خط اصلی قصه فیلم «یگان ویژه » درباره یک گروه ویژه تا دندان مسلح است که یونیفورمهای مشکی بر تن میکنند و اغلب اوقات نقابی بر چهره دارند که صورتشان را پنهان میکند. سمبل آنها یک کاسه سر با سلاحهای شکسته است.
این گروه ضربت که یگان ویژه نام دارد ( و فیلم، نام خود را از آنها وام گرفته است) نه یک نیروی شبه نظامی غیر قانونی یا زیرزمینی که یک گردان ویژه و مخصو ص اداره پلیس ریودوژانیرو است. نام این گروه «بوپه» است که مخفف نام «گردان برای عملیات ویژه پلیس» میشود.
هدف از خلق بوپه رویارویی با پدیدهای به نام آدم ربایی است که در آمریکای لاتین ( و از جمله برزیل) رواج دارد اما کار آنها در حال حاضر مقابله با گروههای بسیار خطرناک گنگستری است که در زمینه توزیع موادمخدر فعالیت میکنند.
این نبرد در سراسر خاک برزیل (از پایتخت گرفته تا شهرها و روستاهای کوچک) ادامه دارد. نقشی که این گروه در داخل کشور ایفا میکنند باعث بحث و جدل بسیار زیادی در بین عموم مردم شده است.
آنگونه که قصه فیلم «یگان ویژه » تعریف میکند و بسیاری از اهالی کشور هم به آن اعتقاد دارند افراد این گروه ویژه ،متهم به قتل مردم بیگناهی هستند که تنها گناهشان حضور در یک مکان اشتباه و در یک زمان نامناسب بوده است.
در حقیقت این قربانیان بیگناه کسانی هستند که هنگام درگیری گردانهای ویژه با سوداگران موادمخدر، ناخواسته در محل درگیری حضور داشتهاند.
یگان ویژه، این گروه پلیسی و اقدامات خشونتآمیز آنها را به شکلی پیشبینی نشده و غیر متعارف به نمایش میگذارد و به این ترتیب فعالیتهای آنان را از سایه بیرون کشیده و آفتابی میکند.
نمایش شبه مستند اقدامات این گروهها در این فیلم داستانی به گونهای است که برخی اوقات نمیتوان به راحتی چشم به پرده دوخت و ماجراها را دنبال کرد. برخی از این صحنهها شامل شکنجه دستگیر شدگان توسط ماموران پلیس، برای کسب اطلاعات لازم است.
در یکی از همین صحنههاست که یک مظنون غیر مسلح به قتل میرسد. در همین حال، صحنهای به نمایش در میآید که یک گروه گنگستری یکی از زندانیان خود را به آتش میکشند و مرگ او را از نزدیک تماشا میکنند.
سازندگان فیلم برخی از افسران پلیس را به عنوان آدمهایی شریف معرفی میکنند که صادقانه تلاش میکنند کار خود را به نحو احسن انجام دهند. این افراد در کنار گروه دیگری از پلیسها به نمایش در میآیند که فاسد بوده و فقط به دنبال نفع شخصی خود هستند.
در همین حال، قصه فیلم انگشت اتهام خود را به طرف آدمهای جوان و ثروتمندی نشانه میگیرد که نسبت به خشونت مفرط موجود در برزیل شاکی هستند، اما همین آدمها در کار توزیع موادمخدر دست دارند؛ حرفهای پردرآمد که منبع مالی اصلی گروههای گنگستری است که در زاغهها زندگی میکنند.
نکته جالب درباره فیلم «یگان ویژه » این است که حدود یازده میلیون نفر از اهالی برزیل، کپیهای قاچاق آن را قبل از اینکه اکران عمومی شود تماشا کرده اند طبق گزارش و نظرخواهی یکی از روزنامههای ریودوژانیرو، ۷۹ درصد کسانی که فیلم را دیدهاند بر این باور هستند که فیلم پلیسهای یگان ویژه را همانطور که در عالم واقعیت وجود دارند به تصویر کشیده است همچنین ۷۲ درصد تماشاگران فیلم گفته اند فکر میکنند با سوداگران موادمخدر در دل قصه فیلم آنگونه رفتار شده که حقشان بوده است اما ۵۱ درصد پرسش شدگان گفتهاند شکنجه بدنی روش درست و قابل قبولی برای اعتراف گرفتن از قاچاقچیان موادمخدر نیست.
فیلم «یگان ویژه » در برزیل جنجال خیلی زیادی به پا کرده و موافقین و مخالفین خاص خود را دارد. برخی از منتقدین سینمایی فیلم را متهم میکنند که خشونت را توجیه کرده و اقدامات خشن مامورین پلیس را با شکوه تمام به تصویر میکشد.
به اعتقاد آنها فیلم با این کار، افسر پلیسی را که تبدیل به شکنجهگر شده و ماورای قانون عمل میکند، به صورت یک قهرمان به نمایش میگذارد. اما این ادعا و نظریهای است که کارگردان فیلم خوزه پادیلها آن را رد میکند. به گفته پادیلها: کاری که فیلم انجام میدهد افشای خشونت و نمایش عریان آن است و نه تقدیس آن.
قصه فیلم خشونت را آنگونه که در واقعیت رخ داده نشان میدهد این خشونتی است که در عالم واقعی توسط پلیسهای ریودو ژانیرو صورت گرفته است. وقتی فیلم این واقعیت را به نمایش میگذارد در حقیقت دارد یک انتقاد اجتماعی را مطرح میکند.
این یکی از راههایی است که ما میتوانیم به انتقاد از وضع موجود بپردازیم. پادیلها شهردار ریو دوژانیرو، سرجیوکابرال را به خاطر اقداماتش در دور کردن سیاستمداران از شیوه کار مامورین پلیس مورد تقدیر قرار میدهد و در همان حال میگوید دولت مرکزی در رابطه با شیوه کار خود اشتباه کرده است.
به اعتقاد او استفاده از زبان خشونت برای مبارزه با خشونت کار اشتباهی است و اهالی پایتخت در رابطه با آن بهای سنگینی پرداخت کردهاند. به گفته او: «دلالان مواد مخدر عمدتا مسلح هستند. به همین دلیل وقتی یگانهای ویژه برای مبارزه آن میروند، مردم عادی حاضر در محل هم کشته میشوند.
از طرف دیگر، اگر این یگانها به سراغ آنها نروند، دلالان آن محل را به تصرف خود در میآورند و کنترل آن منطقه را به دست میگیرند. در این حالت آنها قانونگذار آن محل میشوند و این مسئله باعث خلق موقعیت بسیار سختی میشود. پس میبینیم که تصمیمگیری در این رابطه کار سادهای نیست.
قصه فیلم هم هیچ راه حل قاطعی را در پایان ماجراهای خود ارائه نمیکند و دوربین بیشتر به عنوان چشم ناظر در حال ضبط رویدادهاست.
واگز مورا، بازیگر اصلی هنگام آماده شدن برای بازی در فیلم با تعدادی از مامورین پلیس دیدار و گفتو گو کرد.
او برای اینکه بهتر در نقش خود فرو برود میخواست اطلاعات بیشتری از نحوه کار پلیسها داشته باشد و از شنیدن اظهارات آنها شوکه شد! او میگوید:« آنها حقیقتا فکر می کنند تنها راه حل، کشتن آدمهای بد است. این مسئله باعث ترس من شد، زیرا این پلیسها همه آدمهای خوبی بودند و نمیدانم چرا اینطوری فکر میکردند. آنها عقیده داشتند با کشتن این دزدها و دلالان موادمخدر دارند کار خوبی برای همه ما میکنند.»
اقدامات یگانهای ویژه با انتقاد افراد محلی هم روبهرو شده است. ماریاد کوستا که عضو «شبکه ضد خشونت» است، میگوید پسر 19 سالهاش به دست همین مامورین پلیس به قتل رسیده است.
این خانم مسن میگوید:« مامورین پلیس فکر میکنند هر کس از زاغهها میآید در ارتباط با جنایتکاران است و باید بمیرد، مجازات شود یا توسری بخورد . در چنین شرایطی شما کاملا احساس عدم امنیت میکنید در یک کلام شما حتی در خانهتان هم امنیت ندارید. هر لحظه امکان آن است که گلولهای از یک سمتی وارد خانهتان شود. پلیس به راحتی به خانهتان هجوم میآورد و پسرتان را جلوی چشم شما میکشد.»
یکی از افراد محلی در قصه فیلم میگوید مردم از پلیسها بیشتر از دلالان موادمخدر میترسند ولی این ترس آنقدر زیاد است که جرات شکایت و اعتراض ندارند. به گفته او:« متاسفانه، پلیسها این روزها اعتبار خود را از دست دادهاند. آنها هیچ تلاشی هم نمیکنند تا خوب و موجه به نظر برسند و فقط به زاغهها حمله میکنند. برای مثال،آنها هیچ وقت به جشنها و مهمانیهای بزرگی که فروشندگان موادمخدر در آنها حضور دارند یورش نمیبرند.»
اما رودریگو پینتال که فیلمنامه یگان ویژه را نوشته( و خودش 12سال در بوپه به عنوان یک مامور یگان ویژه پلیس کار کرده) میگوید که شکنجه قربانیان در عالم واقعیت اتفاق افتاده و اضافه میکند پلیس برزیل میکشد و شکنجه میکند.
این یک واقعیت انکارناپذیر است، این کار بخشی از زندگی روزمره پلیس برزیل است. به دلایل آشکار میگویم هیچ وقت کسی را شکنجه نکردم. اما در سالهای اول کارم در بوپه موافق کارهایی بودم که کاراکتر اصلی قصه فیلم انجام میدهد. 4-3 سال اول کارم باور داشتم که باید در رابطه با دستگیر شدگان این کارها را کرد. اما کمکم نظرم تغییر کرد. در حقیقت اداره پلیس را به خاطر انجام همین کارها ترک کردم.
پینتال بهترین جایزه و تحسین برای فیلم را استقبالی میداند که میلیونها برزیلی از آن کردهاند. با آنکه اداره پلیس مانع از نمایش عمومی فیلم در سینماهای کشور شد، اما کپیهای دیویدیآن در کوچه و بازار خیلی زود تبدیل به پرخواستارترین کالا شد.
بیبیسی
۲۰ مارس ۲۰۰۸