به گزارش همشهری آنلاین، در سال 213 پیش از میلاد، چین شی هوانگ امپراطور چین در راستای تحکیم قدرت خود دستور داد تل آتشین بزرگی از کتاب درست شود تا از این طریق دولت مکاتب فکری را تحت کنترل خود درآورد. آنها کتب شعر، فلسفه و تاریخ را میسوزاندند تا امپراطور جدید با حکّام بافضیلتتر یا موفقتر در گذشته مقایسه نشود. در این میان کتب تاریخی بیش از همه از بین میرفت.
اما به گفتۀ خانم ربکا نوت که چندین کتاب در زمینۀ کتابسوزی به رشتۀ تحریر درآورده است، چین شی هوانگ و رهبران مذهبیِ همانند او تنها کسانی نبودند که دست به کتابسوزی آلودند. بسیاری از کتبی که در دوران باستان طعمۀ حریق شد به خاطر کشورگشایی بود، مثل تخریب کتابخانۀ اسکندریه. این کتابخانۀ معروف در گیرودار آشوبهای متعدّد سیاسی به آتش کشیده شد؛ از جمله در سال 48 پیش از میلاد توسط سزار و در سال 640 میلادی که عمر به اسکندریه حمله کرد.
اما در سال 1440 با آمدن صنعت چاپ همه چیز تغییر کرد و به تعداد کتابها و حجم اطلاعات افزوده شد. با اختراع چاپ و متعاقباً فرا رسیدن عصر روشنگری، انگیزههای کتابسوزی نیز دستخوش تغییر شد. مردم کسب دانش را روشی برای تغییر خویشتن و جهان تلقی میکردند و لذا دانش به کالایی خطرناکتر تبدیل شد که دیگر تحت کنترل انحصاری طبقۀ نخبگان نبود. در واقع کتابسوزی بهترین راه برای تغییر توازن قدرت محسوب میشد.
فصلمشترک تمام کسانی که در قرن بیستم دست به کتابسوزی زدند، آن است که همه خود را قربانی تلقی میکردند، ولو در مقام قدرت بودند. شاید بتوان گفت بدترین کتابسوزی کار آدولف هیتلر و نازیها بود که خود را قربانی یهودیان میدانستند. همینطور وقتی مائو زدونگ در چین به قدرت رسید و انقلاب فرهنگی را برپا ساخت، هر کتابی را که با پروپاگاند حزبی همخوانی نداشت نابود کرد. بعد از آن هم بوداییها کتابخانۀ عمومی سریلانکا را که حاوی صدهزار کتاب کمیاب تاریخ و ادبیات تامیل بود به آتش کشیدند تا مبادا اعتقادات هندوها آیین بودایی را به خطر بیاندازد.
به نظر میرسد امروز پیشرفت فنآوری و دیجیتالی شدن متون، نوعی نامیرایی را برای کتابها به ارمغان آورده است. اما این فضا هم کاملاً امن نیست، چراکه قدرت همیشه ترسناک است و ممکن است روشهای جدیدی برای از بین بردن اطلاعاتی که نمیخواهد پیدا کند.
- منبع: مجله اسمیت سونیان- کانال تلگرامی DinOnline