تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۶:۴۵

فریده حسن‌زاده: سهیل نجم، شاعر 52 ساله متولد بغداد، اکنون سردبیر نشریه گیلگمش (نشریه فرهنگی عراق به زبان انگلیسی) و دبیر بخش سیاسی روزنامه الجریده است.

او لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی را از دانشگاه بصره در سال 1978میلادی گرفت. 2 کتاب شعر او در سال‌های 1994 و 2002 در بیروت و دمشق منتشر شده‌اند و بیش از 13 جلد کتاب که شامل ترجمه‌های او از آثار ادبیات جهانند.

وی جهان عرب را با شاعرانی  از کشور‌های انگلستان و آمریکاو سایر کشور‌های غربی آشنا کرده است.نیز ازرمان نویسان برجسته معاصر همچون نیکوس کازانتزاکیس و خوزه ساراماگو کتاب‌هایی را به عربی برگردانده است.

یکی از تازه‌ترین کتاب‌های او از مدرنیسم تا پست مدرنیسم و مقالاتی در باب شعر و شاعری است. فریده حسن‌زاده که خود مترجم و مؤلف است مصاحبه‌ای را  با سهیل نجم انجام داده که حاوی نکات تکان دهنده‌ای از وضع کنونی فرهنگ و ادبیات در عراق امروز و دیروز است .

این گفت‌وگو با اندکی تلخیص، تقدیم می‌شود.

  • به‌عنوان شاعر تعبیر شما از کلمه وطن چیست ؟

وقتی من بچه بودم در دبستان به ما می‌آموختند کلمه وطن بسیار مقدس است و همه چیزِ ماست حتی مهم‌تر از والدین ما. و مهر به آن باید چون خون در رگان ما جاری باشد. هر پنجشنبه صبح شاگردان موظف بودند پرچم عراق را به حالت افراشته نگاه دارند و سرود ملی را با صدایی محکم و رسا بخوانند.

در آن زمان من عاشق کلمه وطن بودم اما در جوانی وقتی ما را به اجبار به سربازی بردند، در کوران جنگ بین ایران و عراق فضای دیگری از وطن کشف کردم. دانستم کلمه‌ای ست واهی و جعلی. به‌خصوص وقتی کشته شدن دوستان بی‌گناهم را به چشم دیدم.

حالا دیگر از این کلمه که سیاستمداران و ژنرال‌های مغرور از آن بسیار سوءاستفاده می‌کنند متنفرم و با اینکه مقیم عراق هستم و نمی‌توانم جای دیگری زندگی کنم آرزو دارم این خاک را ترک کنم زیرا دیگر به جغرافیا اعتقاد ندارم. می‌خواهم بگویم خود را در اعماق قلبم انسانی می‌بینم متعلق به دنیا. نه یک منطقه خاص جغرافیایی.

  • چه تفاوتی میان سهیل نجم شاعر قبل و بعد از حمله آمریکا می‌بینید ؟ آیا می‌شود ادبیات عراق را به قبل و بعد از این حمله تقسیم کرد؟

من و شاعران دیگر در زمان صدام سخت تلاش می‌کردیم تا آزادی را از چنگ یکی از بدترین و قوی‌ترین دیکتاتورهای تاریخ درآوریم اما وقتی آن را به دست آوردیم، آمریکا و بعضی کشورهای همسایه آن را در نطفه خفه کردند.

 ادبیات در رژیم صدام فاقد آزادی بیان بود. نویسنده عراقی اگر جرآت می‌کرد از سیاست ظالمانه صدام حرفی بزند باید بسیار نمادین سخن می‌گفت. ما ناگزیر بودیم از نمادهای تاریخی یا اساطیر برای پنهان کردن معنای حرفمان استفاده کنیم. بسیاری از دوستان ما به خاطر انتقاد علنی از صدام یا به خاطر نوشته‌های خود به زندان افتادند.

هر گز فراموش نمی‌کنم یکی از دوستانم را به نام حکیم حسین که قصه‌های کوتاه می‌نوشت، اعدام کردند؛ زیرا حاضر به جنگ علیه ایران نشده بود. گفتن ندارد که بسیاری از عراقی‌ها به‌خصوص روشنفکران و اهل قلم بسیار از سقوط صدام خوشحال شدند زیرا سرانجام پس از نزدیک 3 دهه می‌توانستند آزادانه بنویسند اما هیهات! حمله آمریکا باعث شد تا عراق یکی از نا امن‌ترین کشورهای جهان برای اهل قلم باشد.

تا به حال بیش از 80 نویسنده به قتل رسیده‌اند و صد‌ها تن از آنها فرار را به کشور‌های دور و نزدیک، به اقامت در وطن شان ترجیح داده‌اند.

  • نظر شما در باره عراقی‌هایی که کشورشان را ترک می‌کنند چیست ؟ می‌دانید که بعد از انقلاب سرخ بسیاری از هنرمندان و مردم، شوروی را برای تبعیدی خود خواسته ترک کردند و آنا آخماتوا در شعری نظر خود را در باره ی آنها چنین نوشت:
    جداست راه من از راه آنان / که رها کردند وطن خود را / میان چنگ و دندان گرگ‌ها / تا تکه تکه اش کنند. / وعده‌های آنها مرا نمی‌فریبد / ترانه هایم را به آنها نخواهم بخشید.

حالا شما انگشت بر زخم می‌گذارید. وضع مردم عراق بسیار بدتر و پیچیده‌تر از وضع مردم شوروی بعد از انقلاب است. من فکر می‌کنم همه عراقی‌ها وطن شان را دوست می‌دارند اما افسوس که برای حدود چهار دهه به‌خصوص قشر محروم هیچ‌چیز به دست نیاورده است جز درد و رنج و گورستان‌های دست جمعی.

شاید هیچ کس نداند که صدام و حکمرانان بعثی تارو پود فرهنگی جامعه عراق را شکافتند و بسیاری از مبانی اخلاقی آن را تضعیف یا نابود کردند. مثلا شما می‌دانید که خانواده‌های مسلمان تا چه حد نسبت به افراد خانواده و فامیل و همسایه احساس تعصب دارند.

رژیم بعثی موفق شد همسایه را جاسوس همسایه کند و گاه اعضای خانواده را. بعضی از این هم فراتر رفتند. پدری یکی از فرزندانش را به ضرب گلوله از پای در آورد زیرا حاضر به رفتن به جبهه و جنگ با ایران نشده بود. عراقی‌ها دوران وحشتناکی را سپری کرده و می‌کنند که به خاطر سیاست‌های غلط حکمرانان عراقی ست. مردم نصیبی جز مرگ ومحرومیت ندارند.شما خانواده‌ای در عراق نمی‌یابید که عزادار نباشند.

کم نداشته‌ایم خانواده‌هایی که دسته جمعی به قتل رسیده‌اند زیرا به دیکتاتور نه گفته‌اند. دکتر راجی التکریتی که متهم به جاسوسی بود به دستور صدام توسط سگش تکه تکه شد. شاعر عراقی سعدی یوسف عراق را کشوری می‌داند میان دو شمشیر و نه دو رودخانه.

  • شعر امروز عراق چه ویژگی‌هایی دارد؟

در قران آیه‌ای هست که می‌گوید چه بسا آن چه شر می‌پندارید برای شما خیر باشد. شعر عراقی چون گل‌های سرخ امروزه در همه جای دنیا شکوفه داده‌اند. حقایق تاریخی ثابت کرده‌اند که عراقی‌ها در همه هنرها به‌خصوص در شعر و شاعری استعداد کم نظیری دارند. در آغاز نیمه دوم قرن بیستم، 4 شاعر عراقی آسیاب، نازک الملائکه، البیاتی، و بلند الحیدری پرچم مدرنیسم را در عراق و دیگرکشورهای عرب بر افراشتند. امروز به‌علت مهاجرت‌های ناگزیر عراقی‌ها، فرهنگ آنها با فرهنگ کشور‌های دیگر در آمیخته و غنای تازه‌ای یافته است.

ما شاهد چاپ و انتشار کتاب‌های شعر دو زبانه عربی –سوئدی، عربی – انگلیسی، عربی- دانمارکی، و غیره در دنیای غرب هستیم. در 50 سال اخیر، شعر عراق هم در فرم و هم در محتوا تغییرات بسیاری پذیرفته است. شعر کلاسیک به شعر آزاد و سپس به شعر نثرگونه متحول شده است. اکثر شاعران امروز عراقی چه در داخل و چه در خارج عراق، شعر را به شیوه آزاد می‌نویسند یا به شیوه نثر و دیگر به ندرت می‌توان شعری با بافت سنتی یافت.

در حال حاضر 3 نوع گرایش رواج دارد: شعری که برای تحریک عواطف و احساسات است و لفاظی و موسیقی الفاظ تارو پود آن را تشکیل می‌دهد، دیگری شعر‌های تمثیلی و انتزاعی و پیچیده در ابهام و ایهام و دیگری شعرهای ساده و گاه آسان. 

گاه هر 3 نوع شعر را در کار یک شاعر می‌بینیم. البته خود بینی و خود بزرگ بینی و ابهام و ایهام از معایب شعر امروز عراق است ولی حسن بزرگ شعر عراق نه تنها امروز که در محاصره بلایا و مصایب است بلکه از قدیم الایام در بیان دردها و رنج‌های عمیق و اصیل بشری است.

  • بگذارید آخرین سؤالم را با عشق تمام کنم. باوجود زیستن در جهانی که بسیاری از کودکان در خاور میانه حتی پیش از تولد و در بطن مادران خود همچون فرزند خود من محکوم به شنیدن صدای بمب‌ها هستند و با وجود همه خشونت‌ها و جنگ‌ها و شرایط غیرانسانی به من بگویید کدام خراش در قلب شما عمیق‌تر است: عشق یا جنگ ؟ و این دو موضوع چگونه در ادبیات عراق انعکاس یافته است ؟

عشق تا زمانی که انسان زنده است می‌ماند اما جنگ نه. آلبر کامو نویسنده فرانسوی، طاعون و جنگ را یکی می‌دانست و اظهار می‌داشت هیچ‌یک ریشه کن نخواهد شد. او می‌گفت شما ممکن است خیال کنید طاعون جنگ ریشه کن شده و از میان رفته است اما یک روز شاهد بازگشت آن خواهید بود. این همان احساسی است که من و دوستانم طی جنگ طولانی ایران و عراق داشتیم.ما آن را با جنگ تروا مقایسه می‌کنم که 10 سال طول کشید ؛ به هر حال آن جنگ به پایان رسید ولی مردم دو کشور هرگز مصایب آن را از یاد نبردند. من شخصا هرگز چهره همرزمانم را از یاد نمی‌برم. آنها بسیار مهربا ن و امیدوار بودند.

گروهان ما این سعادت را داشت که هر گز یک گلوله به آن سوی دیگر شلیک نکند. من فکر می‌کنم خراش‌های عمیق عشق و جنگ دست در دست یکدیگر ماندگار خواهند بود. به عبادت دیگر فاشیسم، قاتل بسیاری از عشق‌های واقعی بود ؛ در حقیقت ما نه یک جنگ که جنگ‌های بسیاری را متحمل شده‌ایم.

عراقی‌ها بیش از 3 دهه و نیم را در شرایط جنگی سپری کرده‌اند. مردم، هم در مرزها می‌جنگیدند و هم در داخل روستاها و شهرها با رژیم فاشیسم. جای تأسف است که تا امروز تنها چند کار ادبی ناچیز در مورد این مسائل نوشته شده.‌ای کاش من رمان نویس بودم و می‌توانستم در باره این وقایع سورئالیستی و باور نکردنی بنویسم. گاهی مردم برای بیان عمق فاجعه به ساختن جوک رو می‌آوردند.

مثلا می‌گفتند صدام یکبار ساعت را پرسید و عزت ابراهیم معاون او در جواب گفت: هر ساعتی که شما دوست داشته باشید.و به این طریق سعی می‌کردند جنون خودبزرگ بینی صدام را نشان دهند.

نمونه‌های بسیاری از این جنون صدام وجود داشته است. یکی از آنها این بود که او وزیر دادگستری را وادار کرد 2 روز تمام از صندلی اش تکان نخورد زیرا به‌خود اجازه داده بود ضمن سخنرانی صدام به ساعتش نگاه کند. شعر به خاطر طبیعت انتزاعی و فشرده خود قادر به بیان بسیاری از این اعمال ننگین نیست.

 رمان و حماسه امروزی و شاید آثار دراماتیک تصویری، قابلیت بهتری برای نشان دادن مصایب قرن حاضر داشته باشند. در مواقع بسیار تجربه جنگ بر تجربه عشق چیره شد و گاه ان را کشت. این کشمکش باقی خواهد ماند و ادبیات و هنر عراقی را تغذیه خواهد کرد.