به گزارش همشهری آنلاین، افشین ملایی رئیس فدراسیون ورزشهای همگانی گفتوگوی مفصلی با ایسنا انجام داده و درباره موضوعات مهمی همچون کمتحرکی، افزایش وزن و چاقی، رشد بیماریهای غیرواگیر و افزایش میزان مرگ و میر ناشی از کمتحرکی به مردم ایران هشدار جدی داده و ضمن ارائه آمار، از ۳ علت مهم ورزش نکردن مردم ایران صحبت نکرده است. در ادامه میتوانید خلاصه این گفتوگو را که فقط شامل پاسخهای ملایی و حاوی اطلاعات مهمی درخصوص موارد یادشده استف بخوانید.
«براساس آماری که وجود دارد، حدود ۶۱ درصد روستاییان و ۶۲ درصد جمعیت شهری دچار وزن بالا و چاقی هستند. نکته قابل توجه این است که براساس این آمار تفاوت معناداری بین جمعیت روستایی و شهری کشور وجود ندارد و سبک زندگی به گونهای کمتحرک شده است که تفاوت چندانی در دو محیط مشاهده نمیشود. در حالی که قبلا زندگی روستایی پویاتر بود و فعالیتهای جسمانی بیشتری در آن انجام میشد، اما حال شاهد هستیم که پیشرفت تکنولوژی موجب شده است پویایی و فعالیت در زندگی روستایی کاهش یابد و میزان چاقی و وزن بالا به روستا برسد و تنها یک درصد در آمار این حوزه با جامعه شهری تفاوت داشته باشد.
وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی سال گذشته میزان فشار خون افراد را مورد پایش قرار داد. آمار به دست آمده در این زمینه نشان میدهد که ۳۷ درصد از ایرانیان دچار فشار خون بالا هستند که این رقم بسیار خطرناکی است. یا مشخص شد میزان شیوع کمتحرکی در کشور معادل ۵۶ درصد است که از این رقم سهم زنان ۶۴ درصد و مردان معادل ۴۶ درصد است.
همچنین ۴۶ درصد از مردم دچار کلسترول بالا هستند که این موضوع نیز شیوه تغذیه در کشور را به چالش میکشد و نشان میدهد مردم ایران در کنار فعالیت ورزشی ناکافی، الگوی تغذیهای نامناسبی دارند و این موضوع مزید بر علت است تا شاهد افزایش سرعت اضافهوزن و چاقی در کشور باشیم.
موضوع دیابت نیز با مقوله کمتحرکی و نوع تغذیه در ارتباط بوده و آمار نشان میدهد که ۱۰ درصد مردم دچار دیابت و ۲۵ درصد در مرحله پیشدیابت قرار دارند و اگر دسته دوم سبک زندگی خود را تغییر ندهند، آنها به ۱۰ درصد قبلی اضافه میشوند. کافی است درصد دیابتیهای کشور را کنار جمعیت ۸۳ میلیون نفری مردم ایران قرار دهیم و ببینیم حدود ۸ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر مبتلا به دیابت در ایران وجود دارد.
در آمار دیگری شاهد هستیم که ۲۰ درصد کودکان ایرانی دچار چاقی هستند. وقتی کودک در سنین پایین به چاقی دچار میشود این اتفاق در طول زمان با او خواهد بود و به احتمال بسیار زیاد دوران جوانی و نوجوانی را با همین سبک زندگی ادامه میدهد و زمانی که به میانسالی میرسد، کارایی و بهرهوری پایینتری نسبت به کودکانی دارد که از وزن کمتری برخوردارند. این اتفاق در نهایت موجب میشود درصد ابتلا به بیماریهای غیرواگیردار افزایش یابد و نیروی کاری با این شرایط تربیت شود که فعال نیست و بهرهوری لازم را ندارد و نمیتواند عمر طولانی نیز داشته باشد.
باید بدانید که بیش از ۸۰ درصد مرگ و میرهای کشور ناشی از بیماریهای غیرواگیردار است که عمدتا نتیجه کمتحرکی است و با درصدی اغماض میتوانیم اعلام کنیم که ۸۰ درصد مرگ و میر کشور به دلیل کمبود فعالیتهای فیزیکی در جامعه رخ میدهد. این موارد و میزان رشد بیماریها نسبت به میزان رشد جمعیت نشان میدهد که جمعیت ایران به سمت میانسالی و سالمندی حرکت میکند و اگر این نرخ رشد بیماری با سرعت بالای افزایش سن کنار یکدیگر قرار گیرند شاهد ترکیب عجیبی خواهیم بود و در صورت عدم اصلاح آن طی ۱۰ سال آینده با جمعیت میانسال بیماری روبهرو میشویم که مشکلات پیچیدهای را برای کشور به ارمغان خواهد داشت.
باید خاطرنشان کرد که ۲۳ درصد مردم ایران دچار افسردگی هستند. زمانی که فعالیتهای ورزشی کاهش یابد، هم در حیطه جسمانی و در هم روحی و روانی اثرات منفی خود را به جای خواهد گذاشت. در سال ۱۴۰۰ کشورمان وارد دوران میانسالی میشود و میزان جمعیت جوان آن از سال ۱۳۹۱ که ۳۰ درصد میزان کل جمعیت بود، در سال آینده به ۲۱ درصد کاهش مییابد و بهتدریج سن جمعیت کشور بالا میرود. این اتفاق در کنار سبک زندگی کمتحرک ترکیب خطرناکی را به بار خواهد آورد و ممکن است کشور را با بحرانهای سلامت در دهههای آینده مواجه کند.
طبق اطلاعات مرکز ملی آمار ایران در سال ۹۶، معادل ۵۱.۱ درصد از مردم ایران فعالیت ورزشی دارند و در مقابل آن ۴۹.۹ درصد مردم کشور اساسا ورزش نمیکنند. ممکن است سوال پیش آید این نرخ رشد بیماری و نرخ رشد کمتحرکی چگونه با این ۵۱ درصد همخوانی دارد؟ تحلیل صورتگرفته از سوی فدراسیون ورزشهای همگانی نشان میدهد تنها ۲۳ درصد از ۵۱ درصد از مردمی که ورزش میکنند به میزان لازم و کافی ورزش میکنند.
هشدار جدی که در این رابطه باید به مردم بدهیم این است که کم تحرکی، افزایش وزن و چاقی، رشد بیماریها، افزایش میزان مرگ و میر ناشی از کم تحرکی در دو دهه گذشته رو به افزایش بوده و این روند به دلیل ورود جمعیت ایران به مرحله میانسالی در سال ۱۴۰۰ ادامه خواهد داشت و تشدید پیدا میکند.
یکی از اصلیترین دلایل این است که سبک زندگی مردم تغییر کرده است. مردم ۲۰ سال پیش فعالیتهای بدنی و ورزشی بیشتری داشتند، بیشتر ورزش میکردند، بیشتر پیادهروی میکردند، به میزان بیشتری از دوچرخه استفاده میکردند، غذاهای چرب کمتری مصرف میکردند، استفاده بیرویه از وسیله نقلیه نداشتند و به صورت بیرویه از تکنولوژی استفاده نمیکردند. باید خاطرنشان کرد که این تغییر سبک زندگی در کشورهای پیشرفته با تدوین نسخههای مکمل نیاز جامعه را پاسخ داده است و علیرغم توسعه و پیشرفت تکنولوژی در این کشورها، میزان مطلوب فعالیتهای ورزشی و بدنی با اجرای برنامههایی تعریف و محقق شده است.
یکی از دلایل دیگر این است که در قانون اساسی کشور اصل سوم را داشتیم که آنجا حاکمیت موظف بود ورزش رایگان را در اختیار مردم قرار دهد، اما این اصل مترقی نیز مورد توجه قرار نگرفت و در نهایت ورزشی که به عنوان یک بنیان اساسی زندگی مردم را هدف قرار میداد مورد غفلت واقع شد و بهتدریج به سمت رویکردهای دیگر ورزش از جمله ورزش قهرمانی و حرفهای سوق پیدا کردیم و فعالیتهای ورزشی که میتوانست سلامت جامعه را بهبود بخشد، فراموش شد.
زمانی که یک استادیوم ۵۰ هزار نفری را برای تماشای مسابقات فوتبال میسازیم درست است که برای جامعه مخاطب سرگرمی ایجاد کردهایم، اما این تفریح غیرفعال است و شما میلیاردها تومان از منابع مالی را صرف سازهای کردهاید که در اختیار ورزش قهرمانی و نه ورزش همگانی است و مردم عادی نمیتوانند از این ورزشگاه به منظور ورزش کردن بهرهمند شوند.
در کشور استادیومهای بسیار زیادی با ظرفیت بالای ۱۰ هزار نفر ساخته شده و صدها میلیارد تومان برای آنها هزینه شده که مربوط به ورزش قهرمانی بوده و متاسفانه فضایی که در آن جامعه ایرانی بتواند به ورزش بپردازند همچنان حاکم نشده است. پرسش این است که در کنار ورزشگاههایی که برای فوتبال ساخته شده فضای لازم برای کودکان به وجود آمد؟ آیا مجموعههای ورزشی ما آمادگی پذیرش سالمندان با توجه به شرایط فیزیکی خاص را دارند؟ قطعا پاسخ منفی است و هرچه ساختهایم برای ورزش قهرمانی ایجاد کردهایم و ورزش همگانی در کنار ورزش قهرمانی مورد توجه واقع نشده است، در حالی که این نگاه باید برعکس باشد.
براساس روند موجود، به نظر میرسد ۱۶ درصد از مردم نیازمند آموزش هستند تا با اصلاح نگرش به سمت ورزش سوق داده شوند. در کنار آموزش باید از قوانین نیز بهرهمند شویم اما متاسفانه هماکنون در کشور قانونی وجود ندارد که ورزش را اجباری کند که این مساله یکی از خلأهای موجود است.
در عین حال باید به ۶۸ درصد مردم کمک شود چون در حالی که آنها قبول دارند ورزش مفید است موانعی پیشرویشان قرار دارد که مانع ورزش کردن آنها میشود».