به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، «خلیل الرز نویسنده اهل سوریه امسال برای رمان «محله روسی» به فهرست نامزدهای نهایی جایزه ادبیات داستانی عرب، مشهور به بوکر عربی راه یافته بود. این نویسنده در ویدئویی که اوایل امسال توسط وبسایت این جایزه منتشر شد، گفت: «رمانهای بیشماری در سالهای اخیر با موضوع جنگ به چاپ رسیدهاند؛ رمانهایی مملو از خون، مملو از بقایای اجساد و مملو از صحنههایی که در صفحه تلویزیون محبوب هستند... من به مخاطبانم چیزی زیبا و چیزی متفاوت درباره موضوعی نازیبا و آشنا ارائه میدهم.»
این جستوجو برای کشف زیبایی در زشتی است که رویدادهای جدیدترین رمان این نویسنده را تشکیل میدهد. «الرز» که سه سال گذشته را در بلژیک زندگی کرده در گفتوگو با نشریه «نشنال» اظهار میکند: «اگر اولویت شما خلق هنر باشد، میتوانید به رغم موضوعی که انتخاب کردهاید، رمان زیبا و لذتبخشی بنویسید... جنگها به معنای حقیقی رویدادهایی فاجعهبار هستند، اما وقتی پای جنگ به میز مطالعه شما برسد به چشماندازی برای خلق هنر تبدیل میشود.»
این نویسنده یادآور میشود: «یورش ناپلئون به روسیه موضوع نازیبایی برای رمان «جنگ و صلح» تولستوی بود. نابودی شهر «گرنیکا» نیز موضوع نازیبایی برای تابلو نقاشی پیکاسو بود.» همچون سایر آثار «الرز»، رمان «محله روسی» نیز بر اساس داستانگویی سنتی نوشته نشده است. در عوض این رمان در قالب مجموعهای از صحنهها نوشته شده است.
در مقدمه این کتاب آمده است: «جنگ به محله روسی، منطقهای خیالی در اطراف دمشق رسیده است. مردم این منطقه سالها در برابر پیوستن به نزاع خونینی که سایر نقاط کشور را درگیر و مردم بسیاری را بیخانمان کرده، مقاومت کرده بودند. اما حالا به نظر میرسد دیگر راهی برای دوری از جنگ وجود ندارد.»
«الرز» بیان میکند: «نکتهای که این رمان من را از سایر آثارم متمایز میکند آن است که در این رمان حیوانات به عنوان شخصیتهای اصلی معرفی شدهاند... چند سگ، یک گربه، یک زرافه و یک گنجشک و چند حیوان دیگر به عنوان شخصیتهای کمرنگتر در این رمان حضور دارند.»
با این حال، حیوانات رمان «الرز» به رغم حیوانات «کلیله و دمنه» یا «مرزعه حیوانات» اثر «جورج اورول» ناطق نیستند. این نویسنده میگوید: «حیوانات رمان من صحبت نمیکنند ولی در پیشبرد داستان نقشی محوری برعهده دارند.»
با این حال این به آن معنا نیست که انسانها نقشی در این رمان ندارند. یک مترجم که در نزدیکی یک باغوحش زندگی میکند، یک خبرنگار سابق که اکنون مدیریت باغوحش را برعهده دارد، یک معلم فرانسوی و یک نویسنده روسی نه چندان مشهور از دیگر شخصیتهای این رمان هستند.
با اینکه موقعیت مکانی رمان «الرز» جایی خیالی است، اما این رمان را میتوان جهان کوچکی از سوریه، جایی که عناصری از سه شهر مهم این کشور یعنی رقه، حلب و دمشق را در برگرفته است، محسوب کرد.
به گفته «الرز»، «محله روسی» خیابانها و مکانهایی دارد که معمولا در این سه شهر پیدا میشوند.
این نویسنده میگوید: «سوریه برای من یادآور کودکی، مادرم، پدرم، اولین دوستانم و عشقهای بدون چشمداشت دوران نوجوانیام است... سوریه جایی است که من نخستین کتابم را خواندم، نخستین عباراتم را نوشتم و مکانی است که در آن درباره رمانهایم فکر کردم.»
«الرز» در پاسخ به این سوال که چرا «محله روسی» را برای عنوان کتاب خود انتخاب کرده میگوید، بعد از سوریه، کشوری که بیشترین تاثیر را روی نویسندگی او داشته روسیه بوده است.
این نویسنده اظهار میکند: «من سالها پیش از آغاز جنگ، یعنی در سال ۱۹۸۴ به روسیه سفر کردم. حدود ۱۰ سال در سن پترزبورگ و مسکو زندگی کردم. زبان روسی را آموختم و به عنوان مترجم در یک روزنامه در مسکو کار کردم و سپس به عنوان مجری در یک برنامه رادیویی مشغول شدم. این کشور آخرین تاثیرات را در من ایجاد کرد.»
او در سال ۱۹۹۳ به سوریه بازگشت و به مدت یک دهه در آنجا زندگی کرد و رمانهایی از جمله «ابر سفیدی در پنجره مادربزرگ» را به چاپ رساند و آثار روسی را ترجمه کرد.
«الرز» میگوید: «من در سال ۲۰۱۵ به دلیل جنگ به اروپا سفر کردم. پیش از آن که در سال ۲۰۱۷ در بلژیک مستقر شوم در ترکیه و یونان زندگی کردم.»
این نویسنده در حال حاضر نوشتن رمانی را که بسیار با رنجهای جنگ فاصله دارد آغاز کرده است.