توان اقتصادی یک فرد تنها بستگی به مقدار اموال و املاک او ندارد، بلکه اینکه یک فرد چقدر در جامعه اعتبار و نفوذ دارد هم جزئی از توان اقتصادی است. به این بخش از توان اقتصادی، سرمایه اجتماعی (Social Capital) میگوییم.
همانطور که یک فرد علاوه بر سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی دارد یک جامعه هم دارای سرمایه اجتماعی است. ایران از حیث سرمایه اقتصادی کشوری ثروتمند است اما از حیث سرمایه اجتماعی کشوری ضعیف است! ما کشوری داریم که جزو بزرگترین مخازن نفت و گاز طبیعی دنیاست، کشوری که از حیث اقلیمی و تاریخی پتانسیلهای مهمی برای گردشگری دارد و از حیث جغرافیایی پل بین آسیای میانه و آبهای آزاد و پل بین خاورمیانه و شبه قاره هند است. اگر به رده بندیهای جهانی توسعه نگاه کنید شگفتزده میشوید که چرا کشوری که با این پتانسیلها باید در یکسوم بالای جدول قرار داشته باشد، در یکسوم انتهایی جدول قرار دارد؛ پاسخ را باید در پایین بودن «سرمایه اجتماعی» این کشور دانست.
- اعتماد عمومی:
مهمترین عنصر در سرمایه اجتماعی «اعتماد عمومی» است. وقتی فضای اجتماعی سرشار از اعتماد است، آفرینش شغل و ثروت بالا میرود. چه وقت مردم یک جامعه به هم اعتماد دارند؟ وقتی که به صحت اخباری که از یکدیگر دریافت میکنند، باور داشته باشند. بنابراین وقتی در روابط بین فردیمان فرض را بر دروغ بودن اخباری که از هم میشنویم، بگذاریم میتوان گفت سرمایه اجتماعیمان از دست رفته است. سانسور و شایعه، دو فرایندی هستند که سرمایه اجتماعی ما را به آتش میکشند. در فرایند سانسور، ما بخشی از واقعیت را انکار و کتمان میکنیم و در فرایند شایعه چیزی که واقعیت ندارد را به جای واقعیت میگذاریم.
وقتی رسانههای عمومی در یک جامعه، گرفتار سانسور میشوند، اعتماد مردم به اخبار پایین میآید. شاید کمتر از ده درصد از نوشتهها یا برنامههای رسانهها سانسور شوند ولی از آنجا که ما نمیدانیم کدام بخش از کتاب، روزنامه یا اخبار توسط تیغ سانسور بریده شده است، به همه آن مطالب شک میکنیم. این گونه است که رسانههایی که مجرای اطلاعات جامعه هستند بیآبرو میشوند!
- شایعه:
وقتی اعتماد مردم به رسانههای رسمی از بین میرود رسانه غیررسمی بهکار میافتد: شایعه! حالا مردمی که از اخبار رسمی مورد اعتماد محروم ماندهاند، خود تولیدکننده و توزیعکننده اخبار غیررسمی و اغلب بیبنیان میشوند و با «فوروارد کردن» آنچه به دستشان میرسد، دست به انتشار بیاعتمادی در جامعه میزنند.
اینچنین است که ما در دریایی از اخبار و اطلاعات غوطهور هستیم که به قطره ای از آن نمیتوانیم اعتماد کنیم! در چنین فضایی از شک و بیاعتمادی چگونه ممکن است «مشارکت مدنی» شکل بگیرد؟! ما تبدیل به جزیرههای منزوی می شویم و هرکس به منافع کوتاهمدت شخصیاش میاندیشد. پدیدههای فرهنگی سانسور و شایعه تنها از حیث اخلاقی نکوهیده نیستند بلکه موانعی جدی در مقابل توسعه اقتصادی جامعه نیز هستند. اینترنت و شبکههای اجتماعی به ما این فرصت را میدهند که به جای این که قربانیِ سانسور و تماشاگر منفعل رسانههای رسمی تحریفکننده باشیم، «شهروند-خبرنگار» باشیم.
شهروند-خبرنگار یک مشاهدهگر فعال است که خود تولید کننده خبر است: عکس میگیرد، گزارش میدهد، مصاحبه تهیه میکند، اظهار نظر میکند و زیر تکتک اخباری که تولید میکند «امضا» میکند و مسئولیت قانونی شهروند فعال بودن را میپذیرد. اینچنین است که ما نه منفعلانه مینشینیم تا اخبار سانسور شده به خوردمان داده شود و نه فعالانه در انتشار شایعه و اخبار کاذب دخالت میکنیم بلکه خود نقش یک رسانه صادق و سالم را به عهده میگیریم.