آندره واید، هنرمند سرشناس و کهنهکار سینمای لهستان میگوید که قصه حماسی او درباره قتلعام سال 1940 شهر کاتین توسط پلیس مخفی اتحاد شوروی – که باعث مرگ 22 هزار لهستانی شد – هیچ ارتباطی به مسائل سیاسی ندارد و هدف او از ساخت درام تاریخی «کاتین» نه صدور یک بیانیه سیاسی که تلاشی برای یک توافق و مصالحه و کمک به آشتی و سازش بوده است.
فیلمساز 81 ساله سینما امید دارد که تازهترین ساختهاش توسط تعداد بیشتری از تماشاگران سینما در سطح بینالمللی دیده شود و اگرچه در رقابتهای اسکار در بخش بهترین فیلم خارجی سال موفقیتی به دست نیاورد اما بتواند ارتباط خوبی با بینندگان برقرار کند. «کاتین» زمستان گذشته در بخش خارج از مسابقه جشنواره بینالمللی برلین به نمایش درآمد و واکنشهای متفاوتی را برانگیخت.
وایدا یادآوری میکند که این قتلعام – که مسکو سال 1990 و بعد از مدتها سکوت مسئولیت آن را به عهده گرفت – یک مضمون ممنوع بوده که در دوران حکومت کمونیستی در لهستان هیچکس اجازه صحبت و بحث درباره آن را نداشته است.
به گفته او: «فقط پس از فروپاشی شوروی و سقوط دولت چپگرا در لهستان بود که ما توانستیم فکر تولید فیلمی سینمایی بر اساس این موضوع را مطرح کنیم. به همین دلیل، اکنون احساس میکنم یکی از کارهای بزرگ زندگیام را به انجام رساندهام و خیلی خوشحالم که با ساخت این فیلم، یک کار خوب را به کارنامه سینماییام اضافه کردهام.»
این فیلمساز لهستانی تأکید میکند که خط اصلی قصه فیلم علیه روسها نیست و علیه آنها موضعگیری نمیکند. او در شرایطی این اظهارات را به زبان میآورد که روابط بین روسیه و لهستان بسیار پیچیده و حساس است.
به همین دلیل است که صحبت خود را چنین ادامه میدهد: «قصه این فیلم درباره عزاداری است و حوادثی را نشان میدهد که روزگاری واقعاً در کشورم اتفاق افتاد. این فیلم یک اثر سیاسی با یک پیام مشخص نیست. البته احساس شخصی خودم این است که مضمون فیلم بیش از اندازه رنجآور است.
به دلیل همین لحن تراژیک و پر درد و رنج است که توانستم فیلمی را کارگردانی کنم که از یک دیدگاه انسانی – و نه سیاسی – به موضوع نگاه میکند. این اتفاق در هر دورانی و در هر کشوری میتواند رخ بدهد و هیچکس در هیچ نقطهای حاضر به تأیید آن نیست.»
نکته جالب این است که آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان هنگام نمایش فیلم در جشنواره برلین به تماشای آن نشست و حتی دیداری هم با وایدا داشت؛ دیداری که این فیلمساز آن را یک «دیدار فوقالعاده» توصیف کرد.
وایدا عقیده دارد سیاستمداران هم باید از تماشاگران اصلی «کاتین» باشند و فیلم حرف خیلی زیادی با آنها دارد: «همه ما میدانیم که حرکت به جلو تنها به شرطی میسر است که گذشته را به خاطر داشته باشیم. بدون صحبت درباره گذشته، ساختن آینده غیرممکن است. در همین رابطه، احتمالاً فیلم من میتواند نقش خوب و بزرگی بازی کند.»
خود وایدا هم مثل دیگر هنرمندان لهستانی و آلمانی میداند که طی سالهای اخیر روابط بین دو کشور آلمان و لهستان سرشار از تنش بوده است و دلیل واضحی هم برای این مسئله وجود دارد. اگرچه قصه فیلم وایدا درباره وحشیگری پلیس مخفی استالین است، اما واقعیت این است که آلمان هیتلری روشنکننده شعلههای آتش جنگ جهانی دوم بود و لهستان توسط ارتش بیرحم و سرکوبگر نازی اشغال شد.
«کاتین» برای وایدا یادآور یکسری خاطرات در یاد ماندنی شخصی است که هنوز هم پس از گذشت سالها اعتبار و ارزش خود را از دست ندادهاند. پدر وایدا یکی از قربانیان قتلعام کاتین بود و مادرش که هیچوقت امید به آینده و زندگی را از دست نداد و همین مسئله یکی از دلایل اصلی زنده ماندن آندره وایدا در دوران نوجوانی بود. مادر وایدا هیچوقت مرگ همسرش را باور نکرد و اعتقاد داشت او از قتلعامها جان سالم به در برده است.
برای همین هیچوقت نام وی در فهرستهای رسمی سربازان کشته شده در دوران جنگ جهانی دوم ثبت نشد. وایدا با یادآوری آن دوران سخت چنین ادامه میدهد: «تا سال 1950 که مادرم مرد، او هیچوقت باور نداشت که پدرم از جبهه جنگ به خانه برنمیگردد. او حتی نامهای برای صلیب سرخ نوشت و نامههای زیادی به سوئیس، لندن و سوئد فرستاد. او امیدوار بود که پدرم در گوشهای از اروپا زنده است و یک روز بالاخره پیدایش میشود.»
خاطرات زندگی وایدا هم مثل خیلی دیگر از مردم اروپا با جنگ و ویرانی گره خورده است. او که در طول 40 سال فعالیت فیلمسازی فیلمهای جنگی (و ضد جنگ) زیادی کارگردانی کرده است، میگوید که به اندازه کافی درباره این موضوع حساس و تلخ فیلم ساخته و تاریخ گذشته کشورش را به اندازه کافی مورد مکاشفه قرار داده است.
به همین دلیل است که تصمیم گرفته تا در آینده به سراغ مضامین امروزی برود. شاید تحسین برخی از منتقدان سینمایی که کاتین را «فیلمی گرم، پر شور و پر قدرت» ارزیابی کردهاند، باعث شود تا وی در آینده باز هم به سمت تاریخ گذشته لهستان برود.
با وجود این او میگوید: «دیگر نمیخواهم مراجعهای به این بخش از تاریخ داشته باشم. حالا دیگر من یک پیرمرد هستم و بیشتر دوست دارم فیلمهایی مدرنتر بسازم؛ فیلمهایی که درباره امروز هستند و مسائل معاصر را مطرح میکنند. احساس میکنم این روزها تغییرات عجیب و غریبی بین جامعه با روشنفکران دارد به وقوع میپیوندد.
برای مثال بسیاری از اهالی لهستان پس از سقوط دولت کمونیستی، کشور را به مقصد کشورهای دیگر ترک کردهاند و این مسئله جای بحث و بررسی خیلی زیادی دارد. نمیخواهم فقط به عنوان یک فیلمساز جنگی یا تاریخی معروف و شناخته شوم و کارنامهام تنها فیلمهایی را در خود داشته باشد که به بحث درباره تاریخ دوران جنگ جهانی دوم کشورم میپردازند.»
وایدا تصدیق میکند «کاتین» برایش حکم یک تجربه ضروری و شخصی را داشته است. کاتین پیونددهنده او با پدرش کاپیتان ژاکوب وایداست. هنگام قتلعام کاتین – که دهکدهای در نزدیکی اسمولسنک در غرب روسیه است – پدر بدشانس او در این محل خدمت میکرد. حتی امروز هم این حادثه در لهستان حکم یک موضوع حساس و حساسیتبرانگیز را دارد.
وایدا از تماشاگران فیلمش میخواهد آن را به صورت یک کار سرگرمکننده صرف تماشا نکنند اما در حقیقت کاراکتر اصلی زن فیلم شباهت خیلی زیادی به مادر خود وایدا دارد. قصه فیلم درباره یکی از سربازان ارتش لهستان به نام آندره است.
زمانی که نیروهای ارتش سرخ به کاتین میرسند و به تعقیب نیروهای ارتش هیتلری میپردازند، آندره دستگیر و بهزودی اعدام میشود اما همسرش آنا (و به تبعیت از او دخترش ماشا) قبول نمیکند که آندره کشته شده است. تنها زمانی که ماموران رسمی به آنا سند مرگ آندره را نشان میدهند، او مرگ همسر مهربانش را باور میکند.
یکی از کارهای ویژهای که وایدا در فیلمش انجام داده این است که نشان میدهد آلمانیها چگونه در پایان جنگ از این قساوت به عنوان یک سلاح تبلیغاتی علیه روسها استفاده میکنند. آنها میگویند روسها پس از پیروزی در جنگ تاریخ را بازنویسی کردند و تقصیر قتلعام کاتین را به گردن آلمانیها انداختند.
به این ترتیب روسها هر کسی را که حاضر به پذیرش این واقعیت جدید (و نسخه تحریف شده تاریخی آنها) نمیشد، محکوم میکردند. اتحاد شوروی هم تا سالها این مسئله را به عنوان تبلیغات نازیها رد میکرد. پس از ایجاد فضای باز سیاسی در اتحاد شوروی و در سال 1990 بود که مسئولان رسمی کشور، مسئولیت این قتلعام را به عهده گرفتند و گفتند کشتار مردم کاتین کار پلیس مخفی استالین بوده است.
از همین روست که وایدا میگوید: «همین بحث تحریف تاریخ بود که تا سالها مانع از ساخت فیلمی درباره این موضوع میشد. بسیاری میپرسیدند، بالاخره واقعیت چیست و کدام طرف راست میگوید؟ در دوران حکومت چپگرا ساخت فیلمی که انگشت اتهام را به سمت روسها نشانه بگیرد، غیرممکن بود.
«کاتین» برای من نقطه پایانی بر تریلوژی سینماییام است. موضوع کاتین بزرگترین راز تاریخی ما بود که برای سالها پنهان نگه داشته شد، ولی روزی باید در سطحی وسیع مطرح میشد. حقیقت امر را بخواهید، خودم هم باور نمیکردم بالاخره روزی برسد که دیگر اثری از کشور بزرگ اتحاد شوروی نباشد و من بتوانم قصهام را به تصویر بکشم. با این حال، قصه من قصد محکوم کردن هیچ کشوری را ندارد.
این قصه، ماجراهای تلخ مردمی را تعریف میکند که در شرایطی وحشتناک زندگی میکردند.»وایدا میگوید در فیلمش تلاش کرده تا مردمی را که ترس وحشتناک ترسیم شده در دل قصه فیلم را تجربه نکردهاند، با آن روزهای تلخ و ترسناک آشنا کند و برای همیشه شرایطی را که آنها از سر گذراندند، به خاطر داشته باشند. به گفته او: «فقط با تماشای آن خاطرات است که میتوان با آن آدمها احساس همراهی و همدردی کرد. در عین حال، این مسئله به ما یادآوری میکند که میتوانیم با بهرهگیری از تاریخ گذشته، مانع از تکرار آنها در آینده شویم.»
«کاتین» به دلیل نمایش دقیق وضعیت زندگی و قتلعام اهالی دهکده، از سوی برخی منتقدان مورد انتقاد قرار گرفته است. آنها خشونت موجود در فضای فیلم را بیش از حد ارزیابی کردهاند و وایدا میگوید که او آن وضعیت را به شکلی مستندگونه به تصویر کشیده است.
در قصه فیلم به آرامی و سر فرصت نشان داده میشود که چگونه لهستانیها را به صف و ثبتنام میکنند، چگونه اسامی آنها خیلی دقیق چک میشود، چگونه آنها را به سلولهای تنگ و تاریک میفرستند و بالاخره چگونه بر سر قبرهای کنده شده میآورند و از پشت به سر آنها شلیک میکنند.
منتقدانی که به نمایش این صحنهها ایراد گرفتهاند، میگویند حتی اگر این حادثه در عالم واقعیت هم رخ داده باشد، نیازی به نمایش دقیق آن بر روی پرده سینما نیست. بحثهای مختلفی که پیرامون فیلم قبل از اکران عمومی آن شکل گرفت، باعث توجه عموم مردم به آن شد.
شاید این مسئله یکی از دلایل مهم موفقیت عظیم فیلم در اکران عمومی بوده باشد.
«کاتین» با وجود لحن تلخ و تند و تیزی که دارد، زمستان گذشته تبدیل به یکی از فیلمهای بسیار پرفروش فصل شد و این مسئله تعجب و شگفتی تحلیلگران اقتصادی را برانگیخت. آنها امید چندانی به استقبال تماشاگران و موفقیت خوب مالی فیلم نداشتند.
همین موفقیت مالی بود که باعث شد تا وایدا دیدگاه اعتراضآمیز برخی از منتقدان نسبت به خشونت مفرط فیلمش را رد کند. وی میگوید که اگر اینطور بود، عموم مردم این چنین استقبال زیادی از آن نمیکردند: «با برخی از تماشاگران دیدار و گفتوگو داشتم و هیچیک از آنها اشارهای به خشونت مفرط در دل قصه فیلم و رویدادهای آن نکردند.»
آسوشیتدپرس – 2 آوریل 2008