متولد دهه ۸۰ است و پر انرژی. پژوهشگر نوجوان و برتر استان تهران که این روزها مشغول پژوهشی دیگر در زمینه «سلول‌های بنیادی» و چگونگی نجات انسان از خطر بیماری‌های لاعلاج است.

همشهری آنلاین_سحر جعفریان:«مرجان حسن آبی»، ۱۶ ساله، دانش‌آموز سال یازدهم دوره دوم متوسطه و ساکن محله «استاد معین» که به تازگی عنوان «پژوهشگر نوجوان و برتر مدارس تهران» را از بین هزاران دانش‌آموز از آن خود کرده و در سال‌های گذشته نیز عناوینی مانند «دانشمند کوچولو» و «نویسنده محقق» را به دست آورده بود. می‌خواهد پزشک شود. آنقدر در تصمیم‌اش جدی است که تقریباً همیشه وقتی می‌خواهد درس بخواند یا آزمایش و پژوهشی انجام دهد. روپوش سفید بر تن می‌کند. شاد و صمیمی است آنقدر که قبل از کرونا ساعت‌های استراحتش در زنگ‌های تفریح، سرگرم آموزش به دوستان و رفع و اشکال‌های درسی همکلاسی‌هایش است. در یکی از روزهای شهریور ماه که گرما آخرین تلاش‌های خود را برای بی‌طاقت کردن افراد می‌کند، مهمان خانه و اتاق ساده این پژوهشگر موفق هم‌محله‌ای شدیم و چند ساعتی را به گفت‌وگو با او نشستیم.

  • محیط خانواده مهم است

پژوهشگر نوجوان هم محله‌ای می‌گوید: «تا فراموش نکردم بگویم محیط خانواده بر میزان علاقه من به مطالعه و درس بسیار تأثیرگذار بوده است. نه اینکه اجباری در کار باشد. مسیر را طوری تدارک دیدند که من انتخاب‌های خوبی داشته باشم. پدرم کارشناس «ادبیات» و اهل کتاب و مادرم نیز کارشناس «علوم سیاسی» است که خانه‌داری و تربیت فرزند را به هر شغل دیگری ترجیح داد.» زبان فصیحی دارد، برای همین با مکثی کوتاه دوباره ادامه می‌دهد: «بخشنامه‌ای آمد به دبیرستان‌مان که دانش‌آموزان علاقه‌مند به پژوهش در ارتباط با موضوع‌های مورد علاقه‌شان ایده‌پردازی کنند. بهترین ایده با گذشت یک ماه انتخاب شد. آن هم ایده من با عنوان دقیق «تمایز سلول‌های بنیادی با استفاده از گیاه «آلوئه ورا بر درمان سرطان پوست» بود. در مرحله دوم باید ایده را در محیط‌های آزمایشگاهی مورد تحلیل و آزمایش قرار می‌دادیم و یک مقاله پژوهشی درباره آن می‌نوشتم. من هم خیلی زود شروع کردم به آزمایش و مطالعه منابع به زبان‌های انگلیسی. راستش مدرک تخصصی مکالمه و ترجمه انگلیسی را سال ۱۳۹۵ دریافت کردم، برای همین مشکلی در مطالعه منابع غیرنداشتم. به واسطه یکی از دوستان خانوادگی به آزمایشگاه تحقیقاتی دانشگاه «شهید بهشتی» معرفی شدم تا آنجا با امکانات بیشتری به پژوهش بپردازم. پس از ۳ ماه مقاله پژوهشی من به‌عنوان «پژوهش برگزیده مدارس تهران» معرفی شد. البته برای من برگزیده شدن ایده و پژوهش‌هایم از سال ۱۳۹۴ با شرکت در رویدادهای مختلف «زیست‌شناسی» و «علوم درمانی» آغاز شده بود.»

  • فرمول موفقیت ساده است

 
پژوهشگر هم‌محله‌ای اکنون از اهداف دیگر خود می‌گوید: «مقاله پژوهشی خود را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌ام تا به‌زودی در چند سایت علمی معتبر منتشر کنم. با این کار به خودم، خانواده‌ام و کشورم ادای دین می‌کنم تا همه هم‌سن ‌و ‌سال‌هایم نیز این پیام را دریافت کنند که به واقع هیچ چیز، سخت و دست‌نیافتنی نیست. تنها کافی است آرزویش کنیم و سپس به‌عنوان هدف آن را تصور کنیم. بعد هم مدام تلاش! مهم نیست چند شکست می‌خوریم. مهم این است که دوباره آغاز کنیم. فکر می‌کنید این همه انسان موفق و دانشمند از کجا آغاز می‌کنند؟ از کودکی و با پرسش و مطالعه. می‌بینید؛ فرمول موفقیت چقدر ساده است. من خدا را شکر می‌کنم که خانواده‌ام همیشه و در هر حال مشوقم بودند و این فرمول موفقیت را با گفتار و رفتارشان یادم دادند. به نظرم اگر حمایت‌های آنها نبود، مسیر پیش‌رو ناهموارتر می‌شد. در هر حال، خودم را برای مسابقات علمی_ بین‌المللی «توکیو» که به احتمال زیاد این روزها با توجه به شرایط «کرونا» یی یا به تعویق می‌افتد یا مجازی برگزار می‌شود، آماده می‌کنم. پس از آن هم نوبت «بیواستارتاپ» ‌های داخلی است.»

  • فقط یار مهربان

اتاقش کوچک است. آنقدر که می‌گوید: «برای کتابخانه ایده‌آلم، اینجا توی اتاقم جا ندارم. برای همین یک کتابخانه جمع و جور تهیه کردم و بیشتر کتاب‌های مورد علاقه‌ام را برای مطالعه امانت می‌گیرم.» قدمی برمی‌دارد و کنار میز تحریرش، روی صندلی می‌نشیند و خیلی با حوصله از اول برایمان تعریف می‌کند که چه شد به درس، کتاب و رشته «علوم تجربی» و پژوهش علاقه‌مند شد. حسن‌آبی می‌گوید: «کودک‌ که بودم بیشتر از «عروسک» به کتاب قصه علاقه داشتم. گاهی که کتابی تازه در دسترس نبود، خودم برای خودم قصه تعریف می‌کردم. در اغلب موارد هم شخصیت اول داستان، خودم بودم. کمی بزرگ‌تر که شدم بیشتر به کتاب‌های علمی علاقه پیدا کردم. در حدود ۱۰ سالگی به‌طور میانگین روزانه ۳ ساعت مطالعه غیردرسی داشتم. از کلاس دوم ابتدایی هم که یادگیری زبان «انگلیسی» را آغاز کردم. خلاصه اوقات فراغتم را بیشتر با «یار مهربان» پر می‌کردم. طوری پیش می‌رفتم که معمولاً درس‌هایی را که قرار بود معلم توضیح دهد، از پیش می‌دانستم. ۹۵‌درصد از ترم‌های تحصیلی‌ام را با معدل ۲۰ سپری کردم. نه اینکه خیلی درس بخوانم، نه. بیشتر علاقه در میان بوده و هست. به انتخاب رشته تحصیلی در دوره دوم متوسطه که رسیدم، دیگر می‌دانستم که نقشه راهم در آینده «پزشکی» است. برای همین بدون معطلی رشته علوم تجربی را انتخاب کردم.»

  • کلاس‌های آموزشی خانم دکتر بعد از این!

این نوجوان موفق هم‌محله‌ای هم‌چنین از امکانات و شرایط تشویقی مراکز آموزشی مانند مدارس می‌گوید: «در مدرسه دولتی درس می‌خوانم. امکانات آن‌چنانی ندارد، گاهی باید خانواده‌ام برای یک درس، بسیار هزینه کنند ولی اهمیتی ندارد چراکه معلم‌های باسواد و دلسوزی دارم که‌گاه حاضر هستند برای موفقیت و دیده شدن دانش‌آموزانشان هر تلاشی انجام دهند. معمولاً همه مسابقه‌ها، جشنواره‌ها و مراسمی را که از سوی آموزش و پرورش و سازمان‌های مرتبط دیگر برگزار می‌شود، پیگیری می‌کنند. این تلاش واقعاً ستودنی است، چون در اغلب موارد بر آینده تحصیلی و شغلی دانش‌آموزان اثر می‌گذارد. بنابراین، همیشه نمی‌توان در مدارس پر هزینه خصوصی انتظار شناسایی و پرورش مداوم برخی استعدادها را داشت. این استعدادپروری هم به خود دانش‌آموز ارتباط مستقیم پیدا می‌کند و هم به کادر آموزشی.» حسن‌آبی از کلاس‌های تقویتی که گاهی برای دوستانش برگزار می‌کند، می‌گوید: «گاهی اوقات که تعدادی از دوستان در یادگیری درس و مفاهیمی مشکل داشته باشند، از من کمک می‌گیرند. من هم از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنم. در گوشه حیاط، ساعت زنگ تفریح و یا پایان هر کلاس، دورهمی چند دقیقه‌ای آموزشی برپا می‌کنیم و من هرچه آموخته‌ام را آموزش می‌دهم. این کار را بسیار دوست دارم چراکه درس‌ها هم برای من مرور می‌شود و هم دوستانم خوشحال و راضی به نظر می‌رسند و به من می‌گویند: «خانم دکتر بعد از این! ‌»