از همین رو روزنامه لوموند طی مصاحبهای اختصاصی با پوتین محورهای مورد مذاکره را مورد پرسش قرار داده است. نوشتار ذیل چکیدهای از مصاحبه مذکور است.
- سفر شما بهعنوان نخست وزیر روسیه به فرانسه و همچنین ضیافت شامی که سارکوزی ترتیب داده بود، به ظاهر تناقضی را در روابط میان روسیه و فرانسه آشکار میکند؟فی الواقع چه کسی در روسیه امور را اداره میکند، شما و یا مددوف؟
هیچ ابهام و تناقضی در سیاست ما دیده نمیشود. روابط میان دو طرف از زمانی که من رئیسجمهور بودم در سطح مطلوبی قرار داشته و دارد.زمانی که بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شدم سارکوزی درخصوص برنامهها و اهداف آینده از من سؤالاتی پرسید اما چون هنوز برنامه مشخصی وجود نداشت از من قول گرفت که اولین سفر و دیدارم از فرانسه باشد. از همین رو پاریس اولین مقصدم بهعنوان نخست وزیر بود.در ضمن در حال حاضر رئیسجمهور روسیه مددوف است.
- ملاقات شما در این سفر با ژاک شیراک با چه هدفی صورت گرفت ؟
هدف خاصی مدنظر نبود. طی سالهای متمادی ما با هم کار کرده بودیم. شیراک رابطه صمیمانهای با روسیه داشت. او آگاهی و تسلط زیادی به این حیطه دارد و من سعی می کنم تا از اطلاعات و دیدگاههای وی در حوزههایی همچون اروپا و روسیه و همچنین روسیه و فرانسه استفاده کنم.
از سویی بدون اغراق باید بگویم، شیراک همچنین شخصیتی پسندیده داشته و با اطلاعات جامع و دایره المعارفگونهای که دارد مخاطبی جذاب است. در زمانی که ما درگروه G8 در کنار یکدیگر بودیم دریافتیم که وی با اطلاعات جامع و گستردهای که دارد در مرکز توجه همگان است. وی همیشه اطلاعاتی جامع و گسترده درخصوص مسئله تمدن و سوژههای بینالمللی دارد.از آنجایی که شیراک برای ارتقای سطوح همکاریهای دوطرفه تلاش زیادی به عمل آورده است مددوف قصد دارد جایزه دولت فدراسیون روسیه را به وی اعطا کند.امید داریم که وی به ما افتخار سفر به روسیه و ملاقات با کرملین را در روز 12 ژوئن بدهد تا ریاست جمهوری بتواند نشان افتخار را به وی تقدیم کند.
در حال حاضر قدرت در روسیه دو چهره دارد، آیا این جریان موقتی است و یا اینکه شما تمایل دارید نخست وزیر به قدرتی معادل قدرت صدراعظمی در آلمان تبدیل شود؟
روسیه یک جمهوری است. ما نقش رئیس دولت را در سیستم سیاسی کشور تغییر نمیدهیم، اینکه در حال حاضر من دولت را اداره میکنم صرفا یک مسئله نادر در تاریخ سیاسی روسیه است.اما در حقیقت موضوع چیز دیگری است:من در عین حال حزبی را اداره میکنم که نقش اساسی را در جریان سیاسی کشور داشته و در پارلمان اکثریتی ثابت را داراست.پس این نشانی بدیهی است که در روسیه ما از سیستم چندحزبی و همچنین نقش فزاینده پارلمان نیز استقبال میکنیم؛این است پیام واقعی روسیه.
- در روسیه گفته میشود که شما و مددوف بهمدت بیست سال است که در رأس قدرت هستید. در چه شرایطی شما میتوانید قدرت را ترک کنید؟
در دیدار من با سارکوزی، او از برنامه هایش درخصوص مدرنیزه کردن فرانسه با من سخن گفت.او بسیار پرانرژی و صادق است. او قصد دارد که تغییراتی اساسی را در کشور برای خدمت بیشتر به فرانسویها به وجود آورد.بدون شک تغییرات در کوتاه مدت میسر نخواهد شد. بسیاری از تغییرات و تصمیمات در بلندمدت به ثمر میرسند. از همین رو مباحث و انتقادات زیادی در سطح جامعه دیده میشود.
روسیه نیز میبایست گامهای بلندی در راستای مدرنیزه شدن در سطوح مختلف بردارد، گام نخست مدرنیزه کردن اقتصاد است که ما فعالانه در حال تلاش در این حیطه هستیم.بهزودی شاهد اولین تغییرات خواهیم بود. همچنین لازم است که در سیستمهای اجتماعی، بازنشستگی و خدمات اجتماعی تغییراتی اساسی و بنیادی صورت گیرد.
کشاورزی بخش دیگری است که نیاز به تغییرات دارد. روسیه در این راه با موانع و مشکلات زیادی روبهروست.ما تصمیم داریم که برای خدمات رسانی بهینه به شهروندان روسی از سیستمی سیاسی استفاده نکنیم.اگر توانستیم این امر را در قالب یک نهاد غیرسیاسی محقق کنیم بالاترین سازمان سیاسی چنین اهمیتی را نخواهد یافت.گروهی که برای اجرای برنامههای مذکور در نظر گرفته شده، بسیار حرفهای، لایق، متخصص و متشکل از کارشناسان و همچنین نمایندگان پارلمان است. ما قصد داریم که چنین ترکیبی را برای مدت زمان طولانی حفظ کنیم.
- چه رابطهای میان شما و موفقیت اقتصادی روسیه با افزایش قیمت نفت طی سالهای اخیر وجود دارد؟
من قصد ندارم که قضاوتی روی کار خود داشته باشم.همانگونه که میدانید طی سالهای اخیر افزایش قیمت نفت مسئلهای بود که در این روند تأثیر زیادی داشت. ما از سال 2000 با افزایش اقتصادی معادل 10 موجه شدیم. اما این مسئله هیچ ارتباطی به افزایش قیمت نفت ندارد. ما تلاش کردیم تا صنعت زیربنایی روسیه را گسترش دهیم.در حقیقت هدف اصلی روسیه نیز همین است. نتایج اولیه حاصله از این اقدام نیز به خوبی گویای این مطلب بود.می پرسید چگونه؟سهم صنایع زیربنایی درافزایش تولید ناخالص داخلی بیشتر از سهم تولید مواد خام است.امابا این حال به عقیده من این رقم باز کم است.
- طی سال های اخیر روسیه کنترل بخش استراتژیک اقتصادی بالاخص صنعت نفت را دست خود گرفته است. تصور نمیکنید که وزن روسیه مانعی در راستای نوآوری و تولید سایرین باشد؟
ابداً. دیدگاه شما کاملا اشتباه است. استخراج نفت در سال گذشته تغییری نکرده است.قصد دارم که توجه شما را به نکاتی جلب کنم.اول اینکه روسیه عضو سازمان کشورهای صادرکننده نفت نیست و بعد اینکه در اکثر کشورهای استخراجکننده تنها دولت در قالب بخش نفتی ظاهر میشود. در روسیه بخش خصوصی در زمینه هیدورکربور فعال است که بسیاری از شرکتهای چندملیتی از جمله فرانسه (گازدوفرانس و توتال) در آن حاضرند.
قطعا ما از شرکتهای دولتی(مثل گازپروم و رزنفت) نیز حمایت میکنیم. بقیه شرکت ها خصوصی بوده مثل شرکت های بریتانیایی، آمریکایی، هندی، چینی، فرانسوی و آلمانی.بخش انرژی روسیه بدون شک لیبرالتر از سایر شرکتها و حتی در اروپاست.همچنین لازم به ذکراست که تغییری مهم در بخش انرژی برق صورت خواهد گرفت.
از ابتدای ژوئیه بزرگترین شرکت در این زمینه یعنی (RAO UES)منحل شده و به شرکتهای کوچک تری تقسیم خواهد شد و بسیاری از شرکت های اروپایی از جمله ایتالیا و آلمان در این شرکت با سرمایههایی معادل 6، 8، 10 و 12 میلیارد دلار و یورو سرمایهگذاری خواهند کرد. بسیار کم هستند کشورهای اروپایی که از چنین سیستم لیبرالی تبعیت کنند در حالی که سرمایهگذاران روسی از شرکت در چنین پروژهای منع شدند.
بنابراین، این مطلب که بازار بر روی دیگران در این حیطه بسته است مسئلهای کاملا اشتباه است. و اما درباره مشکلات بخشهای نفتی باید بگویم که شرکتهای بزرگ نفتی و گازی بیش از سایرین در این روند منتفع شدند و دولت تصمیم گرفت تا این سود را با ایجاد مثلا مالیات بر استخراج مواد خام و یا مالیات بر استخراج به حساب بودجه فدراسیون روسیه بریزد.اما احساس کردیم که این سیستم افراطی بوده و جای پیشرفت برای شرکت ها و همچنین گسترش استخراج باقی نمیگذارد.بنابراین تصمیم گرفتیم که مالیات ها را کاهش دهیم.
- آیا تورم میتواند بهعنوان یکی از عوامل بیثباتی روسیه تلقی شود ؟
ما واهمهای از این قضیه نداریم.تورم برآمده ازجریانات داخی روسیه نیست بلکه از مقصد کشورهای دیگر بالاخص کشورهای اروپایی به روسیه صادرشده است.این امر ناشی از افزایش سریع قیمت مواداولیه است.کارشناسان میدانند که این امر بهدلیل جریان مصرف در چین و هند و همچنین افزایش استفاده از سوختهای آلاینده است. همچنین افزایش سرمایهگذاری در روسیه یکی دیگر از دلائل این امر است.در گذشته 20 تا 25 میلیارد دلار هر سال از کشور خارج میشد.
سال گذشته سطح سرمایه گذاریهای خارجی به 81 میلیارد دلار رسید.سرمایهگذاریها، دلار و پولی که در نتیجه تجارت نفت خام بدست آمد به دلار حاصل از شرکتهای روسی اضافه شد. اما به مدد افزایش حقوق کارمندان و حقوق بگیران و بازنشستگان سعی داریم تا نتایج منفی ناشی از تورم در اقتصاد روسیه را کاهش دهیم.
- چه انتظاری ازفرانسه بهعنوان رئیس آینده اتحادیه اروپا دارید؟
فرانسه یکی از شرکای بزرگ سنتی ماست.ما همیشه از مشارکت استراتژیک نیز سخن گفتهایم که من بیشتر همین اصطلاح را ترجیح میدهم.فرانسه همیشه سیاستی مستقل را در سیاست خارجی دنبال کرده که امیدوارم همین سیاست را ادامه دهد.سخت است که به فرانسوی ها مسئلهای خارجی را تحمیل کرد و رؤسای جمهوری فرانسه نیز باید این مسئله را در نظر داشته باشند.
روسیه همیشه این استقلال را تحسین کرده است و از همین رو انتظارات زیادی از فرانسه در قالب ریاست اتحادیه اروپا دارد. امید داریم که بتوانیم دیالوگی سازنده برای ایجاد پایهای حقوقی درقالب شراکت در اتحادیه اروپا داشته باشیم.اسناد موجود درباب پیشینه روابط میان دو طرف موجود است و ما قصد داریم که توافقنامهای جدید امضا کنیم.بنابراین فرانسه میبایست با ریاست خود، نفسی تازه به اروپا بدهد.
- روسیه چگونه میتواند مدعی تقسیم و حضور در ارزشهای اروپایی باشد در حالیکه رقابت در اقتصاد و یا سیاست چیز دیگری را میگوید؟
من هیچ تضادی را مشاهده نمیکنم. رقابت، مبارزه است. اگر زمانی یکی از طرفها سود بیشتری را بدست آورد و در نهایت برنده شد، این بدان معناست که رقابت وجود دارد.در همه کشورهای بازیگران اقتصادی تلاش میکنند تا به قدرت نزدیک شده و سود بیشتری را کسب کنند.رقابت برای کسب موقعیت بالاتر همواره وجود داشته و خواهد داشت و روسیه نیز در این بین استثنا نخواهد بود.
- سیستم سیاسی روسیه را در چه قالبی میبایست ارزیابی کرد:دیکتاتوری، رژیم اوتوریتر و یا دمکراتیک؟
ما تلاش داریم که کشورمان را بر طبق سنتها و فرهنگ سیاسی مان دنباله رو ارزشها و اصول دنیای مدرن گسترش دهیم.سیستم چندحزبی به معنای حضور تعداد کثیری از احزاب در روند سیاسی که توانایی سازماندهی به جریانات را ندارند و یا با تمایلات جاه طلبانه، اقدامات و فعالیتهای خود خلل ایجاد میکنند نیست بلکه چند حزبی به معنای سیستمی است که درآن احزاب بزرگ حضور داشته و بیانگر منافع گروه و یا قشر خاصی از مردم است که تلاش می کننددر چارچوب مبارزات سیاسی و شرکت در روند اتخاذ تصمیمات به نیازهای گروهی خاص پاسخ گویند.
روسیه تلاش زیادی در راستای گسترش سیستم چند حزبی و نقش پارلمان به عمل آورده است و فی الواقع در این راه و در چارچوب طرحی قانونی در راستای انتقال قدرت فدرالی به مناطق و استانداری ها و شهرداری ها به موفقیت های چشمگیری نیز دست یافته است.در حقیقت روسیه تلاش میکند تا با فعالیتهایی قدرت را از مرکز خارج کرده و آن را با منابع مالی در اختیار واحدهای کوچک تر قرار دهد.بدون شک بدون وجود شهرداری ها و استانداری ها جامعه دمکراتیک، نرمال و متمدن وجود ندارد.
- شما از سیستم قضائی روسیه تعریف کردهاید در حالیکه مددوف با نگاهی بدبینانهتر از نیهیلیسم قضائی در روسیه سخن میگوید؟
من اعلام کردم که علیرغم همه اشکالات موجود سیستم قضائی میتواند گسترش یابد و جایگاه خود را بیابد. استنباط شما از قضایا اشتباه بوده است.مددوف از نیهیلیسم سیاسی سخن گفت و نه قضائی.در بخش امنیتی و عمومی بالاخص قضائی از منافع مردم همیشه به خوبی دفاع نشده است. طبیعی است که شهروندان هیچ احترام و اعتمادی به این سیستم نداشته باشند.
- در حالیکه اوضاع در چچن به حالت عادی بازگشته است، در اینگوچی و داغستان رو به وخامت میرود. به عقیده شما علت واقی مشکل چیست؟
اوضاع در چچن رو به بهبود است و اهالی آن در چارچوب فدراسیون میتوانند جمهوری خود را گسترش دهند.و اما درباره داغستان و اینگوچی باید بگویم که ما از همه جریانات حاکم مطلعهستیم.منافع اقتصادی و نه سیاسی در تضاد با یکدیگر هستند.شاید بتوان آن را در قالب مخالفت سیاسی ارزیابی کرد اما نمیتوان آن را جریان جدایی طلب نام نهاد.
- جنگ چچن و گروگانگیری بسلان و نوردست برگهای سیاه دوران ریاستجمهوری شماست.آیا تصور نمیکنید که این امکان وجود داشت که بهتر در این مسائل عمل کنید؟
خیر. من مطمئنم که اگر به گونهای دیگر عمل میکردم همه این جریانات تا به امروز ادامه داشت.باید با هر جریانی که در راستای از بین بردن ثبات و امنیت در روسیه است مقابله شود.هر کشوری در شرایطی امتیازاتی به تروریستها میدهد و در نهایت از دست دادن قربانیان زیاد را تحمل میکند که همین مسئله چهره دولت را خراب میکند و شمار قربانیان کارنامه را سنگینتر میکند.
- آیا معتقدید که ایران قصد ساخت بمب اتمی را دارد؟
من تصور نمیکنم. هیچ مدرکی برای اثبات این امر وجود ندارد.ایرانیها ملتی بزرگ و مستقل هستند.آنها قصد دارند که از استقلال و حقوق قانونی خود در دستیابی به انرژی
صلح آمیز هستهای استفاده کنند.من یقین دارم در چارچوب حقوقی و قضائی نیز ایران تا کنون هیچیک از موارد را نقض نکرده است. حتی این کشور حق غنیسازی(اورانیوم) را دارد.اسناد و مدارک موجود گویای این واقعیت است. ایران به این قضیه متهم است که همه مدارک را به آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان نداده است.
این امر در دست بررسی و بهزودی ابهامات برطرف خواهد شد. اما به عقیده من ایران همگان را از برنامههای خود مطلع کرده است.ما در حال حاضر با طرف ایرانی در حال مذاکره و گفت وگو هستیم و از این کشور می خواهیم تا با شفافیت بیشتری جامعه بینالملل را متقاعد کند.
- اگر زمانی دریابید که ایران درصدد ساخت بمب اتمی است آیا برای روسیه مشکلی خواهد بود ؟
سیاست چنین التزامی را تحمل نمیکند. زمانی که ما چنین اطلاعاتی را در اختیار قرار دادیم قطعا برای ادامه روند نیز برنامههایی داریم.از سویی ایران تنها یک بخش از مشکل است. بسیاری از کشورها، خواهان استفاده از انرژی هستهای صلح آمیز هستند. نیاز به اورانیوم برای مصارف انرژی احساس شده و کشورها در حال گام نهادن در این حیطه هستند.
- آیا پیوستن اوکراین و گرجستان به ناتو تهدیدی برای روسیه خواهد بود ؟
در مجموع ما مخالف گسترش ناتو و پیوستن اعضای جدید هستیم.ناتو در سال 1949 و براساس مادة 5 موافقتنامة واشنگتن در قالب امنیت دسته جمعی بهوجود آمد. هدف اصلی آن دفاع و مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و حمله احتمالی این کشور در آن مقطع زمانی بود.پس از آن روسیه اعلام کرد که هیچگاه قصد حمله به کشوری را ندارد اما غربی ها عکس این مطلب را ادعا کردند.
اتحاد جماهیر شوروی امروز دیگر وجود ندارد و قاعدتا تهدیدی نیز متعاقب آن وجود ندارد در حالیکه این سازمان همچنان وجود دارد.بنابراین سؤال اینجاست که هدف وجودی این سازمان چیست؟ در حقیقت ناتو باید با همه تهدیدات مقابله کند. میپرسید تهدیدات کدامند؟تروریسم، جنایات بینالمللی و... آیا شما تصور میکنید که در قالب یک بلوک نظامی- سیاسی بسته میتوان همه مشکلاترا حل کرد؟بدون شک خیر.مشکلات تنها در قالب همکاری های گسترده و نزدیکیهای جهانی و نه در قالب بلوک بندی ها حل خواهد شد.
گسترش ناتو به معنای ایجاد مرزهای جدید در اروپا و در حقیقت ساخت دیوار جدید برلین است البته غیرقابل رؤیت اما شاید خطر آن کمتر از دیوار برلین واقعی نیست.این امر امکانات مبارزه مفید و همکاری های دسته جمعی برای مقابله با تهدیدات جدید را از بین میبرد.عدماعتماد و بدگمانی متقابل میان کشورهای گسترش مییابد و در حال حاضر با این پرسش روبهرو هستیم که ناتو قصد دارد چه تصمیماتی را در این قالب اتخاذ کند.از طرفی این بلوک نظامی –سیاسی حاکمیت مستقل کشورها را با تحمیل دیسیپلین جدید داخلی از بین برده و آن کشورها را تبدیل به پادگان میکند.
ما به خوبی میدانیم که تصمیمات در کجا اتخاذ شده است:در یکی از کشورهای ادارهکننده ناتو.پس از آن تصمیمات مذکور قانونی اعلام شده و ظاهری از پلورالیسم و نیات خیر به آن داده شد که تأسیس پایگاه ضدموشک یکی از نتایج آن بود.ابتدا تصمیمات اتخاذ شد و بعد از آن در بروکسل به خاطر فشارها و انتقادات ما مورد بحث و مذاکره قرار گرفت. ما نگرانیم که پیوستن این کشورها به ناتو همراه با استقرار پایگاههای ضدموشک که ما را تهدید میکند، باشد.درحالیکه همیشه سخن از محدود نمودن مسلح کردن اروپا درمیان است دو پایگاه نظامی دقیقا روی دماغ روسیه ظهور کرد. بهزودی پایگاههای جدیدی در لهستان و جمهوری چک تأسیس خواهد شد.
مشاهده میکنیم که پایگاههای نظامی در اطراف مرزهای ما روبه گسترش است در حالیکه هیچکس، هیچکس را تهدید نمیکند.تفسیری دیگر را در این راستا با موضوع دمکراسی برای شما بازگو میکنم.بحث دمکراسی همواره یکی از مهمترین موضوعات است.آیا رهبران سیاسی نباید آن را در روابط بینالملل در نظر گیرند؟آیا میشود که در عین حال هم کشوری دمکراتیک بود. هم کشوری هولناک؟دمکراسی به معنای قدرت مردم است. در اوکراین قریب به 80درصداز جمعیت مخالف پیوستن این کشور به ناتو هستند.در حالیکه شرکای ما میگویند که اوکراین به ناتو خواهد پیوست.بنابراین به نظر میرسد همه چیز جلوتر و حتی به جای اوکراین تصمیم گرفته شده است.آیا عقیده مردم دراین روند برای کسی مهم نیست؟آیا این به معنای دمکراسی است ؟
- روسیه با واشنگتن بر سر بسیاری از مسائل از جمله:کوزوو، عراق، پایگاههای ضدموشک و پرونده هستهای ایران اختلاف نظر دارید. این اختلافات را چگونه ارزیابی میکنید و به عقیده شما بیلان جورج بوش در سیاست خارجی در این 8 سال چگونه بوده است؟
قصد ندارم که قضاوتی در این خصوص ارائه کنم چرا که وظیفه آمریکایی هاست که به این پرسش پاسخ دهند.من تنها عقیدهام را میگویم.تصور میکنم که رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا مسئولیت سنگینی را در زمینه مسائل بینالمللی و همچنین اقتصاد جهانی برعهده دارد.ما همیشه نظریات خود را در مواجهه با مشکلات داشتهایم که بدون شک در مقایسه با دیگران از تنوع بسیاری برخوردار است.اما زندگی نشان داده است که هیچ مشکلی با زور حل نمیشود. در حقیقت غیرممکن است. نمیتوان برای حل معضلات بینالمللی موضعی تک قطبی اتخاذ کرد.نمیتوان روند و ساختاری یکجانبه در دنیا داشت.مشکلات تنها در سایه همکاریهای دسته جمعی و در قالب حقوق بینالملل حل شدنی است.
قانون مشت دیگر ره به جایی نمیبرد. اگر بخواهیم همین سیاست را در پیش گیریم دامنه اختلافات و درگیریها به حدی خواهد رسید که دولتی توان و امکانات لازم برای مهار آنرا نخواهد داشت. رابطة میان روسیه و آمریکا دارای نکات مثبتی نیز هست. بهعنوان مثال مبادلات اقتصادی سال به سال رو به گسترش میرود.
مبارزه با تروریسم از سایر اشترکات دیدگاهها میان ما و آمریکاست. روسیه یک از اعضای شورای امنیت و درکادر گروه 6 قرار دارد. ما در راستا و موافق با شورا عمل کرده و به وحدت نظر رأی میدهیم.
در واقع همانطور که مادة 41 بخش 7 منشور سازمان ملل میگوید و یا همه تلاشهای ما در آن راستاست این مطلب است که هیچ مسئلهای با قدرت زور حل نمیگردد. ما با واشنگتن بر سر برخی از مسائل اختلاف عقیده داریم.اما جو همکاری و اعتماد همچنان میان طرفین وجود دارد.