به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم الیاس حضرتی نماینده تهران در مجلس دهم شورای اسلامی و قائممقام حزب اعتماد ملی به تشریح نظرات خود درباره نحوه ادامه کار شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و نحوه ورود آنها به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ پرداخته است. حضرتی از جمله نمایندگان دهمین دوره مجلس شورای اسلامی است که در انتخابات دوره یازدهم از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد.
بخشی از گفتوگو با وی را در ادامه میخوانید:
- در سال ۹۴ اصلاحطلبان توانستند با لیست امیدی که ارائه کردند ۳۰ کرسی مجلس دهم را به دست بیاورند اما در سال ۹۸ این اتفاق نیفتاد و نتوانستند موفق باشند و ۳۰ کرسی را که به دست آورده بودند به رقیب واگذار کردند، بهنظر شما چه عامل یا عواملی باعث شد که این اتفاق رخ بدهد؟ برخی از اصلاحطلبان موضوع رد صلاحیتها را مطرح میکنند اما برخی نیز اعتقاد دارند عملکرد اصلاحطلبان و بهویژه فراکسیون امید در این موضوع نقش داشته است.
ابتدا این مقدمه را بگویم که جریان اصولگرا و اصلاحطلب بهاعتقاد بنده بیهویت شدهاند، از روزی که صحبت از ایجاد جریان اصلاحطلبی شد بحث بر این بود که به تفکر و اندیشه ناب امام خمینی(ره) که در طول هشت سال ریاست آقای هاشمی با سیاستهای تعدیلی خدشه وارد شده بود و مباحثی بهمانند تجملگرایی پیش آمده بود و در روزنامه بیان هم در آن زمان مطالبی درباره آن نوشتیم (مانور تجملی) ترمیم شود.
در آن زمان یک اتفاقی رخ داد که آرای مردم و نقش پررنگ مردم کمتر بود. اصلاحطلبی که آغاز شد پیامش این بود که انقلاب به جاده اصلیاش بازگردد که آن جاده تفکر و اندیشه امام بود، اندیشه امام همان تشکیل حکومت اسلامی است بهمعنای آنکه توسط مردم با رأی مردم زمینههای اجرای احکام الهی فراهم شود نه صرفاً حضور مردم، حضور مردم یک هدفی دارد بهجهت اجرای دستورات الهی که برای سعادت بشر است.
- در چند وقت گذشته آقای کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران نیز این موضوع را بیان میکند که باید یک فلشبک بزنیم به دوم خرداد ۷۶ و ببینیم اصلاً هدف از ایجاد جریان اصلاحطلبی چه بوده است و الآن ببینیم کجا هستیم.
البته بنده صحبتهای آقای کرباسچی را خیلی بهدقت دنبال نکردم، بهخاطر همین است که میگویم که اصلاحات از آن مسیر اصلی خود خارج شده است و دیگر در این جریان صحبت از امام(ره) نیست.
اصلاحات از آن مسیر اصلی خود خارج شده است و دیگر در این جریان صحبت از امام(ره) نیست، هویت اصلی اصلاحطلبی به مسیری رفت که در واقع یک جریان روشنفکری شد که خیلی تعصب به حاکمیت دینی و علاقهای به مبانی دینی ندارد.
- چرا این اتفاق افتاد؟
یک مثالی به شما بزنم، بنده جلسات مختلفی در دانشگاهها و جاهای مختلف میروم در آنجا کلیپهایی را نشان میدهند که از زمان مشروعیت مشروطیت شروع میشود و بعد مرحوم مصدق و بعد آیت الله کاشانی و بعد زمان انقلاب اسلامی و آقایان طالقانی و سحابی و دوم خرداد ۷۶ و اصلاحطلبان و آقای خاتمی را نشان میدهد و بعد به داستان ۸۸ میرسند و آقای کروبی را نشان میدهند که بنده چندباری اعتراض کردم و گفتم که "این افراد را که شما نشان میدهید نمیگویم افراد بدی هستند اما در کلیپی که پخش شد حرفی از امام که بنیانگذار انقلاب است زده نشده است"، بهطور مثال من گفتم "شما کوه دماوند را رها کردهاید و تپههای کوچک را نشان میدهید"، آن هویت اصلی اصلاحطلبی به مسیری رفت که در واقع یک جریان روشنفکری شد که خیلی تعصب به حاکمیت دینی و علاقهای به مبانی دینی ندارد و در فضای سیاسی به بحث رأی مردم و انتخابات آزاد خلاصه شد، انتخابات آزاد جزو اصول کار انقلاب است ولی در کنار این موضوع، موضوعات دیگری هم وجود دارد.
از آن طرف اصولگراها هم به این بدبختی دچار شدهاند، این جریان هم ضمن اینکه خیلی توجهی به دیدگاه امام(ره) ندارد و دعواهایی را با جناح چپ هم بر سر این دیدگاه دارد که نمونهاش را در مجلس سوم و همین مجلس دهم بنده مشاهده کردم، این جریان هم هویت خودش را از دست داده بهسمتی رفتند که جریان آیت الله مصباح و امثال ایشان حاکمیت کامل به این جریان پیدا کردهاند.
همین طور که در اصلاحطلبان جریان لیبرالیسم حاکمیت پررنگ پیدا کرده، آن طرف هم جریان آیت الله مصباح حاکمیت پیدا کرده است.
این را هم بگویم زمانی که امام در پاریس بود چند جریان بهنزد ایشان رفتند و پیشنهاداتی برای نامگذاری انقلاب داشتند گروهی پیشنهاد کردند انقلاب را جمهوری اسلامی نگذاریم بلکه بگذاریم جمهوری اسلامی دموکراتیک (مرحوم بازرگان)، عدهای دیگر اعتقاد داشتند باید تنها جمهوری دموکراتیک نامگذاری شود (جبهه ملی) و عدهای معتقد بودند که باید حکومت اسلامی و خلافت اسلامی تشکیل شود که نمونه بارز آن سخنرانی آیت الله مصباح در نماز جمعه بود که اعلام کرد رأی مردم زینت المجالس است که متأسفانه این موضوع الآن در جریان اصولگرایی غالب شده است.
- یعنی فکر میکنید که دو جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی بهسمت قدرتمحوری رفتند تا جامعهمحوری؟
بهنظر من اینها از سر لجبازی، با استفاده از امکاناتی که در اختیار داشتند یکدیگر را راندند و بیشتر بهدنبال یارگیری و یارکشی رفتند تا حل مشکل مردم. در این وسط جریان خط امام(ره) بهنظر من در شرایط کنونی متولی خاصی ندارد. غیر از شخص رهبری که سخنان ناب خط امامی میزنند هر دو جریان سیاسی کشور به سمت و سوی عجیب و غریبی رفتند.
تبلور رویه حاکم در دو جریان سیاسی کشور در میزان مشارکت مردم در انتخابات اخیر مجلس بروز و ظهور کرد. فارغ از اثرگذاری عملکرد مجلس و دولت در کاهش مشارکت مردمی، جریانات سیاسی و تلویزیون از روز اول روی کار آمدن مجلس دهم سمپاشی وحشتناکی به بدنه جامعه انجام داد مبنی بر اینکه مجلس دهم بسیار ضعیف است. از سوی دیگر برخی دوستان ما مدام مدعی این میشدند که مجلس و دیگر نهادهای انتخابی جایگاهی در تصمیمگیریها ندارند، مجموعه این اقدامات منجر به ضعف مشارکت مردمی در انتخابات شد.
طبق معمول هر انتخابات، ضعف مشارکت مردم با عدم توفیق اصلاحطلبان در انتخابات همراه میشود، ضمن اینکه تعداد زیادی از نامزدهای اصلاحطلب توسط دستگاههای نظارتی رد صلاحیت شدند ولی با این حال اگر بهمانند انتخابات مجلس دهم، شاهد حضور پرشور مردم پای صندوقهای رأی میبودیم بدون شک بار دیگر اصلاحطلبان پیروز انتخابات میشدند.
- شما معتقد هستید وقتی مشارکت مردمی در انتخابات بالا برود بدون شک اصلاحطلبان پیروز انتخابات خواهند بود، در حالی که آقای محسن هاشمی اخیراً گفته بود "وقتی مردم از اصلاحطلبان در صحنه عمل چیزی نمیبینند دیگر پای صندوقهای رأی نمیآیند که مشارکت را بالا ببرند."، دقیقاً همانند دورهای که علیرغم رأی ۲۰میلیونی مردم به دولت اصلاحات ولی دو سال بعد از آن لیست اصلاحطلبان در شورای شهر تهران شکست میخورد.
در یک مسابقه وحشتناک به مردم فهماندیم که شما نقشی در امور کشور ندارید. اصلاحطلبان با یک ادبیاتی و اصولگرایان و تلویزیون نیز با ادبیات دیگر مرتب در جهت تبلیغ اینکه همه فاسد هستند حرکت کردند. اصلاحطلبان درباره املاک نجومی تبلیغ کردند و اصولگرایان نیز بحث حقوق نجومی را با آبوتاب مطرح کردند و سرریز این اقدامات موجب ایجاد این تصور در مردم شد که تمامی مسئولان کشور بهنوعی فاسد هستند.
- فارغ از رد یا تأیید نظر شما مبنی بر تأثیر تخریبها علیه مجلس در میزان مشارکت مردم در انتخابات، به هر حال عملکرد مجلس دهم بهگونهای بوده که بسیاری از اصلاحطلبان هم در اظهارنظراتشان علناً از فراکسیون امید اعلام برائت میکنند، بنابراین صرفاً نمیتوان مشارکت پایین در انتخابات اخیر را حاصل انتقادات به عملکرد مجلس از سوی جریانهای سیاسی و رسانهها قلمداد کرد، به هر حال اینکه دغدغههای مردم برای نمایندگان مجلس دهم اهمیت بالایی نداشته را میتوان در عدم به حدنصاب رسیدن جلسات مجازی مجلس بهوضوح شاهد بود و نمیتوان این مسئله را بهراحتی کتمان کرد.
من بهعنوان فردی که مطلعم میگویم هیچگاه در هیچ دورهای پیش نیامده که این تعداد از نمایندگان رد صلاحیت شوند و یا اینکه رأی نیاورند. مسئله دیگر این است که ماههای پایانی مجلس دهم همزمان با شیوع ویروس کرونا شد. از سوی دیگر همانطور که دیگر مجامع و شوراها بهدستور وزارت بهداشت اجازه برگزاری نداشتند، مجلس نیز از این قاعده مستثنی نبود و جلسات آن به همین علت تعطیل شد.
البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که متأسفانه تعداد زیادی از نمایندگان و کارکنان مجلس در همان تست اولیه، مشخص شد که مبتلا به ویروس کرونا هستند. فکر میکنم از ۱۲۰ تستی که همان روزهای اول فراگیری از نمایندگان و کارکنان مجلس گرفته شد، تست حدود ۶۰ نفر مثبت اعلام شد، بنابراین طبیعی بود نمایندگانی که تست کرونای آنها مثبت اعلام شده بود، درگیر درمان این بیماری باشند و امکان حضور در جلسات مجازی را نیز نداشته باشند.
- آقای حضرتی، شما خودتان نیز به این مسئله واقف هستید که این گونه توجیهات نمیتواند قابل قبول باشد. چنان که ما سابقه این را داریم که تعدادی از نمایندگان مجلس اول علیرغم اینکه در حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی دچار صدمات جدی شده بودند ولی بهدلیل شرایط ویژه کشور و اهمیت برقراری جلسه علنی مجلس، بهمنظور جلوگیری از افتادن مجلس از حدنصاب قانونی، روی همان تختهای بیمارستانی در صحن مجلس حضور پیدا کردند.
در تمام مجالسی که انتخابات بهشکل فردی است نه حزبی، چنین مشکلاتی وجود دارد و نمیتوان این مسئله را محدود به مجلس دهم کرد. بهجز تهران که همواره مردم به فهرست انتخاباتی جریانهای سیاسی رأی میدهند، در دیگر حوزههای انتخابیه این افراد هستند که حائز اکثریت میشوند.
بنده سه دوره از حوزه انتخابیه شهر موفق به ورود به مجلس شدم. همان زمان نیز دوستان اصلاحطلب به ما میگفتند که "فلانی، ما میخواهیم نام تو را بهعنوان چهرهای که مورد حمایت جریان اصلاحات در شهرستان رشت است، اعلام کنیم."، ولی به آنها میگفتم که "من را در رشت بهعنوان الیاس حضرتی قبول دارند، کاری به این ندارند که من اصلاحطلب هستم یا اصولگرا، بنابراین حمایت شما از من شاید حتی بهضرر من نیز تمام شود."
بنابراین این مشکل ساختار انتخاباتی کشور ما است که علیرغم اینکه نظام پارلمانی را بهرسمیت میشناسیم ولی زیر بار نظام حزبی نمیرویم.
- پس از انتخابات اخیر مجلس که با شکست اصلاحطلبان همراه شد، خیلی از اصلاحطلبان گفتند که باید بازنگری در جریان اصلاحات صورت گیرد و معتقد بودند که "باید مانیفست جدیدی برای فعالیتهای سیاسی این جریان نوشته شود تا لااقل در انتخابات ۱۴۰۰ دیگر شاهد شکست اصلاحطلبان نباشیم". عدهای دیگر از اصلاحطلبان نیز معتقدند که "اصلاحطلبان باید مدتی از قدرت کنارهگیری کنند و برای بازسازی این جریان به اصلاح رابطه با مردم بپردازند."، در چنین شرایطی با توجه به اینکه بسیاری از اصلاحطلبان عملکرد شورای سیاستگذاری را عامل شکست خود در انتخابات اخیر مجلس میدانند، شما چه راهکاری را برای نحوه حضور اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ مناسبتر میدانید؟
اینکه شورای سیاستگذاری پیش از انتخابات در بیانیهای اعلام کرد که برنامهای برای ارائه لیست در انتخابات ندارد، برای این نبود که دیگر احزاب اصلاحطلب را از حضور در انتخابات منع کند بلکه شورای سیاستگذاری در همان بیانیه اعلام کرد که احزاب آزادند که بهشکل مستقل و یا با ائتلاف با یکدیگر در انتخابات شرکت کنند.
- ولی بهشکل نامحسوس احزابی که در عرصه رقابتها حضور داشتند، بهانحای مختلف مورد تخریب قرار میگرفتند.
طبیعی بود که وقتی استراتژی شورای سیاستگذاری عدم شرکت در انتخابات یا همان تحریم محترمانه انتخابات بود، در راستای همین هدف نیز اقداماتی انجام شود، ولی به هر حال آنچه در بیانیه شورای سیاستگذاری آمده بود، احزاب اصلاحطلب را از حضور در انتخابات منع نمیکرد.
در جریان اصلاحات همواره درباره اینکه بهچهنحوی در انتخاباتها حضور پیدا کنند، اختلاف نظر وجود داشته است ولی مهم این است که در نهایت به یک اجماع و اتفاق نظر میرسند، حتی شخص آقای خاتمی نیز اگر درباره مسئله خاص نظری بدهد، این نظر میان جریانهای مختلف به بحث گذاشته میشود. اما اینکه شورایعالی سیاستگذاری به کار ادامه بدهد یا نه، بله امکان دارد که نام این شورا تغییر پیدا کند. ولی در هر صورت اگر احزاب اصلاحطلب در کنار اشخاص تأثیرگذار این جریان در کنار هم بنشینند و از تمامی ظرفیتهای خود استفاده کنند، باید یک اسم واحد روی آن جمع گذاشته شود.
اگر قرار باشد هر حزبی بهشکل مستقل وارد انتخابات شود که این یک نوع خودکشی است، بنابراین کمترین نشانه عقل، انجام کار جمعی است، حال شما اسم آن را شورایعالی سیاست گذاری بهریاست آقای عارف بگذارید یا اینکه بگویید شورای هماهنگی بهریاست فلان شخص، در هر صورت کار جمعی لازمه فعالیت سیاسی است و این کار جمعی نیز نیازمند یک رهبر یا دبیر یا هدایتکننده است.
اینکه شورایعالی سیاستگذاری به کار ادامه بدهد یا نه، بله امکان دارد که نام این شورا تغییر پیداکند، اگر قرار باشد هر حزبی بهشکل مستقل وارد انتخابات شود که این یک نوع خودکشی است.
اما در بُعد نظرات مختلفی که در جریان اصلاحات نسبت به نحوه سیاستورزی اصلاحطلبان وجود دارد، به هر حال عدهای از اصلاحطلبان معتقد به این هستند که بخشی از مشکلات موجود مربوط به ایرادات ساختاری موجود در جمهوری اسلامی است و تا زمانی که این ایرادات ساختاری مرتفع نشود تفاوتی نمیکند که بهطور مثال در رأس مجلس چه شخصی با چه گرایش سیاسی حضور داشته باشد.
گروهی دیگر از اصلاحطلبان معتقدند اشکالات ساختاری نه دست اصلاحطلب است و نه دست اصولگرا و این ایرادات به این آسانی قابل حل نیست و اگر بخواهیم بهسمت اصلاح این ساختار معیوب برویم که بخشی از آن بهمعنای اصلاح قانونی اساسی است شاید حتی موجب بدتر شدن اوضاع نیز بشود و چارهای جز حضور در انتخابات با همین سازوکار فعلی نیست.
- یعنی شورای سیاستگذاری با همین سازوکار فعلی قرار است ادامه پیدا کند؟
قطعاً شیوهها و روشها رنگینتر و بِروزتر میشود، ولی به هر حال در درون جریان اصلاحات امروز این رویکرد وجود دارد که معتقد است تا زمانی که اصلاحات ساختاری صورت نگیرد، نمیتوان بهدرستی نقشآفرینی داشت.
- آیا اصلاحطلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ باز هم بهسراغ کاندیدای بهتعبیر خودشان اجارهای میروند یا اینکه باید شاهد حضور اصلاحطلبی شناسنامهدار در عرصه انتخابات ریاست جمهوری باشیم؟
البته کاندیدای اجارهای کلمه خوبی نیست. امروز هم آقای لاریجانی و هم آقای روحانی اصلاحطلب هستند و هر دو آنها از گفتمان اصولگرایی عبور کردهاند. بهطور کلی یکی از افتخارات ما اصلاحطلبان این است که شخصیتهای اصولگرا را بهشکل محترمانه از اصولگرایی عبور داده و به اصلاحطلبی سوق دادهایم که این مسئله تنها محدود به آقای روحانی و آقای لاریجانی نیز نمیشود و در گذشته نیز آقای ناطق نوری چنین وضعیتی داشته است.
امروز هم لاریجانی و هم روحانی و هم ناطق نوری اصلاحطلب هستند آنها از گفتمان اصولگرایی عبور کردهاند. بهطور کلی یکی از افتخارات ما اصلاحطلبان این است که شخصیتهای اصولگرا را بهشکل محترمانه از اصولگرایی عبور داده و به اصلاحطلبی سوق دادهایم.
بعید نیست در آیندهای نزدیک شاهد اصلاحطلب شدن حزب مؤتلفه هم باشیم! (با خنده) چنانچه شاهد بودیم مرحوم عسگراولادی در سالهای پایانی عمر خود روحیاتی اصلاحطلبانه داشت.
- پس شما معتقد هستید که آقای لاریجانی اصلاحطلبشده ممکن است گزینه اصلاحطلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ باشد؟
من اصلاً درباره ریاست جمهوری بهشکل مصداقی صحبت نمیکنم، تنها میتوانم این را بگویم که شما نگران اصلاحطلبان نباشد، ما اصلاحطلبان برای انتخابات ریاست جمهوری برنامه خودمان را داریم.
- آیا ممکن است حتی آقای جهانگیری بار دیگر بیاید؟
ممکن است ایشان هم یکی از اشخاص مطرح باشد.
- خود شما هم برنامهای برای حضور دارید؟
دنیا، دنیای احتمالات است، هیچ چیزی بعید نیست.