شهر تهران با حدود 12 میلیون نفر جمعیت با تعداد تماشاگری که برای دیدن تئاتر به سالنها می آیند رقم وحشتناک و تکان دهنده ای است. با این حساب اساساً تئاترهای ما تماشاگر ندارد و اگر ما مخاطب عام را برای دیدن تئاتر های شهرمان جذب نکنیم،
یک مشکل بزرگ برای مان محسوب می شود زیرا دولت از سرمایه عمومی کشور برای تئاتر هزینه می کند تا مردم جذب شوند واگر نتیجه تولید و اجرای آن برای مردم نباشد و نتواند مردم را جذب کند پس این پول عمومی برای چه مصرف می شود؟ اگر قرار باشد قشر خاص و محدودی از مردم از این امکانات و هزینه دولت استفاده کنند کار درستی نیست.
علت چیست؛ آیا مردم تئاتر را دوست ندارند؟ اساساً اینگونه نیست؛ مردم به تئاتر علاقه مند هستند. سالن های ما بد است؟ شاید! تعداد سالن های ما کم است؟ احتمال دارد، اطلاع رسانی غلط باشد؟! ممکن است اینگونه باشد! آموزش درستی به مخاطب داده نشده؟ امکان دارد! و در نهایت آیا در سبد اوقات فراغت عموم مردم هزینه وبرنامه ریزی برای دیدن تئاتر گذاشته شده است؟ اینها و هزاران مورد سؤالات دیگر را باید جواب داد که در عدم استقبال مردم ا ز تئاتر نقش دارد.
تماشاگری که امروز به تئاتر می آید از قشر خاص و با توان ویژه است که میتواند 10 هزار تومان برای دیدن تئاتر هزینه کند. تئاتر نوعی سرمایه گذاری ملی است با قصد افزایش گستره دانایی. اگر در این میان بتوان کسب در آمدی هم کرد، خوب است اما اگر در آمدی هم نداشت، مهم نیست بلکه بازدید تماشاگر از آن اهمیت دارد.از این حیث، تئاتر با سینما که صنعت و هنر است تفاوت عمده ای دارد.
این اصولی است که در چارچوب کلان مدیریت فرهنگی هر کشور تعریف می شود. مهم اینجاست که آیا ما این اصول را برای خودمان تعریف کرده ایم و این که آیا در سیاست های کلان فرهنگی کشورمان این بخش دیده شده؟ اگر به آن توجه داشته ایم، پس چرا ارزیابی درستی نسبت به آن نداریم وشکوائیه ای نمی دهیم که ما پول ملت را خرج می کنیم ولی خروجی ندارد.
یا این که هزینه ملت را مصرف می کنیم ولی خروجی آن به نسبت آن هزینه قابل توجهی نیست. اینها مسائلی است که باید اصحاب رسانه و جریان سازان جامعه آن را بهعنوان سؤال مطرح کنند.از این طریق جامعه متوجه خواهد شد که در حوزه فرهنگی تئاتر چه اتفاقی در حال وقوع است و اینکه اشکالات کار کجاست.
از این طریق تئاتر و اهالی تئاتر ما هم متوجه اشکالات کار خود می شوند. البته نمی توان تمام مسئولیت را به دوش دولت انداخت؛ شاید بخشی از مشکلات به خود جامعه تئاتری ما باز می گردد. تئاتریها می گویند اگر سالن تئاتر و بودجه کافی داده شود، تلاش خواهیم کرد تا در یک زمان قابل تعریف، بهجایی برسیم که بتوانیم با مخاطبان گسترده ای ارتباط بر قرار کنیم اما اگر فرهنگ سازی درستی برای مخاطب ایجاد نشده باشد و امکانات مالی کافی برای استفاده از اوقات فراغتش نداشته باشد، چه کسی را باید بهعنوان مقصر شناسایی کرد؟
این چرخه پیچیده ای است که به سیاست عمومی و کلان فرهنگ ما باز می گردد. این مشکل باید تعریف شود و اشکالات آن بررسی شود تا به مرحله کارشناسی برسد. ما فعلا ًقرار نیست مشکل را کارشناسی کنیم. فعلاً به غلط می کوشیم تا نیازمان را توسط آدمهایی خاص در مقطعی برطرف کنیم و اسم آن را هم جشنواره می گذاریم.
*کارگردان و بازیگر