت او با بزرگ‌ترها را فراهم می‌کرد تا تسلط و اعتماد به نفس بیشتری به دست آورد. شرکت آرتین در این رقابت‌ها بلند آوازه شدن و دعوت او به مسابقات رادیویی، تلویزیونی و جلسات بزرگان شعر و ادب را در پی داشت. یکی از مهم‌ترین اتفاقات ادبی زندگی آرتین حضور در «چهارمین اجلاس جهانی شاعران هَم سُرا» و «سومین نشست بزرگ جمعیت شاعران آزاد ایران» بود. او در این محافل از سوی بزرگان شعر و ادبیات کشور «خردسال‌ترین مشاعره‌کننده کشور» نامیده شد.