به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان، در پی اتفاقی که برای رومینا، دختر ۱۴ساله تالشی و کشته شدن او به دست پدرش رخ داد، و همچنین درباره پرداختن به مسائل نوجوانان و نقش ادبیات در جلوگیری از خشونتهای خانگی اظهار کرد: ادبیات ما تاکنون به این شکل از خشونت خانگی، که پدری فرزند خود را بکشد، نپرداخته است، زیرا خط قرمزها اجازه نمیدهد نویسنده به این مسائل وارد شود. کوچکترین برخورد میان پدر و فرزند و فرزند با پدر شامل ممیزی شده و کنار گذاشته میشود، حتی این موضوع شامل هنر و ادبیات بزرگسال هم میشود؛ مثل فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری که اجازه اکران پیدا نکرد. اگر این فیلم پخش میشد شاید کمک میکرد تا قتلهایی از این دست اتفاق نیفتد. البته شاید چون بعضی از باورهای غلط چنان در ذهن انسانها ریشه دوانده و چنان با تار و پودشان عجین شده که منتج به تعصبی کور میشود و این بسیار خطرناک است.
او افزود: ادبیات داستانی و نمایشی، شعر، فیلم و هر چیزی که به هنر مربوط است، توانایی این را دارد که فرهنگسازی کند و جلو خیلی از خشونتها را بگیرد. رولد دال، نویسنده انگلستانی با نوشتن داستانهایش سیستم آموزش و پرورش انگلستان را عوض کرد. این کار شدنی است، البته به شرطی که خودسانسوی از طرف نویسندهها صورت نگیرد و از طرف دیگر، نهادهای ادبی اجازه بدهند این کتابها چاپ و بین مردم پخش شود.
شمس با تأکید بر اینکه باید در جامعه فرهنگسازی صورت بگیرد، بیان کرد: یکی از راههای فرهنگسازی، هنر و ادبیات است. زمانی که پای ممیزی به میان میآید و بسیاری از سوژهها شامل آن میشود، دیگر فرهنگسازی صورت نمیگیرد. چه اشکال دارد در داستان و رمان کودک و نوجوان یک دختر و پسر با هم برای حل مشکل همکاری کنند؛ کاری که در تمام دنیا مرسوم است و پسران و دختران دوش به دوش هم به جنگ مشکلات میروند؛ مثل مجموعه «هری پاتر». این موضوع در مورد مقوله عشق هم صدق میکند. به عشق هم باید از دریچه انسانی نگاه شود نه از دریچه غریزی. چه اشکالی دارد نویسندگان ما برای نوجوانان از عشق یک دختر و پسر بنویسند؟ چه اشکالی دارد به آنها عشق حقیقی و انسانی را نشان دهند؟ اگر این اتفاق بیفتد، اگر اجازه خلق این داستانها داده شود کمتر شاهد چنین قتلهایی خواهیم بود. ورود به مقوله عشق، چاپ داستانهای عاشقانه، ورود این کتابها در کتابخانهها بدون وجود ممیزی، فرصت انتخاب راه درست را به دختران و پسران ما خواهد داد. شناخت که باشد، آگاهی که وجود داشته باشد، انتخاب درست صورت خواهد گرفت.
او در ادامه خاطرنشان کرد: ما اینهمه داستانهای عاشقانه و زیبا در کشورمان داریم که هنوز هم گفته و خوانده میشود؛ «لیلی و مجنون»، «شیرین و فرهاد» و «وامق و عذرا». مگر اینها به فرهنگ ما و به نیاکان ما لطمه زده است؟ خیلی از خط قرمزها به نویسنده اجازه ورود به خیلی از مسائل را نمیدهد و این باعث انحراف میشود. انحراف از نداشتن شناخت میآید، چون دختران و پسران ما شناخت ندارند و چون این مسائل برایشان گفته نشده و جزء اسرار مگو است به انحراف کشیده میشوند. این انحراف هم منجر به اتفاقات ناگوار میشود.
محمدرضا شمس در پایان خاطرنشان کرد: یکی از عوامل مهم فرهنگسازی، هنر است. اگر به هنر اجازه رشد ندهند و دیواری محکم جلو آن بکشند، فرهنگ هم رشد نخواهد کرد. باید در خط قرمزها تجدیدنظر شود. باید دست نویسندهها برای نوشتن چنین مقولههایی باز باشد. آن وقت بچهها مجبور نخواهند شد در دبیرستان یواشکی و زیر میزی داستانهای عاشقانه رد و بدل کنند. باید باورهای غلط اجتماعی نقد شود. باید نگاه جامعه بخصوص بخش سنتی به فرهنگ عوض شود. باید پسران و دختران ما نسبت به مقوله ارتباط اجتماعی و عشق شناخت و آگاهی کافی پیدا کنند. وقتی این نگاه تصحیح شود پسران و دختران ما که پدر و مادرهای نسل بعد هستند به یقین به چنین اعمال خشونتآمیزی دست نخواهند زد. نگاه پدری که دخترش را به قتل رسانده تصحیح نشده که این اتفاق افتاده است، زیرا او بر این باور بوده که عدم اعمال چنین خشونتی مصداق کامل و بارز بیغیرتی است.