به گزارش همشهری آنلاین، زیر پل سید خندان در شرق تهران در همهمه آدمها و ماشینها و گذری از مغازههای رنگارنگ، یک ویترین سرتاسری با تصویرهایی از اندیشمندان، نویسندگان و هنرمندان ایرانی و خارجی شما را به ایستادن وادار میکند. جلوتر که بروید کتابهای رنگارنگ را میبیند و اگر آفتاب رفته باشد میتوانید پشت آن عکسهای متفاوت جذاب را هم سرک بکشید و مردمی را ببینید که درفضای کافه طوری، چیزی مینوشند و میخوانند یا در قفسهها دنبال کتابی میگردند یا حتی دور کسی یا کسانی جمع شدهاند و دارند گوش میدهند. اینجا نشر دف است. انتشاراتی که کتابفروشی اش، یک کافه-کتاب است.
نشر دف با انتشار رمان ملال جدولباز از مرحوم «ایرج کریمی» در آخرین روزهای سال، باز هم پیامی از زندگی و استمرار حیات کتاب را به جامعه و اهل کتاب، منتقل کرد. و همین بهانه ای است برای گفت و گو با دست اندرکاران این نشر و مدیر آن که در این روزهایی که اکثر اصناف ازجمله کتابفروشها و ناشران مشکلات جدی اقتصادی دارند. با تمام سختیهای کار، دلگرم تولید و فروش کتابهایی است که اهالی فرهنگ و هنر دوستشان دارند.
- همین ابتدا هم درباره رمان اخیر منتشر شده از مرحوم ایرج کریمی برایمان بگویید و این که اصلا آیا هنوز هم کتابهای دیگری از برادران کریمی (ایرج و بیژن) مرحوم در حوزه تألیف و ترجمه در دست تولید دارید که بازار کتاب را غافلگیر کند!؟
رمان کوتاه «ملال جدولباز» داستانی منحصربهفرد و یگانه از نویسندهای است که چهار سال از زمان فوت او میگذرد. بسیار متأسفم که کتاب در زمان حیاتاش منتشر نشد، و بسیار متأسفتر که گاهی نویسندگان خوب، پس از مرگ، قدر مییابند. امیدوارم که داستان پر شور یک طراح جدول و نمونهخوان روزنامهها در دهۀ ۱۳۶۰ که ناظری هشیار بر تمام وقایع تلخ و شیرین جامعه آن سالهاست، مورد توجه اهل نظر قرار بگیرد و خوانندگاناش در مرور خاطرات آن سالها، پابهپای قهرمان قصه، گاه بخندند و گاه گریه کنند. اما در مورد بخش دوم سؤال شما باید بگویم، نشر دف از بیژن کریمی، تنها ترجمۀ یک کتاب دیگر با عنوان «خشونت و تقدس» اثر رنه ژیرار (فیلسوف فرانسوی) را در دست انتشار دارد که مثل بسیاری کتابهای دیگر در پیچوخم راهروهای ارشاد نگران و منتظر مجوز است. حتماً میدانید که برخی کتابها برای اخذ مجوز انتشار باید راهی طولانیتر از بقیه طی کنند. تجربه ما میگوید که گفتوگوهای اقناعی با مدیران اداره کتاب، هرچند زمانبر، ولی اغلب مفید و کارساز است. همچنین در زمانی که بیژن کریمی در قید حیات بود، قرار و مداری شفاهی بین ما گذشت که به شرط رضایت ناشران قبلی، تمام آثار او و برادرش (ایرج) در نشر دف تجمیع و تجدید چاپ گردد که با درگذشت ناگهانی او عملاً این ایده ناتمام و ناکام ماند. ولی به هر حال، آنچه را از دستمان بر میآمد، تا کنون انجام دادهایم. من بسیار امیدوارم که کتاب "خشونت و تقدس" هم (که پژوهشی در باب ادیان کهن، اسطوره و تراژدی است) امسال، بدون آسیب (یا با کمترین آسیب ممکن) موفق به اخذ مجوز و انتشار شود.
- قدری از نشر دف بگویید. زمینههای نشرتان در کدام حوزههاست؟ در چه زمانی و با چه انگیزهای شروع به کار کردید و نخستین کتابهایتان چه بوده است؟
مدیران نشر دف سالهای طولانی (از همان اواسط دهه شصت تا کنون) درگیر کار کتاب بودهاند، ولی برگ درخواست تأسیس انتشارات در سال ۱۳۷۹ تسلیم وزارت فرهنگ وقت شد و حدود یکسالونیم بعد، اجازه فعالیت آن صادر گردید. به دلیل سابقه خود من در حوزۀ تولید کتابهای علمی و دانشگاهی، نخستین آثار ما، بهعنوان پروژههایی جریانساز و بسیار مهم، در همین حوزههای علمی و دانشگاهی بودند:
- قراداد با دفتر نمایندگی سازمان ملل در تهران بهمنظور تولید یک پکیج آموزشی به مدیران سازمان محیط زیست ایران،
- توافق با انجمن داروسازان بالینی، مرکز پژوهشهای داروخانه ۱۳ آبان و دانشکده داروسازی دانشگاه تهران برای تدوین و تألیف دهها عنوان کتابهای پایه بهمنظور تغییر رویکرد رشتههای «داروسازی محض» به «داروسازی بالینی» در دانشگاههای کشور،
- تهیه و تدوین کتب پایه برای استانداردسازی صنایع غذا و دارو در زمان تصدی دکتر رسول دیناروند (که مدیران سازمان خیز گرفته بودند تا عضویت ایران هم در کنوانسیون بازرسی دارویی، مورد موافقت کشورهای عضو قرار بگیرد، و این کتابها ناظران کنوانسیون را به شوق میآوردند.)
- قرداد با کانون زبان ایران برای بهروزرسانی کتابها و منابع آموزشی بزرگترین مؤسسه آموزش زبان کشور...همه و همه پروژههای تألیفی شورانگیزی با ابعاد ملی بودند که در همین دفتر نشر دف به انجام رسیدهاست.
بعدها گرایش ما به تولید کتابهای حوزه عمومی با سرمایهگذاری مستقیم انتشارات بیشتر شد. با اینکه بار معیشت و معاذیر اقتصادی، (درست همانطورکه بر دوش صنعت نشر گران است) بر دوش ما هم سنگینی کرده و میکند، و با اینکه حتماً انتقادات و ایراداتی به کارها و تولیداتمان وارد است، ولی در تمام این سالها حتی یک لحظه هم از مسئولیتهای تولید حرفهای عقبنشینی نکردهایم. برای ما تولید یک محصول اصیل که در تمام بخشهایاش (از ایده و طرح اولیه گرفته تا آخرین گامهای تأمین مصالح و اجرا...) به دست عالیترین افراد متخصص انجام پذیرفته باشد، یک رکن اساسی است. نظارت بر تکتک مراحل تألیف، ترجمه، ویرایش، طراحی هنری، و بالاخره فرآیند تولید صنعتی، و همچنین توجه به ظرایف بازار، ازجمله تعامل با فروشندگان، اموری بیوقفه و نفسگیر هستند. اگر شوق و ذوقی برای "بودن در صف بهترینها" در میان نباشد، مقدار بهرۀ تمام این تکاپو، غیرقابل توجیه است. بعدها در تأسیس کتابفروشی هم با دغدغههای مشابهی روبهرو شدیم.
- با راهاندازی کتابفروشی و کافه کتاب به شکل پاتوق فرهنگی چه اهدافی را از ابتدای تأسیس در نظر داشتید؟ آیا برگزاری نشستها و فعالیتهای جمعی آن، تابعی از همین اهداف کمالگرایانه فرهنگی است یا بیشتر توسعه اقتصادی نشر مد نظر بود؟
هر دوی اینها. من فکر میکنم که ما کتابفروشی را خیلی دیر راهاندازی کردیم. این کار میبایست یک دهه زودتر به انجام میرسید. کتابفروشی، به ما که فرآیند تولید کیفی، و البته فرآیند کند و آهستهای داریم، فرصت میدهد برآیند بازخورد مستقیم مخاطبان را ببینیم. کیفیت این بازخورد در آهنگ تولید و رشد و توسعه انتشارات مؤثر است. از طرفی کتابفروشی، اساساً شغلی مستقل از تولید و پر از پیچیدگیهای حرفهای خاص خودش است. اگر در سالهای گذشته از من میپرسیدید که تولید را مقدم میدانم یا عرضه محصول فرهنگی؟ به شما میگفتم که حتما تولید مقدم و بسیار مهمتر است. ولی حالا میدانم که در چگونگی معرفی و عرضه یک محصول فرهنگی، آنقدر ظرایف مهمی دخالت دارند که فقط میتوان گفت که "تولید"، تنها به لحاظ زمانی مقدم بر "عرضه" محصول فرهنگی است. حالا واقعا نمیتوانم بگویم که کدام مهمتر است. اگر بخواهم یک مثال روشن بزنم؛ این موضوع، مثل مقایسه استحصال علم میان علما و دانشمندان، و از طرفی شغل معلمی است. شما میدانید کدامیک مهمتراند؟ از این همه میخواهم نتیجه بگیرم که یک کتابفروش دانا اگر راهنمای درستی برای خواننده یک کتاب باشد، چهبسا شأنی برابر با خود نویسنده دارد. همچنین راهاندازی نشستهای فرهنگی در فضای کتابفروشی و بهقول شما ساختن یک «پاتوق فرهنگی» که هر روز در متن جلساتاش، دل شرکتکنندگان برای لحظۀ شاد ناشی از دانایی بتپد، هیچ کمتر از تولید یک کتاب فاخر نیست.
- فعالیتهای جاری فرهنگی کافه کتاب دف چه هستند؟ جایزه ادبی بهمن هم بخشی از همین فعالیتهاست؟
در طول این چهار- پنج سال جلسات پر بار زیادی با عناوین گوناگون برگزار شدهاند. بهطور میانگین سه بار در هفته و به عبارتی بالغ بر ششصد جلسه و قرار علمی، هنری و فرهنگی؛ با حضور بزرگان و اساتید گرانمایه یا حتی بدون حضور ایشان. نشستهایی مانند نقد و بررسی کتاب، رونمایی آثار تازه انتشاریافته، کافه انگلیسی، فلسفه علم، نمایش فیلم و نقد و بررسی آن، شعرخوانی، نقد آثار با حضور خود نویسندگان، و حتی جایزه ادبی بهمن هم که با پیشنهاد دوست نویسندهمان؛ سرکار خانم فرزانه کرمپور برگزار میشود و برآمده از این جلسات و نه جزئی از آنهاست، ... همه و همه در اصل همان دو هدف را دنبال میکنند: گرم کردن بازار فرهنگ و به تبع آن، افزایش سهم دانایی در جامعه... ولی حالا هم که البته این ماجرای واگیری بیماری و وضعیت معلقی که در آن قرار گرفتهایم، تقریبا همۀ کوششها و جدیت مردم در کار و زندگیشان را بهنوعی، به سخره گرفته است...
- برای عبور از بحران ویروس کرونا در این دوره و حفظ ارتباط با مخاطبانتان، هیچ برنامه یا تدبیر مؤثری دارید؟
واقعا برای این شرایط، مانند خیلی از مردم دنیا هیچ آمادگی قبلی یا عکسالعمل سریع و باذکاوتی نداشتهایم! آرامآرام، عمق بحران و فاجعه کنونی را درک کردهایم، اگر حقیقتا درک کرده باشیم! کافیست فقط اظهارات متنوع و دستورالعملهای سراسر متناقضی را که نهاد مرجعی مانند "سازمان بهداشت جهانی"، از لحظه شیوع بیماری صادر کرده مرور کنیم تا عمق گیجی و حیرت بشر را در قبال وضعیت کنونی درک کنیم. ما هم برای تصمیمگیری، درست بهمانند بسیاری از مردم، به کنش و واکنشهای اجتماعی میان ملتهای دنیا و نسبتی از عقل جمعی رجوع میکنیم. در همین چند روز بازگشایی، البته فرصت کوتاهی پیدا کردهایم تا با مشورت دوستان و همکارانمان طرحهایی را برای حفظ ارتباط با مخاطبان در شرایط جدید مرور کنیم یا نقشههایی تازه بکشیم. ولی آنچه مسلم است، همه ما حتی در شرایطی بسیار سختتر از امروز، چارهای جز حفظ فعالیت و تداوم کار نداریم. مگر آدمی در طول تاریخ، چیزی جز این بوده است؟...