«پلوخورش» اسم جدیدترین مجموعه داستان هوشنگ مرادیکرمانی است.
در این چند سال به جز «نه تر و نه خشک»، که بر پایه یک افسانه قدیمی نوشته شده بود و کتاب «شما که غریبه نیستید» که زندگینامه خودش بود، جدیدترین کتابهای او - از «مهمان مامان» گرفته تا «مربای شیرین»، «مثل ماه شب چهارده» و مجموعه «لبخند انار»- درباره زندگی امروز نوشته شدهاند و مجموعه داستان پلوخورش هم همین ویژگی را دارد و درباره آدمهای امروز جامعه ما نوشته شده است؛ از همین آدمهایی که هر روز در کوچه و خیابان آنها را میبینید.
با اینکه به جز داستانهای «باتوم»، «هنرمند»، «آواز همسایه» و سه داستان «کلاه 1»، «کلاه 2» و «کلاهها»، قهرمان بقیه داستانهای پلوخورش کودک یا نوجوان هستند، اما نمیشود گفت که این کتاب فقط برای نوجوانها نوشته شده، بلکه بزرگترها هم میتوانند این کتاب را بخوانند و از خواندنش لذت ببرند.
مرادی نمیخواهد در این مجموعه برای مشکلهای اجتماعی راه حل ارائه بدهد، بلکه سعی میکند در کنار داستانهایی که از زندگی مردم معاصر خلق میکند، خوانندگان نوجوان را به درون ذهن شخصیتهای داستانها راهنمایی کند تا با آنها احساس نزدیکی کنند.در سه داستان اول این کتاب دوربین نقش اساسی دارد و شاید بشود گفت که شخصیت اصلی داستان است! در سه داستان چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم این مجموعه هم کلاه نقش اساسی دارد و در دو داستان «ابراهیم» و «پاهای مرغ» حضور پرندهها به داستان جان میدهد.
اما چیزی که باعث شد این یادداشت را بنویسم، دو داستان «آواز همسایه» و «پلوخورش» بود که به فاجعه زلزله« بم» اشاره میکند که شاید خیلیهایتان آن را به یاد داشته باشید.
همان زلزلهای که روز پنجم دیماه 1382 استان کرمان و شهرهای آن را لرزاند و باعث خرابی شدید شهر بم شد؛ شهری که حتما اسمش را روی جعبههای خرما دیدهاید. بم شهر خرماخیز ایران است و به خاطر نخلهایش مشهور است. مرادی در این دو داستان نسبت به هموطنهای اهل بم -که شهرشان خیلی از زادگاه خودش یعنی روستای «سیرچ» در استان کرمان فاصله ندارد- ادای دین میکند.
داستان پلوخورش که آخرین داستان این مجموعه است و از بقیه داستانهای مجموعه هم طولانیتر است، خاطرات سفر گروهی از نوجوان های روستایی آسیبدیده در زلزله بم را از زبان پسرکی که میخواهد نویسنده شود، نقل میکند.
اما هیچ وقت تلاش نمیکند اشک شما را درآورد، بلکه با بیانی روان- که ویژگی همه کارهای اوست- نگاههای ترحمآمیز نسبت به فاجعه دیدگان را نقد میکند و با تاکید بر شخصیت نویسندهای که در روز آخر بازدید با بچههای زلزلهزده همراه شده است، از جامعه میخواهد به جای ترحم، برای این بچهها کاری بکنند، که این نگاه نویسنده قابل تحسین است.
مجموعه پلوخورش در 160 صفحه و 21 داستان، توسط انتشارات معین منتشر شده که پیش از این آثار دیگری هم از مرادی کرمانی منتشر کرده است.