نویسنده همواره آرزو دارد همزمان با اجرای اثرش تماشاگران وارد دنیای غایتمند، معنادار و شاکلهمند نمایش شوند و اثر او با پیروی از قواعد و شاخصههای ساختارمند تبیین و آنالیز همه وجوه خود را امکانپذیر و محقق سازد.
این اصل، نویسنده را از پیش ملزم میکند که ساختار نمایشنامه را بشناسد و از زیادهگویی و چند موضوعی کردن اثر، پرهیز کند. در هر شرایطی، اگر زیرساخت یا ژرفساخت یک اثر بر روساخت یا شکل آن برتری یابد یا بالعکس به ساخت و شکل اهمیت بیشتری داده شود، اجرای اثر با مشکلات فراوان روبهرو خواهد شد، زیرا نهایتاً یکی از این دو وجه تضعیف و کمرنگ میشود.
نمایش «تهرن» به نویسندگی و کارگردانی محمود استاد محمد که در تالار قشقایی اجرا شده به دلیل تأکید زیاد و یکسویه بر موضوع و محتوای چندگانهاش حائز اهمیت و بررسی است.
نمایش «تهرن» از لحاظ متن با چندگانگی و «چند موضوعی» روبهروست. استاد محمد میکوشد بنمایه موضوعی عوامزدگی و خرافاتگونگی فرهنگی و محلی بندرنشینان را در قیاس با مشروطهخواهی دوران قاجار در قالب یک نمایش نشان بدهد، اما واقعیت آن است که طرح یا پیرنگ منسجمی برای پردازش این موضوع ندارد.
او به حدی روی عوامزدگی و خرافهپرستی بندرنشینان تأکید میورزد که موضوع تبعید رجل سیاسی مشروطهخواه نمایش در حاشیه قرار میگیرد. ضمناً نتوانسته است از لحاظ پیرنگ، ارتباط عمیق این دو موضوع را تبیین و تصویر کند.
نمایش در کل دچار چهار گانگی شده است: بخش اول نمایش به وضعیت شلوغ و سرخپوستوار مردم بندر نظر دارد و اتفاقاً حرکات موزونی هم که انتخاب کرده، دقیقاً رقص سرخپوستان را در ذهن تماشاگر تداعی میکند.
ضمن آنکه، شلوغی و پریشیدگی آدمها و همزمان فرمگریزی اجرا، که حرکات و جایگیری پرسوناژها را تصادفی و غیرنمایشی جلوه میدهد، تماشاگران را کلافه میکند.این بخش از لحاظ موضوعی هم ارتباط چندانی با 3 بخش دیگر ندارد و ظاهراً به معرفی صوری آدمها میپردازد که دیالوگها و نیز حرکات و رفتارشان در چارت ذهنی معینی نمیگنجد و عاری از هرگونه وجوه دراماتیک است.
بخش دوم که رجل سیاسی مشروطهخواه را در تبعید نشان میدهد، تا حدی کشدار است و نهایتاً با تأکید زیادی که روی بخش سوم میشود، این بخش دوم عملاً کماهمیت جلوه میکند؛ در حالی که همین بخش میتوانست موضوع محوری نمایش باشد.
بخش سوم که همانند بخش اول به یک «پلیشو» شلوغ و درهم و برهم میماند، نهایتاً به شاکلهای «آیینی – خرافی» میرسد که عنوان نمایش هم اشارهای به آن است؛ «تهرن» به حالت جنزدگی و حلول جن در انسان اطلاق شده است.
این بخش ظاهراً ابر آن است که چنین مقولهای را اول تبیین و بعد باورپذیرکند که در کل با سایر بخشها سنخیت ندارد و به رویکردی فانتزیک متوسل میشود، اما از لحاظ ترکیب رنگها و چهرهپردازی و انتخاب بازیگران قابل تأمل است.
در بخش چهارم بدون زمینه و دلیل و بهطور ناگهانی رابطه عشقی دختر جوان رجل سیاسی و پسر اسیر شده (کهور) به نمایش در میآید. اینجا مخاطب به دلیل تعمدی و تحمیلی بودن چنین موضوعی دچار سردرگمی میشود.طرح بسیار ضعیف متن و دخالت ذهنی خود نویسنده سبب شده که هیچکدام از این بخشها و صحنهها ارتباط تنگاتنگ و ساختاری عمیقی با هم نداشته باشند و بخش اول هم اساساً اضافی و تحمیلی باشد.
نکته دیگر اینکه، 3 بخش بعدی هرکدام به تنهایی میتوانند یک نمایش تکپردهای کوتاه باشند.چند موضوعی و چندگانگی نمایش و طولانی بودن بخش دوم (تبعید) و سوم (جنزدگی) سبب اطاله نمایش و کسل شدن تماشاگر میشود.
گویا خود استاد محمد هم متوجه این عارضهمندیها شده و آخرین بخش نمایش را کوتاه پردازش کرده است. ناگفته نماند که این قسمت آخر هم دچار روایتگری و قصهپردازی شده و به طرز غیرقابل باور و گولزنندهای هم همه ماجرا را با یک فرار بیدلیل «ختم به خیر» میکند.در دیالوگها غلط زیاد است.
در این رابطه نکتهای را نباید نادیده گرفت: در قیاس با زبان محوری فارسی صحیح، در زبان محاوره و مخصوصاً در بعضی زبانهای محلی غلطهای گفتاری زیاد است و نویسنده هنگام دیالوگنویسی باید شکل اصلاح شده و نمایشی شده آن را به کار ببرد، نه اینکه به گونهای عوامزده، هرچه مردم میگویند عیناً به همان شکل نقل کند. این کار معمولاً در فیلمهای مستند داستانی مرسوم است؛ نه در نمایش.
نمایش «تهرن» در حوزه اجرا هم الکن و مبهم است؛ میزانسنها نظم یا شکل خاصی ندارند، صحنهها به هم ریخته و حرکتها غیرقابل تحلیل هستند، هیچیک از پرسوناژهای اصلی نمایش کاملاً شخصیتپردازی نمیشوند و همگی از یک نمایه گزارشی و گزارهای فراتر نمیروند؛ بدون آنکه یک غایتمندی نهایی در میان باشد با حضور نوبتی هرکدام، دیگری کمرنگ و بیاعتبار میشود؛ به عبارتی، اکثر پرسوناژها به گونهای همدیگر را نقض میکنند بیآنکه نمایش نهایتاً به نتیجه یا تحلیل جامع و دلالتگرانهای بینجامد.
طراحی صحنه تا حدی همخوان با محتواست، اما در آن ابزار صحنهای اضافی هم وجود دارد؛ سازههای چوبی ذوزنقهای شکل که شبیه دار قالیبافی هستند کاربری خود را ندارند و بیدلیل برای حصاربندی و کادربندی صحنه به کار رفتهاند.
میزانسنها آشفته و بدون استفاده از بیان نشانهای اجزاء و عناصر نمایش در نظر گرفته شدهاند و صرفاً فقط به پیشبرد خط داستانی موضوع کمک میکنند.
پرسوناژها کاملاً شخصیتپردازی نمیشوند. در نتیجه، همواره در سطح میمانند و به درون عواطف و نگرههای مخاطب راه پیدا نمیکنند. از این رو، مقبولیت ندارند. با توجه به این نکات و اعتقاد به اینکه همه این نارساییها بر جلوه بازی بازیگران هم تأثیر میگذارد، باید گفت که مقوله بازیگری در محدوده همین تعریف میماند.
اما بازی زیبا و دیدنی ندا حاجیبابایی و رضا علوی در بخشی از نمایش، همان بخش را برای تماشاگران گیرا و دیدنی کرده است. هر دو بازیگر با استفاده از حرکات بدن و چهره، آنچه را که مورد نظر متن بوده به خوبی و زیبایی انتقال میدهند.
چهرهپردازیها با دقت و ظرافت انجام شدهاند و طراحی لباس، مخصوصاً هماهنگی رنگها از لحاظ بصری چشمنواز و زیبا هستند و نوعی دوگانگی فرهنگی را هم که تبیین و تحلیل آن در ابهام مانده است، به نمایش میگذارند.نور کاربری معمول خود را داراست و موسیقی متأسفانه گاهی بر اجرا تحمیل میشود.
لازم به یادآوری است که برخلاف سینما که در آن معمولاً موسیقی پیش درآمد و پسزمینه یک حادثه قرار میگیرد، در تئاتر، این صحنه است که موسیقی را طلب میکند؛ یعنی جز در مواردی خاص، صحنه همواره بر موسیقی مقدم است. در نمایش «تهرن» به نویسندگی و کارگردانی محمود استاد محمد گاهی پیش از آنکه صحنه کاملاً قابل فهم شود یا بازیگران حرکتهای خود را کاملاً شکل بدهند، موسیقی پخش میشود.
نمایش «تهرن» به دلیل دامن زدن به جستارهای فرهنگی دوگانه، تأکید بر موضوعهای گوناگونی مثل «مشروطه و مشروطهخواهی»، «جن و جنزدگی»، «طلسم و طلسمشکنی» و کمی هم «عشقی و عاشقی» و نیز استفاده از خرده روایتهای داستانی همچون داستانک «صید مروارید و...» و نیز چند پارگی و چند بخشی ساختار و عدم ارتباط ارگانیک آنها با هم، موفق نمیشود با مخاطب ارتباطی عمیق برقرارکند و استاد محمد بهرغم انتخاب موضوع خوب و مهمی مثل «قیاس عوامزدگی و خرافهپرستی بندرنشینان با موضوع مشروطهخواهی»، نهایتاً در شکلدهی و پردازش ساختاری و دراماتیک موضوع ناتوان است و اگر نارساییها و ضعفهای اجرا را هم بر متن بیفزاییم، در آن صورت باید اذعان داشت نمایش «تهرن» بسیار آشفته و پراکندهنگر است و سبب اتلاف وقت تماشاگران میشود.