سی. اس لوئیس، نویسنده و آپولوژیست مسیحی و خالق مجموعه فانتزی ماجراهای نارنیا است. دو یادداشت از لوئیس، بسیار مناسب حال زمانه ما است. یکی یادداشتی که درباره زندگی در زمانه خطرهای ناشناخته است و دیگری یادداشتی که بعد از پایان بحران کرونا می‌تواند کارگشا باشد.

به گزارش همشهری آنلاین، سی. اس لوئیس نویسنده بریتانیایی ماجراهای نارنیا می‌گوید: «انسان همیشه بر لبه پرتگاه زندگی می‌کند.» برای همین هم وقوع چنین شرایطی که اکنون جهان درگیر آن است، چندان عجیب و غیرمعمول نیست.

در زمانه او یعنی میانه قرن ۲۰، مردم تازه با پدیده بمب اتم آشنا شده بودند و اینکه جهان در خطر یک حمله اتمی است، مردم بسیاری را ترسانده بود. او مقاله‌ای دارد با عنوان «درباره زیستن در عصر اتمی» که شیوه‌ پیشنهادی او برای مواجهه با پدیده نوظهور زمانه خودش است.

نگرانی از حملات اتمی را می‌توان با هر تهدید نوظهور دیگری در این جهان جایگزین کرد. هر پدیده‌ای که جانمان را تهدید کند و ما درباره آن اطلاعات اندکی داشته باشیم و به عبارتی هنوز برای دنیا «پدیده‌ خطرناک جدید» باشد. این روزها، در میان همه چیزهایی که همواره جان بشر را تهدید می‌کند، ویروس کرونای جدید یا همان کووید ۱۹ است. پدیده‌ای که مردم دنیا را خانه‌نشین کرده و هر روز زندگی بسیاری را تهدید می‌کند. اما چطور باید با آن زندگی کرد؟ بدیهی است که باید فاصله اجتماعی را رعایت کنیم، تا جای ممکن در خانه بمانیم و به توصیه‌های بهداشتی عمل کنیم، اما موضوع این است که چطور نباید بترسیم و به زندگی ادامه دهیم؟

  • همان‌طور که انسان در همه اعصار زندگی کرده است

می‌توان در مقاله لوئیس، عصر کرونا را جایگزین عصر اتمی کرد. به این طریق پاسخ این استاد دانشگاه آکسفورد برای امروز ما روشن است: «چطور در [زمانه شیوع ویروس کرونا] زندگی کنیم؟ مایلم بگویم که: همان‌طور که در قرن شانزدهم زندگی می‌کردید، وقتی طاعون و امراض دیگر تقریبا هر سال به لندن سر می‌زدند. یا همان‌طور که می‌توانستید در دوره وایکینگ‌ها زندگی کنید، وقتی مهاجمان از اسکاندیناوی هر شب ممکن بود حمله کنند و گلویتان را ببرند. یا همان‌طور که در حال حاضر در زمانه سرطان، سفلیس، فلج، حملات هوایی، حوادث ریلی و تصادفات رانندگی زندگی می‌کنید. به عبارت دیگر، بیایید درباره جدید بودن پدیده‌ای که با آن مواجهیم، مبالغه نکنیم.» 

البته معنای مبالغه نکردن، این نیست که موقعیت را جدی نگیریم و دست از احتیاط بکشیم، بلکه یعنی چطور احتیاط کنیم و مراقب باشیم، اما دست از زندگی نکشیم. موضوع این است که این ویروس، یک ویروس تازه است و بسیاری با ترس با آن مواجه می‌شوند، ترسی که می‌تواند قفسه دستمال توالت‌ها را خالی کند. اما آن طور که لوئیس می‌گوید واقعا «هیچ چیز در زیر آفتاب تازه نیست.» انسان در قرون و اعصار مختلف با بیماری‌ها و خطرات جدی رو به رو بوده است و ما فقط تصور می‌کردیم که ذهن علمی درخشان ما در دوران پسامدرن از چنین مصیبت‌هایی معافمان می‌کند. 

در گوشی بگویم، احتمالا همه ما فکر می‌کنیم از مرگ هم معاف هستیم. لوئیس می‌گوید به طرز خنده‌آوری قضیه برعکس است: «آقا و خانم عزیز حرفم را باور کنید، شما و همه کسانی که دوست دارید پیش از اینکه [ویروس کرونا] پدیدار شود هم محکوم به نابودی بودید و عده بسیاری از ما به شکل‌هایی می‌میریم که خوشایندمان نیست.»

  • سویه امیدوارانه 

بنابراین چگونه می‌توانیم با بحران فعلی مقابله کنیم؟ لوئیس توصیه می‌کند: «اولین اقدام این است که خودمان را جمع و جور کنیم.» که البته توصیه‌ای است خردمندانه. نفس عمیق بکشیم و وحشت نکنیم، اما بعد از آن چه؟

«اگر همه ما با این [ویروس کرونا] نابود شویم، بگذارید که وقتی [ویروس] به ما می‌رسد، در حال انجام کارهایی معقول و انسانی باشیم: نیایش، کار، تدریس، خواندن، گوش دادن به موسیقی، حمام بردن بچه‌ها، گپ زدن با دوستان و...، نه مثل گوسفندهای ترسیده چپیده در هم و مدام در حال فکر کردن به آن. آن‌ها ممکن است بدن ما را در هم بشکنند (یک میکروب می‌تواند این کار را انجام دهد) اما تسلطی بر ذهن ما نخواهند داشت.»

البته واضح است که بسیاری از توصیه‌های لوئیس در مورد شرایط ما صدق نمی‌کند. ما باید توصیه‌های سازمان بهداشت جهانی را جدی بگیریم و فاصله اجتماعی را رعایت کنیم. با این وجود نباید فاصله‌ اجتماعی، به زندگی‌های ما پایان دهد. 

در حقیقت ابر سیاه کرونا، یک سویه امیدوارانه هم دارد. یکی از شکایات رایج از زندگی پسامدرن مشغله است. حالا که بسیاری از فعالیت‌ها لغ شده‌اند، مدرسه‌ها تعطیلند و عده بسیاری از خانه کار می‌کنند، اغلب زمان بیشتری برای سکوت و استراحت داریم. شاید در این آرام و استراحت زمان بیشتری برای فکر کردن و ارزیابی مجدد زندگی خود داشته باشیم. آیا الویت‌هایی که در زندگی انتخاب کرده‌ایم، با گذر از این شرایط دوام خواهند داشت؟ آیا ما دنباله‌رو باورهای درستی هستیم؟ یا برخی از آن‌ها زمانی که وقت می‌گذاریم و بهشان فکر می‌کنیم، دیگر برایمان معنی ندارند؟

یکی دیگر از چیزهایی که کرونا موجب کاهش آن شده، پراکندگی اعضای خانواده است. زندگی روزمره چنین بود که به انواع و اقسام دلایل، اعضای خانواده را از هم دور می‌کرد، اما در شرایط کنونی، خانواده‌ها با وجود اینکه میل به بیرون رفتن و گردش دارند، اما باید در خانه بمانند. این وضعیت شاید این شانس را دوباره به عده‌ای بدهد که یک بار دیگر یکدیگر را بشناسند و روابط پایدارتری برقرار کنند.
گذشته از این مزیت‌ها، باز برمی‌گردیم به این که چطور می‌خواهیم در این شرایط زندگی کنیم؟ لوئیس می‌گوید برخی ممکن است وحشت کنند و خود را بکشند، در حالی که برخی دیگر تصمیم می‌گیرند تا جایی که می‌توانند زندگی کنند و از زندگی لذت ببرند. 

لوئیس به ما یادآوری می‌کند که ما جزئی از طبیعت هستیم، نه به عنوان زندانی و محصور در آن بلکه مثل کسانی که مستعمره‌نشین هستند. بنابراین ماجرا این نیست که طبیعت را به عنوان مادر خود ستایش کنیم و به دنبال بقای اصیل‌ترین‌ افراد باشیم، بلکه در عوض باید «عشق و خویشتن‌داری را به عنوان قانون تمرین کنیم، حتی وقتی این‌ها به نظر خودکشی برسد.» 

او سخن خود را این طور به پایان می‌برد: «ما باید قاطعانه و مدام خود را آموزش دهیم که زنده مانده انسان روی این سیاره، فارغ از ملیت، فرهنگ و طبقه، ارزشی نخواهد داشت مگر آن‌که معانی چون مهربانی و شرافت با خود داشته باشد. فداکاری آن قدر که به نظر می‌رسد، بزرگ و دور از دسترس نیست. هیچ چیز برای یک گونه یا ملیت مخرب‌تر از این نیست که یک عده بخواهند به هر قیمتی زنده بمانند. کسانی که تمدن ارزش غایی‌شان نیست و به چیزهای دیگری هم اهمیت می‌دهند، بیشتر از تمدن محافظت می‌کنند...»

به طور خلاصه، تنها به دنبال نجات یافتن از این ویروس نباشیم، طوری زندگی کنیم که زیستنمان تفاوتی در زندگی دیگران ایجاد کند. 

  • بعد از بحران کرونا

البته لوئیس توصیه‌های دیگری هم دارد که به درد شرایط امروز ما می‌خورد. چیزی که عده بسیاری درباره لوئیس نمی‌دانند این است که او به طور مفصل درباره سیاست و آزادی بشر نوشته است. او البته ترجیح می‌داد مردم او را به عنوان نویسنده و آپولوژیست مسیحی به یاد آورند. برای همین هم دریافت نشان افتخار از دولت وینستون چرچیل را رد کرد. 

می‌توان رد دغدغه‌های سیاسی او را در شعرها و رمان‌هایش هم دید. در کتاب «شیر، کمد، جادوگر» دغدغه او نجات نارنیا از چنگ جادوگر سفید است که با دیکتاتوری بر این سرزمین حکومت می‌کند و با ظلم و ستم بر اهالی نارنیا، فقط به فکر بقای خودش است. یا در کتابی دیگر، خواننده با شاهزاده‌ای حریص از نظامی برده‌دار  روبه‌رو می‌شود که می‌خواهد نارنیا و سرزمین همسایه را تصرف کند.

لوئیس در مقاله سیاسی «آیا ترقی ممکن است» شرایطی را تصویر می‌کند که برای پاسخ به یک ضرورت، قدرت و علم با هم متحد و هماهنگ، جوامع را کنترل کنند: «نیازی شدید از یک سو و پاسخی از سوی قدرت از طرف دیگر. آیا این فرصتی ایده‌آل برای بردگی نیست؟ این می‌تواند شرایطی باشد که در آن فردی گرسنه، در ازای غذا خود را به بردگی بفروشد یا مردمی در محاصره قدرتی خارجی، اختیارات را به جنگ‌سالاری واگذار کنند که نوید نجات آن‌ها از بربرها را می‌دهد. به آن‌ها هر چه می‌خواهند بدهید، و اگر خواستند خود را مقید و چشم‌بسته واگذار کنید.» 

او نگران است که این پاسخ به از دست رفتن آزادی منجر شود. برای همین شاید نیاز باشد که جوامع هشیار بمانند و پس از عبور بحران کرونا، آزادی‌های خود را فراموش نکنند. 

این نوشتار ترجمه‌ای آزاد از دو مقاله How C.S. Lewis Would Tell Us to Handle Coronavirus و C.S. Lewis’s Warning for Times Like These از سایت epoch times است. 

برچسب‌ها