به گزارش همشهری آنلاین به نقل از اعتماد، «چه باید کرد؟» شاید اصلیترین پرسشی باشد که در مورد شرایط امروز اصلاحطلبان مطرح است. بالغ بر ۹۰ درصد از نیروهای سیاسی منتسب به این جریان سیاسی رد صلاحیت شدهاند و اعتراضهای آنان به شورای نگهبان هم تغییر چندانی در وضعیتشان ایجاد نکرده است. تعداد کاندیداهای آنها همچنان کمی بیش از تعداد استانهای کشور است و این یعنی بسیاری از حوزههای انتخابیه اصولگرایان بدون رقیب در انتخابات حاضر خواهند شد.
احمد خرم که سابقه وزارت در دوران اصلاحات را در کارنامه دارد روزهای رد صلاحیت گسترده در آستانه انتخابات دوره هفتم مجلس را روایت کرده و به این پرسش پاسخ داده که اصلاحطلبان در روزهای دوری از قدرت باید چه کنند. او البته معتقد است امروز این جریان سیاسی نباید انتخابات را تحریم کند، اما نباید لیست انتخاباتی بدهد.
- با اعلام نتایج احراز صلاحیتها از سوی شورای نگهبان، مشخص شد که بار دیگر جناح اصلاحطلب با رد صلاحیتی گسترده مواجه است. به نظر شما این رد صلاحیت را میتوان با رد صلاحیت گسترده اصلاحطلبان در آستانه مجلس هفتم مقایسه کرد؟ آیا آن زمان نیز تعامل و رایزنیهایی با نهادهای نظارتی صورت گرفت؟
در انتخابات دوره هفتم مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان رد صلاحیت گسترده انجام داد. گویی بخشی از حاکمیت احساس میکرد با روی کار آمدن مجلس ششم، همه چیز را باخته است. در حالی که اینگونه نبود. بعد از دورههای متمادی که مجالسی با رویکرد اصولگرایانه یا نهایتا متعادل تشکیل شده بود، یک بار هم مجلسی با مختصات اصلاحطلبانه تشکیل شده بود. گویا این شرایط تحمل نشد و رد صلاحیت گسترده انجام شد که از حدود ۸ هزار کاندیدا، ۳ هزار و ۴۰۰ نفر رد صلاحیت شدند. این رد صلاحیتها در مورد اصلاحطلبان اتفاق افتاد و از اصولگرایان هم تعدادی اندک مثلا کسانی که محکومیت قطعی داشتند، رد صلاحیت شدند. در این میان کسانی باقی ماندند که برای امور پیش پا افتاده هم نمیشد از آنان استفاده کرد. در آن انتخابات شورای نگهبان با دولت اصلاحات برخورد بسیار ناپسندی داشت. من آن زمان در دولت حضور داشتم. دولت اصلاحات به روند رد صلاحیتها اعتراض کرد. حاصل این اعتراض هم این شد که هماهنگیهایی با شورای نگهبان صورت بگیرد تا تعامل و دیداری با اعضا داشته و در این مورد صحبت شود. بهرغم رفتارهایی که شورای نگهبان با دولت داشت در نهایت قرار بر این شد که جلسهای تشکیل شود تا ۵ نفر از وزرای معتدل به انتخاب دولت برای این رایزنی حضور پیدا کنند. تا جایی که خاطرم هست آقایان شوشتری، زنگنه، مسجدجامعی و شریعتمداری برای این جلسه انتخاب شدند. هماهنگیها با شورای نگهبان صورت گرفت تا مذاکراتی صورت گیرد. قرار شد ۳ بعدازظهر یک روزی که دقیق روزش را به یاد ندارم آنها به شورای نگهبان بروند و در خلال این رایزنیها خواستار ایجاد فضایی متعادلتر شدند. این آقایان هم پیش جلسه گذاشتند و آن روز به شورای نگهبان رفتند، اما دیدند که حتی آبدارچی هم حضور ندارد، چه برسد به آقایان عضو شورای نگهبان که این اقدامی بسیار بزرگتر از رد صلاحیت هزاران اصلاحطلب بود. آنها نشان دادند که اهل تعامل و شنیدن حرف حق نیستند.
- به نظر میرسد با رد صلاحیتهای گستردهای که انجام شده اصلاحطلبان امکان حضور در قوه مقننه را از دست دادهاند. در چنین شرایطی آیا کنش درست این است که اصلاحطلبان با همین تعداد تایید صلاحیت شده لیست انتخاباتی بدهند و در انتخابات حضور داشته باشند؟
اولا مجلس آینده در دست اصولگرایان منطقی هم نخواهد بود؛ بلکه احتمالا اصولگرایانی تندرو روی کار خواهند آمد. ثانیا مجلس هفتم تا دهم مجالس اصولگرا بود که البته در مجلس دهم شرایط اندکی تغییر کرد. کشور چندین سال است که در بحران قرار دارد. شاهد رکود هستیم. رونق اقتصادی هم که عملا میسر نیست. در واقع این شرایط ثمره مجالس هفتم به بعد و تاثیر مخرب دو دولت نهم و دهم است. در این ایام، بلایی بر سر مملکت آمد که تا ۳۰ سال آینده نمیتوان قد راست کرد. حالا به جای اینکه کشور در بحران را با همه نیروها و ظرفیتها اداره کنند و بگذارند کشور به سامان برسد، فشار را در انتخابات مجلس یازدهم بیشتر کرده و میخواهند مجلسی یکدست تشکیل شود. این نوع تفکر کار دست کشور میدهد. این رویکرد انگیزه ایستادن پای مشکلات کشور و فداکاری برای آن را از بین میبرد. این تصور که کشور یکدست اداره شود همه چیز درست میشود، تصور غلطی است. برخی میخواهند با این یک دستسازیها دو دستی کشور را به آنهایی که نباید تقدیم کنند. بلای بزرگی سر کشور آوردهاند. در جریان رد صلاحیتها کسانی که در جریان انقلاب حضور داشتهاند، در دوران جنگ فعالیت کردهاند، خانواده ایثارگر هستند، فدایی کشور بودند و ... به راحتی با تهمتهایی رد صلاحیت شدند، آبروی آنها را بردند و پرونده زیر بغلشان زدند. همین است که کشور به بنبست میرسد. آیا این رفتارها با شأن جمهوری اسلامی همخوانی دارد؟ آیا این اقدامها نگهداشتن شأن شورای نگهبان است؛ چهرههایی که ۳۰ سال، ۴۰ سال به کشور خدمت کرده به اتهام عدم التزام و اعتقاد به نظام، اسلام، اصل ولایت فقیه یا قانون اساسی یا سوءشهرت در محل رد صلاحیت شوند؟ حال امکان ورود اصلاحطلبان به مجلس بسیار محدود شده است. در این شرایط نباید کاندیدا معرفی کرد. نباید انتخابات را به عنوان یک اصل مهم تحریم کرد، اما نباید با ۴۰ و اندی کاندیدا وارد انتخابات شد و لیست داد. بنابراین در قدم اول اصلاحطلبان نباید لیست بدهند. در جریان رد صلاحیتها کسانی که در جریان انقلاب حضور داشتهاند، در دوران جنگ فعالیت کردهاند، خانواده ایثارگر هستند، فدایی کشور بودند و ... به راحتی با تهمتهایی رد صلاحیت شدند، آبروی آنها را بردند و پرونده زیر بغلشان زدند. همین است که کشور به بنبست میرسد
- به نظر میرسد که اصلاحطلبان مجلس را پیش از انتخابات از دست دادهاند. همچنین دولت منتخب اصلاحطلبان هم ۲ سال پایانی را میگذراند و احتمال حضور مجدد کاندیدای نزدیک به اصلاحطلبان یا یک اصلاحطلب بر مسند ریاستجمهوری نیز اندک است. در چنین شرایطی فکر میکنید اصلاحطلبان باید چه نوع کنشگری در سالهای دور از قدرت داشته باشند؟
اصلاحات یک جریان، دیدگاه و هویت است که لیدر آن ۸ سال دولتداری کرده اما دروغ به مردم نگفته است. در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و به خصوص مسائل زیربنایی موفقترین و پاکترین دولت بوده است. این افتخاری برای جریان اصلاحطلب است. من چندان با این تعبیر که عصر گوشهنشینی اصلاحطلبان شروع شده است، موافق نیستم. چرا گوشهنشینی؟ کادرسازی، آگاهیبخشی به مردم و افکار عمومی، صدای رسای مطالبات مردم بودن، پیگیری مطالبات مردم بودن و بسیاری موارد دیگر رسالتهای اصلاحات و اصلاحطلبان است که باید به آن پرداخت.
- در واقع همان بازگشت به جامعه مدنی که بعد از مجلس ششم نیز بحث آن میان اصلاحطلبان مطرح شد.
همینطور است. نقد دولت و مجلس، مبارزه با فساد را نیز به این فهرست میتوان افزود. کار اصلاحطلبان تنها فقط به دست آوردن قدرت نیست؛ بلکه همه این اقدامات مبارزه صلحآمیز و مسالمتآمیز برای اصلاح است. در واقع تنها یک وجه جامعه مدنی تلاش در جهت توزیع قدرت است، اما شاید از آن مهمتر آگاهیبخشی به مردم و بیدار کردن آنها باشد.
- تجربه تاریخی نشان داده که همواره بعد از کنار گذاشته شدن از قدرت، اصلاحطلبان آنقدر با ممنوعیت و ... مواجه هستند که حتی فرصت پرداختن و تقویت و ارتباطگیری با جامعه مدنی را ندارند. شما فکر میکنید احتمال بازتولید محدودیتهای گذشته امروز نیز وجود دارد؟
باید از طریق تشکلهای مردمنهاد، احزاب، انجمنهای تخصصی و صنفی و حرفهای، جمعیتها یا حتی شوراهای شهر و روستا حضور جدی داشت. ۱۰ درصد تلاش یک جبهه سیاسی تلاش برای توزیع قدرت و انتخابات است، اما ۹۰ درصد باقی توان یک جریان باید تلاش برای قوام بخشیدن به این پارامترها و پیگیری مطالبات مردم باشد.
- اما اصلاحطلبان در زمان حضور در قدرت هم برای تقویت این پارامترها با مشکلات جدی مواجهند، چه رسد به زمانی که با نگاه نظارتی کنار گذاشته شوند و در پی آن نگاه امنیتی نیز به آنها شدت یابد.
۲ روز، ۲ سال، ۱۰ سال یا ۲۰ سال میتوان محدودیت ایجاد کرد. این ایجاد محدودیتها ابدی نیست. در هر زمینهای هر چه بیشتر محدودیت ایجاد شد، حرص و ولع و حتی تلاش و پایمردی مقابل ممنوعیتها و محدودیتها اصلاحطلبان نباید از این برخوردها مایوس شوند و تلاش را کنار بگذارند. این محدودیتها پابرجا نمیماندزیادتر میشود. حافظ میگوید: رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند / چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند / من ارچه در نظر یار خاکسار شدم / رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند / چو پردهدار به شمشیر میزند همه را / کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند ... در واقع اصلاحطلبان نباید از این برخوردها مایوس شوند و تلاش را کنار بگذارند. این محدودیتها پابرجا نمیماند.
- پس شما معتقدید که این محدودیتها پابرجا نمیماند؟
قطعا این محدودیتها باقی نمیماند. اگر قرار بود که این روشها باقی بماند، اگر قرار بود همیشه به این روال باقی بماند الان مادها هنوز بر سر کار بودند. تغییر و تحول و تغییر رفتار و اصلاح امور جزو ذات حرکتهای اجتماعی است.
- پیش از این پیشنهاد پارلمان اصلاحات مطرح شده بود تا حرکتهای سیاسی و اجتماعی این جریان با تکیه بر خردجمعی مدیریت شود. چندی پیش پیشنهاد تشکیل پارلمان در سایه مطرح شد تا در زمانی که امکان حضور در قدرت برای اصلاحطلبان وجود ندارد، امکان نقد قدرت فراهم و ایدهای شبیه به دولت در سایه در مورد پارلمان عملیاتی شود. نگاه شما به این پیشنهاد چیست؟
به هر حال تشکیل چیزی شبیه به پارلمان در سایه هم میتواند نوعی تشکل مدنی مثل حزب یا حتی جبهه محسوب شود که یکی از کارکردهای آنها نقد قدرت و کسانی است که در رئوس آن قرار دارند. همچنین طرح راهکار و راهحلهایی برای برطرف شدن این نقدها. این یک روش است. اصل قضیه مسائلی است که بر آن تاکید کردم. باید در مورد این ایده بیشتر مطالعه کرد. نمیتوان بیگدار به آب زد. بعید میدانم که این روش در دنیا امتحان پس داده باشد. از سویی معلوم نیست محدودیتهایی بیشتر از حزب برای آن ایجاد نکنند. بنابراین چون ایده تجربه شدهای نیست، باید با احتیاط عمل کرد. میتوان از یکی از قالبهای امتحان شده استفاده و به دور از روشهای رادیکال و خشونتآمیز مطالبات مردم و جامعه را پیگیری کرد.
نظر شما