گرامیداشت روز زن و روز مادر بهانه خوبی بود برای این که دیداری داشته باشیم با یکی از مادران برتر و نمونه منطقه ۱۱، «مهری ذاکری»، مادر ۵۰ ساله ای که با وجود معلولیت، مسئولیت های همسرانه و مادرانه خود را چه برای همسر جانبازش چه برای دو فرزند دخترش که این روزها در رشته های پزشکی مشغول تحصیل هستند به نحو احسن انجام داده است.

همشهری آنلاین/ فاطمه عسگری نیا: قصه زندگی اش را با مروری از این ۵۰ سال برایمان آغاز می کند، بانویی که در تمام طول زندگیش یاد گرفته باید  دست روی پاهای معلولش بگذارد و بلند شود. مهری ذاکری، مادری که این روزها فرزندانش با تحصیل در رشته های پزشکی،آرزوهای مادرانه اش را محقق کرده اند. کلکسیون افتخاراتش پر از مدالهای رنگارنگی است که راوی قهرمانی او در رشته های ورزشی شنا، بسکتبال و رالی هستند. اما همه این مدالهای رنگارنگ و احکام ورزشی اش به کنار،وجه ممتاز زندگی مهری، صبر است؛ عامل مهمی که به او قدرت زندگی می دهد. ذاکری می گوید:«  اگر صبوری من نبود، امروز نمی توانستم به عنوان همسر جانباز ۳۰ درصد اعصاب و روان  گذران زندگی کنم. »مهری ذاکری امروز در کنار تمام موفقیت های ورزشی  که کسب کرده ، معتقد است رنگین ترین مدال افتخار را از فرزندان و همسرش گرفته است. بانویی که کلکسیون مدالهای رنگینش هر کدام قصه ای را روایت می کنند.

  • سه سالگی فصل جدید زندگی من بود

مهری ذاکری اصالتا تنکابنی است. او می گوید:« بعد از ابتلا به یک تب شدید در سن ۳ سالگی، دچار فلج از ناحیه کمر به پایین شدم. وضعیت جسمانی‌ام به حدی وخیم بوده  که حتی آب و غذا را در گلویم می ریختند. اما خانواده ام اجازه ندادند به همان وضع بمانم و با پیگیری امور درمانی و فیزیوتراپی کمک کردند تا در سن ۶ سالگی با کمک عصا روی پاهای خودم بایستم. »
ذاکری از دورانی سخن می‌گوید که نگاه به معلول در جامعه نگاه خوبی نبود:« در دوران ما  معلولیت خیلی کم بود و من دوست نداشتم این معلولیت باعث عقب افتادن من از دیگران شود. زندگی خیلی برایم سخت بود .هر چه سنم بالاتر می رفت قبول این تفاوت ها برایم سخت تر و سخت تر می شد تا جایی که از مدرسه رفتن واهمه داشتم، چون نمی توانستم مانند دیگر بچه ها در بازیهای گروهی شرکت کنم. یک روز خانواده مرا به بهزیستی بردند، مددکار آنجا بچه هایی را نشانم داد که توان حرکت کردن نداشتند. همین تلنگر کافی بود تا مهمترین تصمیم زندگی ام را بگیرم. با خودم عهد بستم سعی کنم یک زندگی عادی مثل همه مردم و حتی بهتر از انها به لحاظ کیفیت داشته باشم. خیلی وقتها عصاهای چوبی‌ام را کنار می‌انداختم و چهار دست و پا راه می رفتم.»

حرفهایش را با خاطره ای شیرین برایمان ادامه می دهد:« مادرم همیشه برای خشک کردن گردو ها و لواشک ها آنها را بالای بام می گذاشت، برای رفتن به پشت بام خانه ، باید از نردبان آهنی استفاده می کردیم و من همیشه در نبود اعضای خانه این نردبان را می‌گذاشتم و به سراغ گردوها و لواشک ها می رفتم یک روز مادرم وقتی سراغ آنها رفت خیلی عصبانی شد و از همه خواهر برادرهایم بازخواست کرد جز من،  چون معتقد بود مهری با این پاها نمی تواند از نردبان بالا برود. تا این که یک روز در حالی که با ولع تمام مشغول خوردن بودم روی پشت بام مچم را گرفت. دیدن من در آن لحظه برای مادرم همراه بود با بغض و خوشحالی.یادم هست که با خنده و گریه می گفت نمی دانم الان باید کتکت بزنم یا از این که می‌بینم تا اینجا می توانی بیایی خوشحال باشم؟ آنوقت بود که در آغوشم گرفت و غرق بوسه‌ام کرد.»

  • کسب ۶ طلا در اولین رقابت شنا

بچه شمال است و دریا. کسی که این روزها در کنار موفقیت‌های اجتماعی و زندگی شخصی گنجینه‌ای پر و پیمان از مدالهای رنگارنگ در رشته شنا و رالی دارد.« بچه که بودم از آب وحشت داشتم تا این که یک روز با کمک برادرم به دریا رفتم و او مرا داخل تیوپی قرار داد و به میانه دریا برد، گفت یا غرق می شوی یا شنا یاد می گیری! همان شد که من شناگر شدم .سال ۷۴ همراه دوستان به آموزشگاه رعد تهران می رفتیم آنجا متوجه شدم بچه ها عصر به استخر می روند، یک روز من هم همراه آنها رفتم .مربی که فکر نمی کرد من شنا کردن بلد باشم گفت در بخش کم عمق وارد آب شوید، اما من همراه  دوستانم به قسمت پرعمق رفتم و این موجب حیرت مربی شد. وقتی از من خواست چند مدل شنا انجام دهم بی درنگ عضو تیمم کرد و همان سال راهی مسابقات قهرمان کشوری شدم. رقابتهایی که در آن موفق شدم ۶ مدال طلا را کسب کنم. از آن سال به بعد هر سال عنوان قهرمانی مسابقات شنا را کسب کرده ام. » 

فعالیت در رشته شنا و موفقیت در آن پایان فعالیت های ورزشی مهری ذاکری نیست .او در مسابقات رالی هم برای خود اسم و آوازه ای پیدا کرده است:« سال ۹۰ مجموعه رعد از بچه های معلول خواست در رقابت های رالی، نقشه خوانی شرکت کنند شرط مسابقه هم رانندگی توسط معلول و  نقشه خوانی توسط همراه بود. من عاشق هیجان هستم به خاطر همین بی درنگ نام نویسی کردم . آن سال من و همسرم در این رقابت ها شرکت کردیم و خوشبختانه عنوان دوم این رقابت ها را از آن خود کردیم. جذابیت این رشته ورزشی انقدر برای من زیاد بود که به صورت حرفه ای دنبالش کردم و با مسابقات « اسلالو» آشنا شدم. من عاشق سرعت هستم .یکی از مربیان این بخش وقتی علاقه و پشتکار مرا دید از من خواست تا سرپرستی تیم معولان را در این بخش عهده دار شوم، من هم قبول کردم و با ده نفر از بچه ها تیم را تشکیل دادم .امروز بالغ بر ۴۰ نفر از معلولان با مسئولیت من در کمیته رالی هشتگرد کرج در این رقابت ها شرکت می کنند.» مهری ذاکری کسی است که هر سال مشعل المپیک ورزشی معلولان تهران را در دست دارد و این افتخار را حاصل ایستادگی هایش در برابر مشکلات می داند.
یکی از آخرین افتخارات او موفقیت  در اولین دوره رقابت های انتخابی تیم ملی پارا وزنه برداری زنان معلول کشور است. مهری ذاکری به همراه اعضای تیمشان توانستند در این رقابت ها عنوان سوم را کسب کنند تا نامش در لیست تیم ده نفره زنان پارا وزنه بردار کشور بدرخشد. 

ازدواج با یک جانباز
بعد از این که مهری درس و تحصیل را تا مقطع دیپلم ادامه می دهد در سن ۱۸ سالگی با همسرش که راننده سرویس مدرسه اش بود ازدواج می کند. او می گوید:«مدتی بود که پایم شکسته بود و خانواده برای رفتن من به مدرسه آژانس می گرفتند. یک روز بارانی سرویس مدرسه ام نیامد و ایشان مرا به خانه رساندند. بعد از گذشت مدتی او رسما مرا از خانواده ام خواستگاری کرد. » امهری،  برای همسر جانبازش احترام زیادی قائل است و می گوید: « ازدواج همسرم با یک معلول وجه دیگری از فداکاری ایشان در مقام یک جانباز است»

شروع زندگی با یک جانباز اعصاب و روان شاید در ابتدای امر سخت  نبود اما با گذشت زمان مشکلات کم کم خود را نشان دادند تا جایی که بیشترین روزهای زندگی مهری به پرستاری از همسر در بیمارستان ویژه جانبازان می گذرد، اما او اجازه نمی دهد همسرش در آسایشگاه ماندگار شود. ذاکری ادامه می دهد: « شرایط سختی بود از یک طرف معلولیت خودم، از طرف دیگر با وجود دو بچه قدو نیم قد باید دائما در مسیر بیمارستان و خانه تردد می کردم. در این شرایط تامین تمام هزینه های زندگی و بزرگ کردن بچه ها هم گردن خودم بود. شرایطی که به جرات می توانم بگویم از عهده یک زن سالم هم برنمی آید چون همه کسانی که در تعامل با جانبازهای اعصاب و روان هستند می دانند من با چه شرایطی از همسرم نگهداری و مراقبت کرده ام. »


آرزویم مادر شدن بود
از آرزوهای جوانی اش برایمام می گوید از روزهایی که دوست داشت مثل همه زنهای دیگر مادر شود« همین عشق و علاقه‌ام به فرزند بود که باعث شد اولین دخترم بعد از یک سال زندگی مشترک به دنیا بیاید. اتفاقی که برای من به عنوان یک مادر خیلی شیرین بود اما برای اطرافیان خیر. یادم می‌آید وقتی در بیمارستان بودم همه همراه بیماران سرزنشم می کردند و می گفتند با این وضعیت جسمی  بچه برای چه آوردی؟ این حرفها مرا جسورتر می‌کرد تا توانایی و قدرتم را به همه ثابت کنم. پرستار به همسرم گفت برو برای همسرت یک همراه بیاور، ایشان رفتند و عصاهایم را آورند، وقتی پرستار عصاها را دید خطاب به همسرم گفت همسرت همراه می خواهد نه عصا! همسرم با خونسردی جواب داد چند دقیقه صبرکنید خودتان متوجه می شوید. عصاها که به دستم رسید بدون هیچ کمکی خودم تنهایی کیسه سرم را در یک دست گرفتم و از تخت پایین آمدم  و مورد تشویق تیم پزشکان و پرستاران حیرت زده قرار گرفتم. »

مهری با خودش عهد می بندد بچه هایش را به بهترین نحو بزرگ کند و موفق به انجام این کار هم می شود فاطمه و زهرا، یکی امروز فارغ التحصیل رشته تکنیسین اتاق عمل است و در بیمارستان امام خمینی (ره) مشغول گذراندن دوران طرح است و دیگری دانشجوی رشته داروسازی. ذاکری می گوید: « هیچ وقت فراموش نمی کنم روزی را که به خاطر وخامت حال همسرم و بستری شدن وی در بیمارستان چون هیچ منبع درآمدی نداشتیم، از طرف بهزیستی می خواستند حضانت بچه ها را بگیرند دلیلشان هم این بود : من به خاطر معلولیت هایم توانایی نگهداری بچه ها را ندارم! با وجود همه ممانعت ها اجازه این کار را ندادم. با هزار و یک مشکل ماشین خریدم و شروع به کار کردن و درامدزایی با آن کردم و اجازه ندادم کسی بچه ها را از من دور کند.» 


همه دوران مادری مهری، با ترس گذشته است. از ترس و نگرانی برای خوب بزرگ کردن بچه ها تا ارتقای جایگاه اجتماعی خودش. « وقتی فاطمه مدرسه رفت می ترسیدم از این که پیش بچه ها خجالت بکشد به خاطر همین مدرسه نمی رفتم تا این که مسئولان مدرسه احضارم کردند وقتی وارد مدرسه شدم دیدم فاطمه با چه شوق و ذوقی مرا به هم کلاسی ها و معلم هایش معرفی می کند و از قهرمانی های من برای آنها سخن می گوید باورم نمی شد برای بچه هایم این قدر مهم باشم. »
او امروز خوشحال است از تمام تلاشهایی که برای اثبات خود به زندگی کرده است. از این که امروز سکان دار اتومبیلرانی  معلولان و جانبازان البرز است و با تکیه بر کرسی دبیر معلولان منطقه ۱۱ و مشاور مناسب سازی شهرداری منطقه ۱۱ می کوشد تا شرایط بهتری برای زندگی همنوعان و دوستان خویش فراهم کند. قصه زندگی مهری ذاکری پر از فراز و نشیب های سخت و موفقیت های باور نکردنی است .