عبدالله سالم البدری، رئیس اپک (سازمان کشورهای صادر کننده نفت)، عامل اصلی افزایش بهای نفت را نه ناهمخوانی عرضه و تقاضا، بلکه گمانهزنی درباره آینده این ماده سوختی توسط دلالان در بازارهای نفتی میداند.
البدری در دیدار خود از اکوادر، با اظهار ناخشنودی از افزایش بیسابقه بهای نفت، تأکید کرده است که اپک نه تولید خود را افزایش میدهد و نه قصد دارد مبادلات خود را با یورو انجام دهد.
روز پنجشنبه (2 خرداد)، بهای نفت خام در بازارهای جهانی به ۱۳۵ دلار در هر بشکه یعنی دو برابر بهای آن در سال گذشته رسید.
آیا به زودی منابع موجود ته خواهند کشید؟
برخی از کارشناسان معتقدند که منحنی تولید نفت امروزه به نقطه اوج خود (Peak Oil) رسیده است و به این ترتیب انسان وارد عصر جدیدی شدهاست. بنا بر نظریه پیک اویل، بشر در ۱۶۵ سال گذشته تاکنون تقریباً نیمی از نفت قابل استخراج در سراسر جهان را مصرف کردهاست. اگر این تئوری صحیح باشد، به این معناست که ذخایر نفتی موجود بر روی کره زمین با افزایش بیسابقه تقاضا، کمتر از ۱۶۰ سال آینده به پایان خواهد رسید. بنابر این تئوری، با رسیدن به اوج قله استخراج نفت، منحنی تولید سال به سال نزول خواهد کرد و به زودی به پایان خواهد رسید. آغاز یک فاجعه؟
سودبرندگان از افزایش بهای نفت، تئوری پیکاویل را رد میکنند
بنا بر اعلام دویچهوله، اتحادیه اقتصادی نفت در آلمان در پیشبینیهای خود برای سال ۲۰۲۵ مینویسد، ذخایر نفتی جهان در آینده نزدیک به پایان نمیرسند. برخی از کارشناسان نیز با این اتحادیه همعقیدهاند. سخنگوی مطبوعاتی شل، راینر وینتسنرید معتقد است، فاکتورهایی مانند کمبود نیروی متخصص وتجهیزات حفاری برای استخراج نفت، عامل اصلی محدودیتها در تولید این ماده سوختی هستند و نه تقلیل منابع نفتی. به اعتقاد این کارشناسان، در محاسبات مربوط به تئوری پیک اویل، حوزههای نفتی غیرمرسوم در نظر گرفته نشدهاند. مخالفان این تئوری معتقدند که با افزایش بهای نفت و کاهش منابع موجود، فنآوریهای جدید برای استخراج نفت مثلاً از اعماق دریا، به وجود خواهند آمد. پیام این کارشناسان: دلیلی برای وحشتزدگی وجود ندارد.
از سوی دیگر اما نهاد فدرال علوم زمینشناسی و مواد خام آلمان پیششبینی میکند، "پیک اویل میآید و نقطه اوج تولید نفت در سال ۲۰۲۰ خواهد بود". ولفگانگ بلندیگر، قائم مقام بخش آلمانی انجمن مطالعات پیک نفت و گاز (ASPO) و تنها استاد رشته جغرافیای نفت خام در آلمان هم معتقد است که نقطه اوج منحنی تولید در سال ۲۰۱۰ فرا خواهد رسید. او معتقد است که حوزههای غیر متداول نفتی را نباید در نظر گرفت، چرا که از پیشرفتهای تکنیکی سالهاست که سخن میرود و هیچکاری عملاً در این زمینه نشده است. او میافزاید، برای به دست آوردن یک لیتر نفت خام از برخی از این منابع، باید دو لیتر نفت خام مصرف شود. قضیه در مورد منابع دریایی هم همینگونه است. عملیاتهای حفاری در عمق زیاد و کوچک بودن وسعت این حوزههای نفتی، استخراج نفت را مقرون به صرفه نمیکند. به اعتقاد او بشر در آینده تنها با یک واقعیت روبروست و آن هم اینکه با پایان یافتن منابع موجود، "هیچ گزینهای برای آینده نداریم".
پیک اویل تا چه اندازه واقعیت دارد؟
اما شرکتهای بزرگ نفتی مشکلی با کمبود تولید این ماده سوختی ندارند. بازار تجارت با نفت سکه است. آنها میتوانند در روزگار "بینفتی" با سرمایه اندوخته شده، در بخشهای دیگر سرمایهگذاری کنند. کمبود نفت مشکل جدی بشریت است نه صنعت نفت.
اکنون دهها سال از عمر تئوری پیک اویل میگذرد. برخی کارشناسان صنعت نفت، در سال ۱۹۵۶ نقطه اوج تولید در حوزههای نفتی ایالات متحده را برای سال ۱۹۷۰پیش بینی کرده بودند؛ پیشبینی ای که درست از آب درآمد. زنگهای خطر مدتهاست که به صدا درآمدهاند.
نفت پایه و اساس اقتصاد، جابجایی و در یک کلام، زندگی بشر امروزی است.۹۶ درصد از حجم عبور و مرور با وسائل نقلیه زمینی، هوایی و دریایی، امروزه بر دوش نفت است. جهان بدون نفت برای انسان امروزی غیر قابل تصور است. برای مقابله با روز بینفتی چه باید کرد؟ تنها راه حل واقعی و عملی برای مقابله با پایان منابع نفتی، به اعتقاد برخی از کارشناسان، سرمایهگذاری در بخش انرژیهای تجدیدپذیرو ذخیره انرژیهای کنونی است.