همشهری آنلاین_ مژگان مهرابی: «هاجرآباد»، روستای خوش آب و هوا است و تا تهران ۷ کیلومتر فاصله دارد. در همسایگی روستای «همهسین» قرار گرفته اما ظاهر آن با آبادی همجوارش زمین تا آسمان فرق میکند. نه اینکه روستای همه سین وضعیت نامطلوبی داشته و از امکانات رفاهی بیبهره باشد. نه، بافت مسکونی هاجرآباد است که به روستا نمیماند. قدم زدن در آن کوچهپسکوچههای محلههای شمالی پایتخت را تداعی میکند. اغلب خانههایش نوساز و ویلایی است و از ظاهر مجللشان میتوان حدس زد مالکشان سرمایهدار باشد. هرچه هست بافت آن را بیشتر ویلاهای بزرگ پر کرده و فقط تعداد اندکی زمینهای صیفیکاری و باغها کشاورزی در حریمش دیده میشود. همه هنر روستا گفته شد و بد نیست که عیبش هم گفته شود. این روستا با مساحتی بالغ بر ۳۰ هکتار مربع و ۴۸۰ نفرجمعیت از داشتن فروشگاه و مرکز خرید بیبهره است و اهالی آن برای تهیه مایحتاج خود باید به روستای همجوار یا تهران بروند. همراه با «الهه کرمی» دهیار روستای هاجرآباد راهی این آبادی شده و در آن گشت زدیم.
روستای هاجرآباد در همسایگی روستای همهسین قرار دارد. از اینرو برای رفتن به آنجا باید مسیر روستای همه سین را طی کنیم. جادهای پر پیچ و خم با زیباییهای منحصربهفرد خودش، دیدن کوههای بلند و کوتاه با پیراهن زردی که گلهای سبز و سرخ روی آن نقش بسته حال را خوش میکند. نسیمی که میوزد به همراه سکوتی که در جاده حکفرماست حسی خوبی را منتقل میکند به گونهای که دوست نداری به این زودیها به مقصد برسی. اما ۱۰ دقیقه بعد از بزرگراه یاسینی ورودی روستا دیده میشود. میدانگاهی کوچک که یک سوی آن به روستای همه سین و سوی دیگرش روستای هاجرآباد را نشان میدهد. برخلاف خیابانهای تو در توی همه سین، هاجرآباد فقط یک خیابان عریض و طویل دارد که معبر اصلی آن به شمار میآید. باقی همه کوچههای باریکی است که به این خیابان منتهی میشود. ابتدای جاده هاجرآباد ساختمان دهیاری واقع شده و قرارمان با «الهه کرمی» دهیار این روستا همین جاست. کرمی همراهیمان میکند. از ابتدا تا انتهای خیابان اصلی روستا، خانههای بزرگ و ویلایی وجود دارد. خانههایی که دیوارهای بلند و کندهکاریهای روی درها قصر پادشاهان توی قصهها را برای ما تداعی میکند. اینجا حتی پرنده هم پر نمیزند. خلوت است و آرام، نه کسی میآید و نه کسی میرود. هر تازه واردی را به شک میاندازد نکند، روستا عاری از سکنه باشد؟ فقط از هر ازگاهی ماشینی عبور میکند و با رد شدنش گردوخاک به هوا بلند میشود. کرمی به قدمت بالای هاجرآباد اشاره میکند و میگوید: «این روستا هم قدمت روستای همه سین است و همه تحت عنوان ترکمن ده بوده و بعد کد روستایی گرفتهاند. این موضوع به ۱۵ سال پیش برمیگردد. هاجرآباد هم مثل بیدک و چمن آب و درابه محلههای ترکمن ده بوده که بعدها برای گرفتن تسهیلات بیشتر کد روستایی گرفتهاند.»
- ساختوساز پنهانی در هاجرآباد
کرمی اشاره میکند هاجرآباد به جزیرهای میماند که حریم ندارد و از وقتی که طرح هادی در آن اجرا شده
رنگ و رخی به خود گرفته است. «هاجرآباد در چند سال پیش بافت روستایی داشته و بیشتر زمین بوده است. به خاطر محدودیتهای شهرداری و نبود طرح هادی، کسی اجازه ساختوساز نداشته اشت. برای همین عدهای بهطور شبانه و به دور از چشم ایست بازرسی که سر بزرگراه یاسینی است مصالح میآوردند و پنهانی شروع به ساختوساز میکردند.» کرمی میگوید: «برای همین قبل از اجرای طرح هادی اغلب خانهها مقاوم نبودند. دیوار و حصار مشخصی بین زمینها نبود. اهالی برای مشخص کردن مرز زمینها بین آنها درخت کاشته یا دیوار کوتاه ایجاد میکردند. تا اینکه طرح هادی در روستای هاجرآباد اجرا شد و مردم توانستند رنگ و لعابی به خانههای کلنگی خود بدهند. در واقع خانهها را تخریب و از نو ساختند. هر اتاقکی جای خود را به ویلاهای لاکچری داده است.
- ویلاهای چند قلو
اما آنچه هنگام گشتی زنی جلب توجه میکند، ویلاهایی است که ظاهرشان شبیه هم است انگار برادران چند قلویی که کنار هم ایستاده باشند. کرمی میگوید: «ساختمانهایی که شبیه هم هستند معمولاً یک نفر مالکشان است که زمین خود را به قطعات کوچکتر تقسیم و بین فرزندان خود تقسیم کرده است. برای همین نمای ظاهری ویلاها را شبیه هم ساختهاند.» به گفته کرمی ویلانشینهای هاجرآباد اغلب سرمایهدار هستند که در سالهای پیش قطعات بزرگ زمینها را خریداری کرده و بعد از اجرای طرح هادی در آن ساختمانسازی کردهاند. او میگوید: «تعداد انگشتشماری ثابت در روستا زندگی میکنند و باقی محل کارشان در تهران است و شبها برای استراحت میآیند. عدهای هم تعطیلات آخر هفته به اینجا میآیند.» کرمی ۲ نفر از قدیمیهای این روستا را معرفی میکند که آبا و اجدادشان از ۳۰۰ـ ۴۰۰ پیش در اینجا ساکن بودهاند. میگوید: «کوچههای اول تا سوم شرقی مربوط به طایفه نورمحمدی است. طایفه حبیبی هم در قسمت غربی روستا ساکن هستند. مادر آقای حبیبی دخترکدخدای روستا بوده و پدرش هم در مزارستان روستا دفن شده است.» به گفته کرمی، سالها پیش حکومت وقت به دلیل اینکه عواملش روستای هاجرآباد را تفرجگاه خود کرده و برای شکار و خوشگذرانی به اینجا میآمدند، دستور تخلیه روستا را میدهد. همه زمینها را تصرف کرده و خانهها را خراب میکنند. باقی ماجرا را دهیار هاجرآباد توضیح میدهد: «تنها کسانی که از روستا نمیروند و زمین خود را تحویل نمیدهند، خانواده نورمحمدی و حبیبی بودهاند. عوامل حکومت وقت هم به جز مسجد و امامزاده همه چیز را اینجا از بین میبرند. حتی درختان را. بعد از پیروزی انقلاب همه کسانی که رفته بودند دوباره به روستا بازگشتند و زمینهای خود را پس گرفتند و دوباره ساکن شدند.»
- چند نکته منفی برای هاجرآباد
به انتهای خیابان اصلی روستا نزدیک میشویم. به دیدن «داود حاجی» یکی از اهالی روستا میرویم. خانه و کارگاه چوب بریاش در یکی از کوچههای فرعی قرار دارد. حاجی وسایل چوبی میسازد و وجودش برای اهالی روستا نعمت به شمار میآید. حاجی از زندگی و کسب و کار در هاجرآباد راضی است و میگوید که برای آرامش بیشتر در اینجا ساکن شده است. او به کمبودهای روستا اشاره میکند: «متأسفانه روستا از داشتن آسفالت محروم است. با توجه به حفاریهایی که از طریق ادارههای آب و گاز مرتب انجام میشود. رفتوآمد در روستا با دردسر همراه است. از سوی دیگر هنگام بارندگی همه جا گلی شده و خیلی سخت میشود تردد کرد. معضل دیگر نبود امکانات درمانی است اگر دیرهنگام مشکلی برای کسی پیش بیاید کسی نیست که به دادش برسد. اینجا حتی اورژانس هم ندارد. و نزدیکترین مرکز درمانی به ما بیمارستان شهید لواسانی است که فاصلهاش تا اینجا حداقل ۱۰ کیلومتر است.»
- حباب قیمت در روستای قدیمی تهران
با توجه به زیباییهای این روستا، شاید خیلیها ترغیب شوند سری به روستای لاکچرینشین تهران بزنند. به گفته یکی از اهالی هاجرآباد، قیمت هرمترمربع آن تا ۱۲ میلیون هم معامله میشود. کرمی میگوید: «متأسفانه هاجرآّباد بعد از اجرای طرح هادی با معضل حباب قیمت مواجه است. متری ۱۲ میلیون اغراق است و عرف آن بین ۸ تا ۵/۸ میلیون خرید و فروش میشود.» به گفته کرمی اینآبادی ۴۸۰ نفر جمعیت دارد و به اشتباه در سامانه بخشداری، ۲۳۰ نفر ثبت شده است. از اینرو تسهیلاتی که روستا دریافت میکند برای ۲۳۰ نفر در نظر گرفته شده است. صحبتهای ما به انتها میرسد. نگاهم به مخزن بزرگی میافتد که در کنار دهیاری قرار دارد. کرمی توضیح میدهد: «آب روستا از چاه است و اهالی برای شرب از آب معدنی استفاده میکنند. قرار است مخزنی را در اینجا نصب کنیم اگر سازمان آب آن را تحویل بگیرد، تصفیهاش با خود اوست و اگرنه باید بهطور دستی کلر بزنیم.» او هنگام خداحافظی انگار موضوعی یادش آمده باشد، اشاره میکند: «زمستانهای اینجا سرد است و مردم در فصل سرما برای گرم کردن خانههایشان به دردسر میافتند. هاجرآباد هم مثل همه سین از لولهکشی گاز بیبهرهاست و اهالی برای گرمایش از سوخت گازوئیل استفاده میکنند. بخشداری با شرکت نفت رایزنی کرده و از طریق آن به روستای ما گازوئیل میدهند. البته گاهی اوقات گازوئیل را دیر به دست ما میرسانند و اهالی واقعاً اذیت میشوند.»
- نبود مرکز خرید
«بهجت خاتونی» یکی دیگر از ساکنان هاجرآباد است. او دستگاه چاپ روی نایلون در طبقه زیرین خانهاش گذاشته و در این مکان فعالیت میکند. خاتونی زندگی در اینجا را دوست دارد اما نبود مرکز خرید را امتیازی منفی برای روستا میداند. میگوید: «در اینجا هیج مغازهای وجود ندارد و اهالی برای خرید باید به تهران یا همه سین بروند. این در حالی است که روستای همه سین فقط یک نانوایی دارد و جوابگوی نیاز خود همه سینیها هم نیست.»
- یک استکان چای لبسوز مهمان حسین آقا
«حسین حبیبی» یکی از قدیمیترین اهالی این روستاست. پدرانش از چند صدسال پیش در این روستا زندگی میکردهاند. خود او کشاورز است و در زمین صیفی کاریاش کار میکند. کرمی من را نزد او میبرد تا درباره تاریخچه روستا صحبت کند. از آنجا که هنگام روز سر زمین کشاورزی حضور دارد برای دیدنش به آنجا میرویم. مردی میانسال، کلاه حصیری روی سر دارد و مشغول چیدن گوجهفرنگی است. کرمی با دست به او اشاره کرده و میگوید: «این هم آقای حبیبی. باغداری هم میکند. البته همه محصولات باغهای هاجرآباد منحصربهفرد هستند بهخصوص زردآلو و شاتوت.» حبیبی با دیدن ما دست از کار کشیده و به سویمان میآید. کنار زمین زیراندازی است. روی آن مینشینیم و حبیبی از گذشته برایمان صحبت میکند. میگوید: «این روستا در سالهای دور مربوط به مسگرآبادیها بوده است. تا اینکه طایفه ما ۴۰۰ سال پیش بخشی از زمینهای آن را خریده و ماندگار شدند. شغلشان هم کشاورزی و دامداری بوده است. خود ما زمین گندمکاری داشتیم. گندمها را برای آسیاب به لتیان میبردیم. آرد روستا را تأمین میکردیم. حالا فقط همین زمین صیفیکاری را دارم و البته باغداری هم میکنم.» چای زغالی او لب سوز و لبدوز است. طعم خوشی که در آشپزخانههای شهری پیدا نمیشود. چقدر بیریا و بیتکلف مهماننوازی میکند. ادامه میدهد: «در هاجرآّباد و همه سین کشاورزان زیادی هستند که زعفرانکاری میکنند. محصول خوبی هم به عمل میآید.»ای کاش مسئولان اهمیت بیشتری به امر کشاورزی دهند. در این صورت از سبزیها و میوههای تازه بیشتری برخوردار خواهیم بود. حبیبی در ادامه به نام دیگر هاجرآباد اشاره میکند: «پیشتر اینجا به اسم کهنه قنات معروف بوده، در سند روستا هم همین نام منظور شده است. برای این به آن کهنه قنات میگفتند چون قدیمیترین قنات این منطقه در هاجرآباد است. به تازگی آن را احیا کردهایم.» ما را به سر قنات میبرد. حجم زیادی آب از زیر زمین سرریز میشود. صدای شرشر آب آرامشی میدهد که لذت آن را با زندگی در شهر نمیتوان تجربه کرد. او در پایان به اقدام زیبایی که در روستای هاجرآباد فرهنگسازی شده اشاره میکند و آن کاشت درخت است. میگوید: «اگر کسی بنا به دلایلی درختی را کند باید چند نهال جای آن بکارد. این کار باعث شده این روستا پوشش گیاهی قوی داشته باشد.»