به گزارش همشهری آنلاین، مانا گودرزی؛ روانشناس بالینی در یادداشتی برای روزنامه همشهری نوشته است:
قرنطینه تا اطلاع ثانوی! با شیوع فزآینده ویروس کرونا، وارد یک دوره غیرمنتظره، غیرمعمول و نگرانکنندهای شدهایم. کرونا فقط جسم ما را تهدید نمیکند بلکه آثاری در ذهن و روان ما میگذارد که ممکن است طولانیمدت باشد. همانطور که امور عادی زندگی در این دوره تغییر پیدا میکند، سیستم روانی افراد هم با اتفاق جدیدی مواجه میشود که باید متناسب با آن پاسخ دهد. افراد در این شرایط، علاوه بر احساس سردرگمی، در مورد چرایی اتفاق با اضطراب ناشی از تهدید بیماری روبهرو هستند: تمام محیطها، افراد و اشیایی که تا پیش از این نسبتا امن بهنظر میرسیدند، تبدیل به یک منبع آلودگی و تهدید شدهاند. در این وضعیت افراد با احساس اضطراب، واکنشهای مختلفی مثل رفتارهای مراقبتی و بهداشتی، دنبال کردن اخبار، اطلاع گرفتن مستمر از نزدیکان و... سعی میکنند اوضاع را کنترل کنند. اما ویژگی دیگری از این موقعیت، در کنار این اضطراب اهمیت دارد: «احساس معلق بودن». این احساس متولد شده از فضای احتمالی و مبهمی است که با آن روبهرو هستیم.
احتمال ابتلا به کرونا و مرگومیر ناشی از آن، چیزی بین صفر و یک است. یعنی فرد یا مبتلا میشود و یا نمیشود. افرادی که هنوز مبتلا نشدهاند، اطمینان ندارند که در کدام دسته قرار میگیرند. علاوه بر این قرنطینه شدن تا زمانی نامعلوم به میزان ابهام این فضا میافزاید.
این موقعیت مانند ماندن میان دو پله یا ماندن بین هوا و زمین است که اضطرابزا است، زیرا احساس کنترلی برای حفاظت از خود وجود ندارد. برای همین ۲برخورد متداول برای دوری از اضطراب دیده میشود: انکار و نادیده گرفتن خطر و یا فاجعهانگاری و ناامیدی. که در هر دوی اینها فرد جای پای محکمی در یک موقعیت معلق پیدا میکند و آن را پیشبینیپذیر و روشنتر ادراک میکند. وقتی بعضی از مردم در این شرایط مسافرت میکنند یا به هشدارها توجهی نمیکنند، به این معناست که خطر را انکار میکنند. بعضی هم در میان اخبار میگردند تا خبرهای وحشتناک و ترسناک را پیدا کنند.
ممکن است افراد وضعیت تهدیدکننده و مبهم را به همه جنبههای زندگی تعمیم دهند و حتی تا مدتها پس از انتشار کرونا هم ادامه پیدا کند. این احساس ممکن است خودش را به شکل شک، بدبینی و نگرانیهای دائم نشان دهد که بهدنبال آن احتمالا احساس درماندگی از یک مبارزه طولانی و سخت با یک دشمن تهدیدکننده شکل میگیرد. از طرفی، تفاوتی که این بحران با بحرانهای مشابه دیگر دارد این است که روال عادی زندگی فردی و اجتماعی تعطیل شده است. هرکس درگیر امور روزانه و برنامههای شخصی خود بوده است که به یکباره کرونا آن را متوقف کرده است. علاوه بر این محدود شدن دیدارها، تعطیل شدن مراکز تفریحی و... سطح تعاملات اجتماعی را کاهش داده است و افراد را به ناچار در یک فضای ایزوله، تکراری و کسلکننده فرو میبرد. ضمن اینکه احتمالا افراد زیادی خسارت جدی مالی دیدهاند، که اینها هریک به نوبه خود استرسزا و کاهنده آرامش هستند.
بنابراین، با اینکه ما بهاحتمال زیاد تا به این لحظه به کرونا مبتلا نشدهایم، اما به ترس و تبعات آن دچار شدهایم. استرسهای روانشناختی مانند یک ویروس وارد بدن میشود و دوره نهفتگی مخصوص بهخود را سپری میکنند. با این تفاوت که دوره نهفتگی آن طولانیتر، تشخیص آن سختترو بروز علایم آن گسترده خواهد بود. برای مثال ممکن است برای فرد بزرگسالی آثار بدنی از درگیر شدن در سالهای اولیه مدرسه وجود نداشته باشد. یعنی زخم و کبودی ناشی از درگیری از بین رفته باشد و هیچگونه آسیبی از این نظر ندیده باشد، اما خاطره آن همچنان یادآور لحظاتی پر از خشم، تحقیر و شرم باشد که ممکن است آن را بهصورت مشکلات روانشناختی برای خود یا در رابطه با دیگران بروز دهد، حتی بیآنکه بداند متاثر از این اتفاق است. پس تاثر از رویدادهای استرسزا اتفاق میافتد. اما در افراد مختلف دوره نهفتگی و بروز علائم متفاوتی دارد.
در واقع نوع تأثیرگذاری ویروسهای روانشناختی به سیستم ایمنی روان افراد بستگی دارد که چطور آن را درجهبندی میکند. همانطور که ما در ابتلا به کرونا از گروههای در خطر و آسیبپذیر صحبت میکنیم، میتوانیم در مورد گروههای آسیبپذیر از نظر روانی هم صحبت کنیم. فرض بر این است که افرادی که از قبل بدنشان درگیر بیماریهایی مانند مشکلات خودایمنی، بیماریهای تنفسی و... است، نسبت به مقاومت در مورد کرونا کمتحملتر هستند. گروههای آسیبپذیر از نظر روانی مانند کودکان که در حال رشدند و اثر استرسهای روانی در آنها بیشتر باقی میماند و یا افرادی که از قبل درگیر مشکلات روانشناختی مانند اضطراب، افسردگی، مشکلات بین فردی، مسائل اقتصادی و... هستند، که احتمالا با اضافهشدن مجموعه استرسهای کرونا، بار روانی آن برایشان غیرقابل تحمل شود. ممکن است این ویروس روانی تا مدتها با آنها زندگی کند و خود را بهصورت آسیبهای روانشناختی، جسمانی و اجتماعی بروز دهد.
بنابراین، مهم است که در کنار مراقبتهای بهداشتی به مسائل روانشناختی افراد هم توجه شود و با نگاهی متخصصانه و حرفهای ارزیابی و درمان شود. البته در کنار آن، اقدامات سادهای میتواند به پیشگیری مشکلات جدی و تلطیف فضای آزاردهنده کمک کند. انکار نکردن احساسات و به اشتراک گذاشتن آن به علاوه امور خلاقانه و سرگرمکننده مانند فعالیتهای هنری، بازی و شوخی میتواند سرزندگی و امید را به فضای دلمرده و یکنواخت اضافه کند. این اقدامات برای سلامت روان مانند شستن دستها برای جلوگیری از ابتلا به کروناست که راهکار و درمان اصلی نیست اما اقدامی پیشگیرانه و مراقبتی است و به افراد این احساس امید را میدهد که میتوانند این مشکل را مدیریت کنند و مغلوب فضایی تهدیدکننده، مبهم و طاقتفرسا نشوند.