به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایبنا، کروناویروسها، مهمانهای ناخواندهای هستند که بیش از هشت ماه است مانند لشکری نامرئی دنیا را غافلگیر و تسخیر کردهاند. هر روز چهرهای تازه از این ویروس نوظهور نمایان میشود و همین مسأله کار ساخت دارو و روشهای قطعی مقابله با آن را سخت کرده است. اما یقینا طولی نمیکشد که کووید ۱۹ هم با همه ولولهای که در زمین ایجاد کرده، در مقابل نبوغ و دانش انسان تسلیم خواهد شد.
در مدت شیوع این بیماری، یکی از قشرهایی که نزدیکترین درگیری را با این ویروس داشته و با چند برابر توان خود برای کمک به همنوع ایستادهاند، کادر درمان هستند. فرشتگانی که جانشان را کف دست گرفته تا از جان دیگری حفاظت کنند.
علی خدایی؛ فارغالتحصیل رشته علوم آزمایشگاهی از دانشگاه اصفهان است که دستی توانا نیز بر قلم دارد. مجموعه داستان او با نام «تمام زمستان مرا گرم کن» در سال ۱۳۸۰ برنده جایزه هوشنگ گلشیری شد و در جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی عنوان «بهترین مجموعه داستان دهه ۸۰» را بهدست آورد. از دیگر آثار این داستاننویس میتوان به «از میان شیشه، از میان مه»، «آذر» و «نزدیک داستان» اشاره کرد. «آدمهای چهارباغ» نیز جدیدترین کتاب اوست که سال گذشته راهی بازار نشر شده است.
کرونا مثل یک سرماخوردگی یا آنفولانزای عادی نیست
وی که کارشناس و ناظر آزمایشگاه بیمارستان خورشید در اصفهان است، در گفتوگو با خبرنگار ایبنا از تجربه فعالیت در روزهای کرونایی این مرکز درمان، صحبت کرد: از ابتدای شیوع بیماری کرونا، بیمارستان خورشید با ۹۰ سال قدمت، مرکز اصلی درمان بیماران کرونایی بود. هر روز تعداد زیادی از بیماران عفونی و کسانی که به کرونا مبتلا شده بودند و تعداد زیادی نیز برای انجام تست به مرکز خدمت ما مراجعه میکردند. روزهای خیلی سنگینی داشتیم. هنوز هم یکی از بخشهای بیمارستان به درمان بیماران کرونایی اختصاص دارد. با توجه به مرکزیت این بیمارستان، طبعا پرسنل ما از این جهت بیشتر در معرض ابتلا به ویروس بودند، لذا تمهیداتی از جهت تجهیزات مانند لباس، ماسک، عینک، شیلد، روکفشی، دستکش و الکل اندیشیده شد.
نویسنده مجموعه داستان «تمام زمستان مرا گرم کن»، ادامه داد: با وجود استفاده از این تجهیزات، واقیعت این بود که متوجه شدیم کرونا مثل یک سرماخوردگی یا یک آنفولانزای عادی نیست. هرچه زمان جلوتر رفت، حتی مشخص شد که ناراحتی چشمی، لکههای پوستی، اسهال، پادرد، بزرگ شدن طحال، گرفتگی گلو و یا تنگی نفس هم میتواند کرونا باشد! مگر خلاف آن ثابت شود. این موضوع باعث شد تعداد کسانی که به بیمارستانها مراجعه میکردند خیلی بیشتر شود.
برخی پرستاران واقعا معجزه کردند
خدایی بیان کرد: از سوی دیگر برخی پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکردند. بعد از تعطیلات نوروز و قرنطینه یک ماهه نیز به یکباره به دلایل مختلف همچون معیشت مردم، همهچیز رها شد. به دنبال آن تعداد مراجعهکنندگان نیز بیشتر شده و کودکان نیز درگیر کرونا شدند. هر پرستار مسئول مراقبت از ۴ یا ۵ بیمار کرونایی بود و به تعبیری باید خود را چند تکه میکرد. پرستار علاوه بر التیام دادن به بیمار، گاهی نفرین و ناسزا هم میشنید. برخی بیماران از پرستار انتظار معجزه داشتند، البته برخی پرستاران هم واقعا معجزه کردند.
وی افزود: کسی نفهمید کادر درمان چه مرارتهایی کشیدند. تعابیری همچون مدافعان سلامت که برای کادر درمان بهکار برده میشود، بیشتر در حد شعار است. پرستار بعد از شیفتهای سنگین پیاپی، به خانه میرود و باید به همسر و فرزندان رسیدگی کند. حتی گاهی تاکسی به محض اینکه میفهمید پرستار هستیم، حاضر نبود ما را برساند، میترسید کرونا بگیرد. البته بخشی از ایندست مسائل، به دلیل رواج شایعات نادرست و ناآگاهی جامعه است. اما با همه سختیها، همه با جان و دل کار میکردیم و خوشحال بودیم از اینکه میتوانیم به مردم کمک کنیم و به آنها امید بدهیم.
به زندهها فکر کردن، یعنی امید
نویسنده «آدمهای چهارباغ» در ادامه گفت: خوشبختانه در میان کادر درمان بیمارستان ما، مرگومیر رخ نداد، اما شنیدن خبر درگذشت تعدادی از همکارانمان در سراسر کشور، غم به دلمان مینشاند. در تمام این مدت، من آمار زندهها و بهبودیافتهها را دنبال کردم نه مردهها. به زندهها فکر کردن و نگاه کردن، یعنی امید. بسیاری از بیماران روی تخت بیمارستان به این فکر میکنند که وقتی بیرون رفتند، چه کارهایی را انجام میدهند که تاکنون انجام ندادهاند. به آینده و آرزوهایشان فکر میکنند. کادر درمان تلاش میکنند این نوع طرز تفکر را به بیماران القاء کنند.
خدایی درباره این موضوع که طیف گستردهای از جامعه اکنون کرونا را چندان جدی نمیگیرند و انگار به نوعی این مسأله برایشان عادی شده، توضیح داد: عادیسازی کرونا یک پروژه است که چندین دلیل دارد. یکی اینکه، دلمان برای زندگی عادی تنگ شده و لازم است به دلایل مختلف همچون معیشت زندگی کنیم. دلیل دیگر میتواند این باشد که کمی ترسمان ریخته است. همچنین گاهی فکر میکنیم رویینتن هستیم و قرار نیست کرونا بگیریم. با توجه به طولانی شدن مدت شیوع این بیماری، بخشی از این روند عادیسازی طبیعی است و از سویی خطرناک نیز هست.