با توجه به سابقه ریاست مجلسی حداد عادل در دور هفتم و بنا به عرف سیاسی ایران که تغییرات در بخش‌هایی که نخبگان تصمیم می‌گیرند همواره تدریجی بوده است انتظار این بود که ریاست مجلس حداد در دور هشتم نیز تکرار شود

 اما این اتفاق نیفتاد و لاریجانی با تاکید بر مکانیزم انتخاب دمکراتیک رئیس مجلس هشتم و مجال ندادن به روش‌های کدخدامنشانه مسیر ریاست خود را بر هشتمین مجلس هموار کرد.

روشی که در میان اصولگرایان برای پرهیز از تنش در گذرگاه انتخاب رئیس ایجاد شده بود تقریبا جواب داد و حداد نیز نباید معترض روش دمکراتیک ایجاد شده باشد، اما اگر نگاهی به جلسه دیشب اصولگرایان و آرای دو کاندیدای ریاست مجلس بیندازیم، پیام‌های دیگری نیز می‌بینیم از جمله اینکه حداد در میان بیش از دویست و بیست اصولگرای مجلسی تنها 50 رای داشت. آیا این رای خیلی پایین نیست؟ آن هم برای کسی که از مزایای چهار سال ریاست مجلسی برخوردار است؟

برخی آگاهان می‌گویند رای پایین به حداد عادل، فریاد اعتراض خودی‌های اصولگرا به عملکرد هیات رئیسه اصولگرای مجلس هفتم بود. اما رای آقای باهنر که با حدود 110 رای از میان ده کاندیدای نایب رئیسی، انتخاب شد را نمی‌توان با این تحلیل توجیه کرد جز اینکه نگاهی به سخنان اخیر باهنر و تاخت و تازش به دولت بیندازیم. باهنر در آن سخنرانی از نبود تئوری اقتصادی در دولت انتقاد کرده بود و اینکه دو سال طول کشید تا بالاخره دولت را قانع کردیم مدیریت کشور نیاز به تئوری دارد.

وی از جابه‌جایی‌ها در دولت انتقاد کرده و گفت: اگر در بدنه مدیریت کشور احساس تزلزل شود، بسیار مضر خواهد بود. ترمیم کابینه مضموم نیست ولی نوع ترمیم کابینه نیز باید اصلاح شود و به درستی صورت بگیرد شاید سخنان اخیر باهنر در رای دیروز اصو‌گرایان به او مؤثر بود. اگرچنین باشد پس باید منتظر انتقادهای تندتری به دولت در اردوگاه اصولگرایان باشیم.
با اتفاق دیروز باید صبر کنیم و ببینم که حداد عادل با سابقه ریاست مجلسی خود و نحوه پایان ریاستش بر مجلس چه آینده‌ای پیدا می‌کند. آیا او مانند سلف خود به‌دنبال تشکیل یک حزب می‌رود؟ یا  از دنیای سیاست کناره می‌گیرد و یا اینکه به جایگاهی پایین‌تر از ریاست مجلسی  بسنده می‌کند؟