همشهری آنلاین-زهرا بلندی: هر روز به اینجا میآید و پای صحبت مراجعهکنندگان مینشیند. به آنها روحیه میبخشد. همراهشان ورزش میکند و هرکاری از دستش بربیاید برای بهبودیشان انجام میدهد. چیزی تا ساعت ناهار نمانده، بیماران از آسایشگاه خود بیرون آمده و پراکنده روی سکو و صندلیهای حیاط مینشینند. تازه واردها در لاک خود فرو رفتهاند و با کسی حرف نمیزنند، اما آنهایی که روزهای پایانی درمان خود را طی میکنند سرحالتر به نظر میرسند. فنونیزاده معروف به «آر. پی. جی فوتبال ایران» توپی را در دست گرفته و با ورود به زمین والیبال از آنها میخواهد تا با او همبازی شوند. تعدادی از رهجویان فوراً از جا بلند و به او ملحق میشوند. صدای پاسکاری سرعتی و فریادهای «بدو، آفرین» فنونیزاده سکوت حیاط را شکسته است. حتی بچههایی که تمایل به نشستن داشتند نیز برای تماشای بازی به سمت آنها متمایل شدهاند. فنونی زاده به دلیل سیاتیک و تنگی کانال زیاد نمیتواند تحرک داشته باشد و بعد از ایجاد شور و هیجان آرام از زمین خارج شده و کنار تور میانی میایستد. حین تشویق میگوید: «اینجا خبری از مقام و منصب نیست. همه با یک ترازو سنجیده میشوند و هیچکس بر دیگری اولویت ندارد. حدود ۱۰سال و ۲ماه پیش فردی به اسم «محمد جهانشاهی» که جزو نخستین اعضای انجمن معتادان گمنام بود به منزلم آمد تا مرا به ترک اعتیاد ترغیب کند. ابتدا من هم مانند بسیاری از افراد گرفتار بیتوجه از مقابل پیشنهادش رد شدم. مدتی بعد دوباره همراه برادرم به منزل ما آمد و گفت: «بیا بریم اگر خوشت نیامد برمیگردی! » من که در این مدت هرلحظه به شخصیت مادر، خانواده و اسمی که خدشهدار شده بود فکر میکردم، وقتی محیط اینجا و منش آدمهایش را دیدم نظرم تغییر کرد و تا امروز ماندگار شدم.» پیشکسوتی که تا سال۱۳۶۳ ساکن محله نازیآباد بود، هر روز این مسیر طولانی را طی کرده و به این مرکز میآید. وقتی از دلیل حضور همیشگیاش در اینجا سؤال میکنیم، میگوید: «روزهایی که امیدم از همه جا ناامید بود و به خاطر خانواده و اسمم تصمیم به ترک اعتیاد گرفته بودم، کمکهای زیادی از سوی راهنماها دریافت کردم و متقابلاً تصمیم گرفتم همانند آنها برای بهبودی دیگران قدم بردارم.»
برای کمک کردن در خدمتم!
در حال گفتوگو با یکدیگر به در خروجی نزدیک میشویم. فنونیزاده با دیدن شخصی که برای رهایی به اینجا آمده، میگوید: «مطمئناً هیچکس از سرِ خوشی به اعتیاد روی نمیآورد. حال می خواهد سرشناس باشد یا فردی عادی. ما ورزشکاران هم مثل دیگر آدمهای عادی دچار اشتباه میشویم.» او میگوید: «بعد از ۱۰سال افتخارآفرینی در باشگاه و تیمملی مورد بیتوجهی قرار گرفتم و در روزهایی که تنها مانده بودم بدترین چیز را برای پناه گرفتن انتخاب کردم که خوشبختانه خدا با من بود که راه برگشت برایم باز شد.» پیشکسوت فوتبال از مشارکت خوب اعضای این مجموعه برای آمادهسازی غذای نذری در ماه محرم برای کارتنخوابها و مراکز بهزیستی یاد کرده و میگوید: «در این کمپ مراجعهکنندگان علاوه بر رهایی از اعتیاد درس زندگی میآموزند. بخشش را یاد میگیرند و دوستان جدید پیدا میکنند.» وقتی از او درباره تلاشش برای آموزش فوتبال به رهجویان سؤال میکنیم، میگوید: «بیماران ۵ تا ۸۱ساله در اینجا پذیرفته شدهاند، اما آمار نشان میدهد که بیشتر آنها بالای ۳۰سال سن داشتهاند که اغلب از ورزشهای حرفهای استقبال نمیکنند. با این حال بهعنوان مربی در اینجا حضور دارم و هرکسی را که نیاز به راهنمایی داشته باشد با افتخار پذیرا هستم.» وقتی از او میخواهیم چند کلام با جوانانی که اسیر اعتیاد شدهاند صحبت کند، میگوید: «تا دیر نشده به خاطر خودشان به ترک اعتیاد فکر کنند و برای آن قدم اول را بردارند. در ۲برنامه پخش زنده شبکه خبر و شبکه تهران هم گفتم هرکسی کمکی بخواهد من در خدمتم و هرکاری از دستم بربیاید برایشان انجام میدهم.»
انگیزهبخشی به اسیران اعتیاد
فنونیزاده با همه بچههای اینجا رفیق است. دست روی شانههایشان میگذارد، با آنها شوخی میکند و از خاطرات فوتبالیاش در مسابقات مقدماتی جامجهانی ۱۹۹۴ و آقای پروین یاد میکند. بیوقفه میخندد و لبخند را به روی لبهای تکتک حاضران مینشاند. «حسن» یکی از بهبودیافتگان و خادمان این مرکز با بیان اینکه فنونیزاده اقیانوسی از خوبیهاست، میگوید: «روزهایی که او به اینجا آمد من راهنما بودم. خوب یادم هست همه خوراکیهایی که همراهانش در زمان عیادت میآوردند بین بچهها تقسیم میکرد. با حضور آقای فنونیزاده بسیاری از چهرهها و جوانان انگیزه بهبودی پیدا کردهاند. حالا هم که هر روز به اینجا میآید پای صحبت مراجعان مینشیند، با آنها فوتبال و والیبال بازی میکند و خلاصه هر کاری از دستش بربیاید برای سلامتشان انجام میدهد.»
«محمود» یکی دیگر از بهبودیافتگان است که از ۱۲سال و ۶ماه پیش در اینجا حضور دارد و مدتی بعد از پاکی با فنونیزاده آشنا شده است. او با اشاره به رسم ماندگاری و خدمتگزاری که اغلب بچههای کانون به آن پایبند هستند، میگوید: «من راننده تاکسی هستم. سالهاست هر شب بعد از پایان کار به اینجا سرمیزنم. ضمن اینکه اگر بچههای مرکز نیازی به تاکسی داشته باشند با من تماس میگیرند. جالب است که آقا مهدی هم خودش را از قاعده مستثنا نکرده و او هم برای خدمتگزاری اینجا مانده است.» وی ادامه میدهد: «او با حضورش در اینجا پیامآوری است برای مصرفکنندگانی که رنج میکشند. به واسطه حضور او بسیاری از هنرمندان و ورزشکاران دیگر هم برای رها شدن از اعتیاد به اینجا آمدهاند.»