«بچههای آسمان» در حالی به عنوان نماینده سینمای ایران انتخاب شد که سال قبلش در رقابتی تنگاتنگ با «گبه» مخملباف بعد از کلی حرف و حدیث و حاشیه، از راهیابی به اسکار بازمانده بود.
«گبه» رفت و به فهرست نهایی نامزدها راه نیافت و «بچههای آسمان»با یک سال تأخیر راهی اسکار شد.
فیلمی که در جشنواره پانزدهم فجر با یک رکوردشکنی تقریباً همه سیمرغها را به خانه برده بود ولی خیلیها آن را یک اثر کانونی میدانستند که با حداقل یک دهه تأخیر ساخته شده بود.
اما همین فیلم کانونی که اروپاییها هم از آن استقبالی نکردند، در هر جای منطقه آمریکای شمالی به نمایش درآمد با توفیق روبهرو شد و پس از درخشش در مونترال مورد توجه اعضای آکادمی هم قرار گرفت.
«بچههای آسمان» در نهایت رقابت را به فیلم «زندگی زیباست» واگذار کرد ولی نفس راه یافتن به میان پنج نامزد نهایی اسکار بهترین فیلم خارجی یک موفقیت قابل توجه به شمار میرفت و شاید اگر رقیب قدری مثل «زندگی زیباست» حضور نداشت، «بچههای آسمان» اسکار هم میگرفت.
به هر حال، حاصل این موفقیت نوعی اعتماد به نفس بود؛ اعتماد به نفسی که با ناکامیهای پی در پی سالهای اخیر قدری کمرنگ شده است.
چنانکه حتی «رنگ خدا» و «باران» هم نتوانستند موفقیت «بچههای آسمان» را برای مجیدی تکرار کنند.
نکته جالب توجه در میان این ناکامیها، جاروجنجالهایی است که تقریباً هر سال سر انتخاب نماینده سینمای ایران به راه میافتد.
به طوری که به نظر میرسد برخی از سینماگران خودشان هم میدانند که بختی در اسکار ندارند و همین عنوان فیلم برگزیده سینمای ایران، برایشان اهمیت دارد.
این گونه است که در گمانهزنیهای کمیته انتخاب نماینده سینمای ایران، برای حضور در اسکار، گاهی از فیلمهایی صحبت به میان میآید که هر کسی که کمی با سینما آشنایی داشته باشد هم میداند، از پیش محکوم به شکست است.
شاید هم رویای خوش اسکار چنان شیرین است که برخی را آنقدر مدهوش میکند که متوجه نمیشوند فیلمشان بختی برای موفقیت در اسکار ندارد.
در سالهای گذشته شاهد بودهایم که در انتخاب نماینده سینمای ایران، قدرت لابیکردن تهیهکننده یا فیلمساز، بیش از ویژگیهای خود فیلم مورد توجه قرار گرفته است.
با پذیرش این نکته آکادمی در سالهای اخیر نشان داده عنایتی به سینمای ایران ندارد، بهتر است فیلمی در نهایت انتخاب شود که لااقل در موردش میان اهل سینما اتفاق نظر وجود داشته باشد.