این حساسیت بیش از آنکه به تحولات منطقهای و بحران خاورمیانه بازگردد به جغرافیای سیاسی کشور میزبان مربوط میشد؛ چرا که سوریه در ماههای اخیر بر سر بحران لبنان به شدت تحت فشارهای بینالمللی و منطقهای قرار گرفته بود و از همین رو سعی کرد با برگزاری این نشست در دمشق خود را از انزوای منطقهای و بینالمللی خارج کند و در عین حال برگ برندهای را در حوزه تحولات لبنان و موضوع ریاست جمهوری این کشور به دست آورد.
بیستمین نشست سران کشورهای عربی در دمشق طی روزهای 29 و 30 مارس (10 و 11 فروردین ماه) در دمشق - پایتخت سوریه - برگزار شد و یکی از پرتنشترین و حساسترین نشستهای عمر اتحادیه عرب نام گرفت.
هر چند این نشست در شرایطی برگزار میشد که تحولات منطقه خاورمیانه در حوزههای مختلف ( فلسطین، لبنان و عراق) به مراحل سخت و تنشزای خود وارد شده است، اما اهتمام وسیع منطقهای و بینالمللی به برگزاری نشست دمشق، نه بهخاطر حساسیت تحولات منطقه و دستور کار ویژه آن – که سالهاست بهخاطر تصمیمات بدون ضمانت اجرا و اعلام مواضع تکراری، مورد اهتمام جدی افکار عمومی جهان عرب و اسلام نیست- بلکه بهخاطر جغرافیای سیاسی کشور میزبان بود.
همزمان با تلاش و تحرک جدی دمشق برای برگزاری این نشست در چند ماه اخیر، تلاشها و تحرکات موازی نیز بهخصوص از ناحیه کشورهای مهم عربی یعنی عربستان سعودی و مصر برای اعمال فشار بیشتر بر سوریه با استفاده از برگه این نشست آغاز شد.
شاهبیت این فشارها که در هفتهها و روزهای پایانی منتهی به نشست به اوج خود رسید و ماهیتی فرامنطقهای و بینالمللی نیز یافت، بحران لبنان و اعمال فشار بر سوریه برای کمک به حل این بحران با محوریت برگزاری انتخابات ریاستجمهوری لبنان و انتخاب ژنرال میشل سلیمان بود.
ریاض و قاهره در چهارچوب ابتکار عمل اتحادیه عرب برای بحران لبنان که از چند ماه پیش مطرح و پیگیری شده اما به نتیجه مطلوب نرسیده است، سعی کردند با گره زدن موضوع برگزاری نشست سران عرب در دمشق و نهایتا حضور خود در نشست به حل بحران ریاست جمهوری لبنان، سوریه را در تنگنای انتخاب میان 2 گزینه قرار داده و هدفهای خود در صحنه لبنان را جامه عمل بپوشانند و به امتیازات جوهری در این صحنه دست یابند.
در مقابل سوریه بهرغم توجه جدی به برگزاری این نشست به عنوان راهکاری برای خروج از انزوای منطقهای و بینالمللی، نمیتوانست منافع درازمدت خود در صحنه استراتژیک لبنان را فدای برگزاری این نشست کند. رهبران دمشق تصمیم گرفتند در عین تلاش برای برگزاری موفقیتآمیز نشست سران و رایزنی با سران عربی و تشویق و تحریک آنان برای مشارکت در نشست، در چهارچوب جهتگیریهای سیاسی خود در صحنه لبنان و واگذاری موضوع حل این بحران به توافق و اجماع داخلی لبنانی با تمام عناصر خود( یعنی انتخاب رئیسجمهور، تشکیل دولت وحدت ملی و اصلاح قانون انتخابات) حرکت کنند.
بنابراین طبیعی بود که پس از شکست تلاشهای صورتگرفته برای تعویق اجلاس یا تغییر محل برگزاری و در نتیجه قطعیتیافتن برگزاری آن و همچنین در سایه عدم انتخاب رئیسجمهور لبنان در آخرین موعد قبل از اجلاس یعنی 25 مارس، تحرکات جبهه مقابل معطوف به تشویق کشورهای عربی به عدم مشارکت در نشست یا مشارکت سطح پایین در آن شد.
اظهارات آشکار مقامات کاخ سفید و کاخ الیزه علیه اجلاس دمشق و دعوت سران عربی به عدم مشارکت در آن، نشانگر اوج تنش و شکلگیری جبههبندی جدید در میان کشورهای عربی بود. سفر دیک چنی به منطقه در آستانه نشست دمشق و سفر رایس همزمان با برگزاری این نشست، در این چهارچوب صورت گرفت.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا تنها چند روز قبل از اجلاس گفت: «ما نمیخواهیم شیوه اقدام را به شرکتکنندگان( در نشست دمشق) دیکته کنیم اما زمانی که آنها در خصوص مشارکت در نشست فکر میکنند، به مصلحت آنهاست که در ذهنشان نقشی که سوریه در جلوگیری از برگزاری انتخابات لبنان ایفا کرده را مرور کنند».
در چنین فضایی بود که بیستمین نشست سران عرب با شرکت 12نفر از سران کشورهای عربی و غیاب 9 تن از سران (سران عربستان سعودی، مصر، اردن، یمن، عمان، عراق، مغرب، لبنان) و مشارکت سطح پایین 3 کشور عربستان، مصر و اردن( عربستان و اردن در سطح نماینده خود نزد اتحادیه عرب و مصر در سطح وزیر مشاور در امور پارلمانی)و تحریم اجلاس توسط دولت لبنان، برگزار شد.
به نظر میرسد با توجه به اختلافات عمیق سالهای گذشته میان سوریه و برخی کشورهای عربی بهویژه عربستان سعودی و مصر درخصوص تحولات منطقه بهویژه لبنان، تبلیغات شدید و منفی رسانههای سعودی و مصر علیه سوریه به بهانه برگزاری این نشست و عدم شرکت سران کشورهای به اصطلاح «محور معتدل عربی» در نشست دمشق، بهویژه غیبت ملکعبدالله پادشاه سعودی - که طبق پروتکل اجلاس باید جهت انتقال ریاست دورهای اتحادیه به بشار اسد در دمشق حضور مییافت - برگزاری نشست دمشق فضای شدیدا اختلافی حاکم بر جهان عرب را تشدید کرد؛ به نحوی که عمرو موسی - دبیر کل اتحادیه عرب - در سخنان خود در جلسه افتتاحیه اجلاس دمشق از برگزاری نشست در سایه تنش در روابط عربی ابراز نگرانی کرد و یادآور شد که کشورهای عربی در شرایط کنونی از بحران عدم اعتماد رنج میبرند.
سرهنگ قذافی نیز برخی سران عرب را متهم به توطئهچینی علیه دیگران کرد و هشدار داد که همپیمانان آمریکا در میان سران عرب سرنوشتی چون سرنوشت صدام حسین پیش رو دارند. به جرات میتوان ادعا کرد که نشست دمشق بهرغم شعار اصلی آن یعنی «همبستگی عربی»، نشست تقویت انقسام عربی بود و در نتیجه، جبههبندی و توازن قوای جدیدی را در جهان عرب ترسیم کرد؛ جبهه به اصطلاح اعتدال عربی همراه و همگام با سیاستهای آمریکا با محوریت عربستان سعودی و جبهه مقاومت و مخالفت با طرحهای آمریکایی - صهیونیستی در منطقه با محوریت سوریه.
با این حال بسیاری از تحلیلگران سیاسی منطقه بر این باورند که با توجه به تمامی تحرکات منطقهای و بینالمللی جهت جلوگیری از برگزاری این نشست یا بهشکست کشاندن آن و اعمال فشار شدید بر سوریه برای دادن امتیازات جوهری در صحنه لبنان و مقاومت این کشور، نفس برگزاری این نشست با حضور 12 تن از سران عربی و بهدست گرفتن ریاست دورهای اتحادیه عرب در برهه حساسی از تحولات منطقهای در 3 حوزه فلسطین، لبنان و عراق توسط سوریه، موفقیت بزرگی برای دیپلماسی سوریه در راستای شکست محاصره سیاسی و خروج از انزوای منطقهای و بینالمللی تحمیلشده علیه این کشور بود.
بر پایه اخبار منتشره در رسانهها، عمده موضوعات مطروحه در نشست دمشق بررسی تحولات فلسطین، لبنان، عراق، دارفور، روابط بین عربی و روابط ایرانی - عربی بود. با این حال بهرغم خارج نشدن مباحث اجلاس از روندهای معمول و متداول در اجلاسهای قبلی، با توجه به تحولات یکسال اخیر در صحنه فلسطین از جمله سیطره حماس بر نوار غزه و تشدید اختلافات درون فلسطینی، از سرگیری مذاکرات فلسطینی - اسرائیلی، برگزاری نشست صلح خاورمیانه در آناپولیس، محاصره اقتصادی اعمالشده علیه نوار غزه و تشدید حملات نظامی اسرائیل به مناطق فلسطینی، تحولات این حوزه بخش عمدهای از بیانیه پایانی اجلاس را بهخود اختصاص داد:
- تاکید بر استمرار حمایتهای سیاسی، مادی و معنوی از ملت فلسطین و مقاومت مشروع این ملت علیه اشغالگریاسرائیل و سیاستهای تجاوزکارانه این رژیم - تاکید بر حقوق ملت فلسطین از جمله حق تعیین سرنوشت، تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس و تامین حق بازگشت آوارگان فلسطینی و تاکید بر ضرورت آزادسازی تمامی اسرای عرب از زندانهای اسرائیل - هشدار نسبت به جنایات جنگی اسرائیل شامل سیاست محاصره و بستن گذرگاهها و تشدید اقدامات نظامی بهویژه علیه نواز غزه و درخواست از اسرائیل برای توقف فوری این اقدامات علیه غیرنظامیان فلسطینی از جمله در قدس و درخواست از شورای امنیت برای تحمل مسئولیت در قبال این وضعیت و تشویق تمامی طرفهای ذیربط برای اقدام جهت رفع محاصره و بازگشایی گذرگاهها برای برآوردهساختن نیازهای انسانی ملت فلسطین.
- اقدام برای برقراری صلح عادلانه و فراگیر در منطقه خاورمیانه بر اساس قطعنامههای بینالمللی مربوطه و اصل زمین در برابر صلح و مرجعیت مادرید با هدف بازگرداندن حقوق عربی، بازگشت آوارگان فلسطینی و تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس و عقبنشینی کامل اسرائیل از بلندیهای جولان سوریه تا خطوط 4 ژوئن 1967 و عقبنشینی از باقیمانده اراضی اشغالی لبنان.
- استمرار تلاشهای عربی براساس ابتکار صلح عربی، مشروطبه آغاز اجرای تعهدات از جانب اسرائیل در چهارچوب قطعنامههای بینالمللی برای تحقق صلح در منطقه.
- تشکر و حمایت از تلاشهای عربی بهویژه تلاشهای یمن و ابتکار عمل این کشور برای تحقق مصالحه ملی فلسطینی براساس وحدت صف فلسطینی، وحدت سرزمینی، وحدت ملت و حاکمیت واحد و تاکید بر ضرورت استمرار این تلاشها.
با توجه به اهمیت مجموعه تحولات رخ داده در صحنه فلسطین پس از برگزاری نشست دمشق، ذیلا به اهم این تحولات اشاره کرده و وضعیت صحنه را مورد ارزیابی قرار میدهیم:
1 - تشدید تحرکات ابومازن و خودگردانی برای پیشبرد روند مذاکرات سیاسی با اسرائیل: در این چهارچوب علاوه بر ازسرگیری مذاکرات هیاتهای فلسطینی و اسرائیلی که قبلا بهدلیل تشدید حملات نظامی ارتش اسرائیل به نوار غزه و محاصره این منطقه بهحال تعلیق درآمده بود و انجام 2 دور مذاکرات ابومازن - اولمرت بهرغم بیاعتنایی اسرائیل به روند مذاکرات و چهارچوبهای مورد توافق و گسترش شهرکسازی و آغاز ساخت صدها مجتمع مسکونی در شهرکهای کرانه باختری و شهرکهای اطراف قدس، ابومازن تحرکات خارجی خود را جهت جلب حمایتهای منطقهای و بینالمللی از روند مذاکرات و به سرانجام رساندن آن( امضای توافقی جدید با طرف اسرائیلی موسوم به توافق یا بیانیه اصول حلوفصل مناقشه و زمینهسازی برای اعلام تشکیل دولت موقت فلسطینی تا پایان دوره بوش) آغاز کرده است که در این میان سفر او به مسکو و سفر روزهای آتی به واشنگتن از اهمیت ویژهای برخوردار است.
2 - همزمان با برگزاری بزرگترین مانور نظامی اسرائیل در شمال فلسطین اشغالی و ارزیابی تحلیلگران منطقه از سناریوهای آتی در منطقه و اقدامات احتمالی اسرائیل در ماههای آتی از جمله حمله نظامی به نوار غزه، پس از دوره کوتاه کاهش حملات، دور جدید حملات نظامی و تشدید محاصره و بستن مجدد گذرگاههای نوار غزه از سوی این رژیم آغاز شده است.
در مقابل، گروههای مقاومت فلسطینی ضمن استمرار حملات موشکی خود به شهرکهای صهیونیستنشین اطراف نوار غزه از جمله سدیروت و عسقلان و تثبیت معادله موشک بهعنوان چالش جدید امنیتی اسرائیل، دور جدید عملیاتهای نظامی خود را با طراحی و اجرای چندین عملیات پیچیده نظامی علیه پایگاههای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل مستقر در گذرگاهها و مرزهای نوار غزه با اراضی اشغالی 48 که به کشته و زخمی شدن تعدادی از صهیونیستها انجامید، بهعنوان تاکتیک جدید عملیاتی آغاز کردهاند.
3 - دور جدید رایزنی مصر با گروههای مقاومت با هدف برقراری آتشبس جدید میان فلسطینیها و رژیم صهیونیستی( توقف عملیات نظامی اسرائیل در نوار غزه در مقابل توقف حملات موشکی گروههای مقاومت علیه اهداف اسرائیلی) در حالی آغاز شده است که گروههای مقاومت همچنان بر پیششرطهای سابق خود یعنی برقراری آتشبس دوجانبه (و نه یکجانبه)، همزمان و فراگیر(در کرانه و نوار غزه) تاکید میکنند.
4 - سفر جیمی کارتر به منطقه و دیدار با رهبران حماس: جیمی کارتر، یکی از روسای جمهور پیشین آمریکا بهرغم مخالفت مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا و مخالفت مقامات رژیم صهیونیستی، در چهارچوب سفر منطقهای خود که با هدف تحرک بخشیدن به روند سازش انجام شد، در رامالله، مصر و دمشق با رهبران سیاسی داخل و خارج جنبش حماس ملاقات و گفتوگو کرد.
کارتر در ملاقات با رهبران حماس چند هدف ذیل را دنبال میکرد:
- تشویق حماس به حمایت از روند مذاکرات جاری فلسطینی- اسرائیلی
- تشویق حماس به اعلام آتش بس یکجانبه موقت (یکماهه)
- تشویق حماس به آزادی گلعاد شالیط - سرباز اسیر اسرائیلی - در مقابل آزادی تعداد معدودی از اسرای دربند فلسطینی
- تلاش برای بازگشایی گذرگاه رفح در مرز نوار غزه با مصر
کارتر پس از چندین دور مذاکره با رهبران حماس بهویژه ملاقات با خالدمشعل - رئیس دفتر سیاسی حماس در دمشق- در پایان سفر خود به منطقه در یک کنفرانس خبری در بیتالمقدس، نتایج ملاقاتهای خود با مسئولان حماس را اعلام کرد:
- رهبران حماس به وی اعلام کردهاند که آنها توافق صلح مبتنی بر مذاکرات ابومازن با اسرائیلیها را به شرطی که فلسطینیها آنرا در یک رفراندوم آزاد با حضور ناظران بینالمللی مورد تصویب قرار دهند، میپذیرند؛ حتی اگر حماس با برخی بندهای توافق مخالف باشد.
البته پیششرط برگزاری رفراندوم، انجام مصالحه میان حماس و فتح است. - حماس تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای 1967 را میپذیرد.
- حماس پیشنهاد آتشبس یکجانبه به مدت 30 روز را رد و اعلام کرد که در این خصوص به اسرائیل اعتماد ندارد.
- حماس متاسفانه پیشنهاد تبادل سریع شالیط با 51 تن از نمایندگان و وزرای دولت حماس و زنان و کودکان اسیر را نپذیرفت و اعلام کرد که ترجیح میدهد در انتظار نتایج میانجیگری مصر در این خصوص بنشیند تا آزادی صدها اسیر فلسطینی تضمین شود.
با توجه به بازتاب گسترده اظهارات کارتر در رسانههای جهان از جمله در خصوص پذیرش نتیجه رفراندوم در خصوص توافق با اسرائیل و تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای 1967، رهبران حماس از جمله شخص خالدمشعل بلافاصله مجبور به ارائه توضیحاتی در این زمینه شدند که محورهای آن عبارتند از:
- تاکید بر پذیرش تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای 1967 به پایتختی قدس با حاکمیت واقعی و بدون وجود هیچ شهرک یهودینشین، بازگشت تمامی آوارگان فلسطینی و عدم شناسایی اسرائیل توسط حماس
- مخالفت حماس با پیشنهاد کارتر برای اعلام آتشبس یکجانبه
- مخالفت حماس با آزادی سرباز اسیر اسرائیلی در مقابل آزادی وزرا و نمایندگان حماس و زنان و کودکان و تاکید برترجیح ادامه وساطت مصریها در این زمینه
- در مورد برگزاری همهپرسی در خصوص توافق خودگردانی با اسرائیل، در سند وفاق ملی مورد توافق در سال 2006 دو راه مراجعه به آرای عمومی و برگزاری یک رفراندوم آزاد با شرکت فلسطینیهای داخل و خارج با ارائه به مجلس جدید ملی که بر اساس اصول توافق ملی تشکیل شود، مورد توافق قرار گرفته بود.
این سند در سایه توافق و وفاق ملی امضا شد. بدیهی است در سایه انقسام کنونی امکان برگزاری رفراندوم نیست.
- درخواست ما بازگشایی گذرگاه رفح بر اساس توافق جدید با مشارکت مصر، حماس، ریاست خودگردان و اروپاییهاست؛ به شرط آنکه نقش اروپاییها از طریق مصر و نه اسرائیل تعریف شود و آنها تحکمی در خصوص گشایش یا بستن معبر نداشته باشند.
به نظر میرسد حماس توانسته است در چهارچوب مشی پراگماتیک خود، ضمن انجام چندین ملاقات با کارتر و خروج از انزوای سیاسی تحمیلشده از جانب آمریکا و غرب و تحمیل خود به طرفهای دیگر منطقهای و بینالمللی به عنوان نیروی اول سیاسی در صحنه فلسطین، از اصول و سیاستهای اعلامشده قبلی خود نیز خارج نشود.
حماس در پاسخ به کارتر، ضمن پذیرش موضوع تشکیل دولت فلسطینی در اراضی 67 (که پیش از این نیز بارها از سوی رهبران حماس به عنوان یک هدف مرحلهای اعلام شده و مورد تاکید قرار گرفته بود) سیاست اصولی خود در عدم شناسایی اسرائیل را بهصراحت اعلام کرد؛ ضمن آنکه با رد پیشنهادهای کارتر در زمینه برقراری آتشبس و آزادی سرباز اسیر اسرائیلی، سیاستهای قبلی خود در این زمینه را (برقراری آتشبس تنها دوجانبه، همزمان و فراگیر خواهد بود و شالیط در برابر آزادی بیش از 1000 اسیر فلسطینی بر مبنای فهرست ارائهشده از سوی حماس آزاد خواهد شد) مجددا مورد تاکید قرار داد.