شاید صریح‌تر از همه مدیران کشور در این سال‌ها، اظهارات آقای روحانی در هفته گذشته بود که خطر اضمحلال جمهوریت نظام را گوشزد کرد و به بهانه رد صلاحیت‌های شورای نگهبان که حالا دیگر رفتاری معمول از این نهاد در هر انتخاباتی شده به ضرورت حفاظت از «جمهوریت» جمهوری اسلامی در کنار اسلامیت پرداخت.

به گزارش همشهری آنلاین،  غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در یادداشتی با عنوان «چه چیزی جمهوریت نظام را تهدید می‌کند؟» در روزنامه ایران نوشت:

در آستانه پایان چهل و یکمین سال استقرار جمهوری اسلامی و همزمان با برگزاری یازدهمین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی فرصتی فراهم شده که همه فعالان سیاسی در داخل و خارج کشور بار دیگر به واژه‌های انتخابات، جمهوریت، نقش مردم و... بپردازند. شاید صریح‌تر از همه مدیران کشور در این سال‌ها، اظهارات آقای روحانی در هفته گذشته بود که خطر اضمحلال جمهوریت نظام را گوشزد کرد و به بهانه رد صلاحیت‌های شورای نگهبان که حالا دیگر رفتاری معمول از این نهاد در هر انتخاباتی شده به ضرورت حفاظت از «جمهوریت» جمهوری اسلامی در کنار اسلامیت پرداخت. بدون اینکه بخواهیم در انگیزه‌های سیاسی این اظهارات غور کنیم و یادآوری کنیم که گوینده محترم در طول سال‌های انقلاب و حتی در دوره ریاست جمهوری خود چقدر به لوازم «جمهوریت» و عنایت به مردم و خواست‌های آنها پرداخته، اما اینکه واقعاً تضعیف «جمهوریت» خطری جدی برای نظام است، هشدار درست و بجایی است ولی چه عواملی در این خطر واقعاً مؤثر است؟ چند مورد را تیتروار می‌شود اشاره کرد:

۱- حتماً مهم‌ترین عامل، عدم کارایی منتخبین مردم است یا خدای ناکرده فساد و خلاف به وفور در افراد و سیستم. حتماً بیشترین ناامیدی مردم از انتخابات را همین امر رقم می‌زند. انتخاباتی که همیشه با وعده تغییر شرایط شروع می‌شود و مردم را به امید حل مشکلات پای صندوق می‌کشاند. ولی بعد یک دوره یا حتی بیشتر مردم شاهد گشایشی که نیستند هیچ، احیاناً وضعیت زندگی برایشان سخت‌تر هم شده است.

۲- صرفنظر از کارآمدی اگر به هر دلیل دیگر فشارهای اقتصادی و اجتماعی روی زندگی اقشار مختلف آوار شود و از طرفی شدیدترین تبلیغات داخلی و خارجی روح و روان مردم را نشانه‌گیری کند و به جای امید به آینده بذر یأس و افسردگی را بارور کند چه انگیزه‌ای برای حضور مردم و تقویت جمهوریت باقی می‌ماند؟ به جرأت می‌توان ادعا کرد این روزها بیش از هر دوره دیگری این فضای ذهنی و فکری بخش‌های وسیعی از جامعه را فرا گرفته است.

۳- تلاش و تصریح آشکار رقبای سیاسی به ناکارآمدی انتخابات در کشور هم عامل دیگر تضعیف جمهوریت است. عده‌ای به اسم انقلابیگری همه ضعف‌ها و مشکلات را محصول انتخاب مردم می‌دانند و از تریبون‌های رسمی تصریح و تبلیغ می‌کنند برای اینکه بگویند اینها را درست انتخاب نکرده‌اند و باید ما را انتخاب می‌کردند که همه چیز گل و بلبل می‌شد.  غافل از اینکه این رویکرد بیش از آنکه به نفع آنها در انتخابات باشد، عامل رویگردانی و بی‌رغبتی در کلیت انتخابات می‌شود (چرا که خوشبختانه تجربه آن دوره‌های گل و بلبل هم هنوز در خاطره و زندگی مردم حضور دارد). و عده‌ای به اسم اصلاحات و یا اعتدال یا حتی اپوزیسیون (چه در داخل و چه در خارج) به عنوان انتقاد از برخی اشکالات ساختاری این زمینه را القا می‌کنند که هر که را هم انتخاب کنید تأثیری در امور کشور ندارد و دیده‌اید که در بهترین دوره‌های مجلس یا ریاست جمهوری هم اداره کشور بر محوریت مدار ثابتی است که فارغ از انتخاب چپ و راست است... و در کنار هر دوی اینها عملکرد دستگاه‌های نظارتی است که به نوعی رد صلاحیت‌های بی‌مورد یا بدون توضیح  وسیله ناامیدی از حضور در صحنه انتخابات فراهم می‌کند.

۴- و بالاخره رواج و رسمیت یافتن توهین‌های وقیح به منتخبین مردم و از جمله رئیس ‌جمهوری با رکیک‌ترین کلمات و واژه‌ها به اسم اسلام و انقلاب و دلسوزی برای مردم و نظام  در حالی که دم خروس اقتدارگرایی و مخالفت با اصل جمهوریت نظام از زیر ردای همه اینها بیرون زده و دیگر حتی داعیه‌ای بر مخفی کردن آن هم ندارند.
مردم حق دارند فکر کنند منتخبی که با تأیید بالاترین نهاد نظارتی نظام و با این همه آرا و این همه تلاش برای برگزیدن با حضور بیش از ۴۰ میلیون رأی رئیس جمهوری شده ناگهان به ادعای مخالفان آدمی با این صفات و ویژگی‌های منفی از آب درمی‌آید که حتی در مردم عادی کوچه و بازار هم کمتر می‌توان مثل آن را سراغ داشت به چه کار می‌آید و چرا باید در برگزیدن او این همه دردسر و جنجال و نزاع و رقابت را قلم بزنیم؟

برچسب‌ها