به گزارش همشهری آنلاین، مارکز در مصاحبهای درباره دلیل نوشتن صد سال تنهایی میگوید: «میخواستم شیوهای ادبی پیدا کنم برای بیان تجربیاتی که به نوعی در کودکی بر من اثر گذاشته بودند...میخواستم تصویری ادبی از جهان کودکیام بر جای بگذارم که بخش اعظم آن در خانهای بزرگ و غمگین گذشت. با خواهری که خاک میخورد و مادربزرگی که آینده را پیشگویی میکرد و خویشان بیشماری با نام یکسان که هرگز تمایز چندانی میان شادی و دیوانگی قائل نبودند.
او میگوید که ایده صد سال تنهایی را از ۱۸سالگی در ذهن داشته و میخواسته نامش را خانه بگذارد، اما دست نگه داشته است: «چون آن زمان نه تجربهاش را داشتم، نه بنیهاش را و نه مهارت تکنیکی لازم را برای نوشتن کتابهایی مثل این...۱۵ سال طول کشید تا لحن مناسب کتاب را پیدا کنم. دنبال چیزی میگشتم که برای خودم حقیقی باشد. یک روز که با مرسدس و بچهها به سمت آکاپولکو (شهری در مکزیک) میراندیم، ناگهان به شکل یک تصویر در ذهنم شکل گرفت: باید قصه را همانطور شروع میکردم که مادربزرگم قصههایش را برایم تعریف میکرد.»
مارکز در طول نوشتن داستان صد سال تنهایی، اوضاع مالی نابسامانی را تجربه کرد و به گفته خودش، این همسرش مرسدس بود که در گذر از آن دوران و ایجاد فرصتی برای نوشتن، به او کمک کرد. هر چند که وقتی مرسدس نسخه ماشینشده را برای انتشارات پست میکرد، با خود میاندیشید که اگر این کتاب موفق از آب درنیاید چطور باید اوضاع مالی را سر و سامان داد، صد سال تنهایی، خیلی بیشتر از تصور مارکز و ناشر موفق از آب درآمد.
پلینیو مندوزا، مصاحبهکننده، از او میپرسد که به نظرش ریشه تنهایی خانواده بوئندیا که داستانشان را در صد سال تنهایی میخوانیم، در کجاست؟ مارکز پاسخ میدهد: «به نظر من در فقدان عشق. در کتاب میبینید که در طول یک قرن، تنها بوئندیایی که نطفهاش با عشق بسته شده آئورلیانویی است که دم خوک دارد. بوئندیاها نمیتوانستند عاشق شوند و این کلید تنهایی و سرخوردگیشان است. به نظر من، تنهایی درست نقطه مقابل همبستگی است.»
گفتوگوهای بیشتر مارکز درباره آثارش را میتوانید در کتاب عطر گوآبا با ترجمه نازنین دیهیمی و مهدی نوری از نشر ماهی بخوانید.
صد سال تنهایی شاید با بیش از ۱۰ ترجمه به فارسی منتشر شده است، اما ظاهرا بسیاری از این نسخهها، تفاوتهای قابل تاملی با کتاب اصلی دارند. بحث ترجمه این کتاب، یکی از مناقشات حوزه ترجمه در این سالها بوده است. برخی معتقدند کتاب در برگردان فارسی، کم و کسریهایی دارد و اختلافاتی با اثر مارکز. کاوه میرعباسی احتمالا آخرین کسی است که صد سال تنهایی را به فارسی ترجمه و کتابسرای نیک هم منتشر کرده است. این ترجمه از روی متن اصلی انجام شده و به گفته مترجم، آثار نویسندگان بزرگ که دیگر میان ما جا افتادهاند مثل مارکز، کمتر دچار سانسورهای اساسی میشوند.
در ویدیوی زیر میبینیم که داستان صد سال تنهایی چیست و چرا باید این کتاب را خواند. این ودیدیو از مجموعه ویدیوهایی است که بخش آموزش سایت TED با آدرس ed.ted.com ارائه میکند. تعدادی از ویدیوهای ادبی این سایت از جمله ویدیوی زیر را نشر بیدگل به فارسی ترجمه کرده است.