محدثه واعظی‌پور: چهار مجموعه‌ای که این روزها روی آنتن رفته‌اند، سنت سال‌های گذشته را تکرار کرده‌اند.

مردم چند سالی است که عادت کرده‌اند پای سفره افطار به تماشای سریال بنشینند.
امسال غیبت یک سریال طنز کاملاً محسوس است (بوی خوش زندگی هم با وجود مجید صالحی نیز خنده بر لب‌ها نمی‌آورد).

«او یک فرشته بود» جای خود را به مجموعه‌ای بی‌منطق و سست داده و کارگردانش هم امسال در شبکه‌ای ‌دیگر یک مجموعه معمولی ساخته. تنها این «صاحبدلان» است که سریال متفاوت قابل قبولی از کار درآمده و بعد از مجموعه «وفا» از ارتقاء سطح توانایی‌های لطیفی خبر می‌دهد.

نوآوری در جلوه‌های ویژه
همه چیز «آخرین گناه» ما را به یاد مجموعه موفق ماه رمضان گذشته شبکه دوم می‌اندازد. تیتراژ مجموعه، موسیقی و حتی حال و هوای «آخرین گناه» شباهت زیادی به «او یک فرشته بود» دارد. اما ویژگی بارز این مجموعه، اتکای سازندگان به استفاده از جلوه‌های ویژه است. آن‌ها تلاش کرده‌اند با تقویت این بخش از کار، فضاهای خاصی در «آخرین گناه» خلق کنند.

اما استفاده از جلوه‌های ویژه کامپیوتری در بعضی سکانس‌ها جلوه بصری خاصی به مجموعه داده و آن را خیال‌انگیز کرده، اما در بخش‌هایی تصاویر کلیشه‌ای و ضعیف، به فضای معنوی کار لطمه زده است. به عنوان نمونه حضور استاد اکرمی (جمشید مشایخی) در باغ و بوستان و نور سبز زیادی کلیشه‌ای و تکراری است.

 اگر از برگ برنده «آخرین گناه» یعنی جلوه‌های ویژه‌اش بگذریم، این مجموعه امتیاز دیگری ندارد. داستان‌های فرعی مجموعه محدود هستند و نمی‌توانند قصه اصلی را تقویت کنند. هر بخش از مجموعه ریتم کندی دارد و اغلب اتفاق خاصی در آن نمی‌افتد. شخصیت‌ها جذابیت ندارند. با وجود تلاش فیلمنامه‌نویس‌ها و کارگردان، کاراکترها تخت و تک‌بعدی از کار درآمده و دست به اعمال بی‌پایه و منطق می‌زنند. مهمتر از همه، مخاطب نمی‌تواند با هیچ‌یک از آن‌ها همدلی کند.


فرهاد مودت (حمیدرضا پگاه)، آوا (لیلا اوتاری)، رویا اکرمی (مینا لاکانی) و... هیچ‌کدام بعد پیدا نکرده‌اند و چندان قابل لمس نیستند. نمی‌شود دوست‌شان داشت و نگرانشان بود. این نقطه ضعف بزرگ، لطمه زیادی به «آخرین گناه» زده است. مجموعه‌ای که موفقیت «او یک فرشته بود» را برای شبکه دوم تکرار نکرده است.


مثل همیشه
علی شاه حاتمی در «بوی خوش زندگی» از مجموعه‌هایی که در یکی دو سال گذشته ساخته و بعضی از آن‌ها مثل «خوش رکاب» پربیننده بوده،‌ فراتر نمی‌رود.

همه چیز مثل همیشه است. بی‌دلیل نیست که شاه حاتمی، این بار هم به سراغ مجید صالحی رفته و یکی از نقش‌های اصلی را به او سپرده است. فقط کافی است مجید صالحی را از مجموعه «بوی خوش زندگی» حذف کنیم تا ببینیم چه اتفاقی می‌افتد! برگ برنده علی شاه حاتمی در «بوی خوش زندگی» صالحی و مزه‌پرانی‌هایش است؛ چیزی که بیننده از این بازیگر انتظار دارد.


«بوی خوش زندگی» داستان تازه‌ای ندارد. چند دانشجو که وضعیت مالی خوبی ندارند، با هم زندگی می‌کنند و هرکدام درگیر مشکلات خاصی هستند. اما مشکل مجموعه این است که شاه حاتمی حتی این داستان تکراری را با لکنت و کشدار تعریف می‌کند و حوصله مخاطبش را سر می‌برد. سکانس‌های طولانی صحبت کردن شخصیت‌ها قرار است ضعف‌های داستان را پنهان کنند، اما این سکانس‌ها «بوی خوش زندگی» را ملال‌آور کرده‌اند.

شوخی‌ها و تکیه‌کلام‌های صالحی هم بعد از چند قسمت، جذابیتشان را از دست داده‌اند و نمی‌توانند کمکی به این مجموعه بکنند.


یک نکته اساسی که به پاشنه آشیل مجموعه‌های شاه حاتمی تبدیل شده،‌ بازی‌ها است. به‌جز چند بازیگر اصلی (که آن‌ها هم نمی‌توانند یک‌دست و با حفظ راکورد بازی کنند) بقیه بازی‌ها به‌شدت ضعیف است، انتخاب بازیگرهای تازه‌کار برای بعضی نقش‌های مهم اشتباه بزرگی بوده که به مجموعه لطمه زده است.

مشکل اصلی شاه حاتمی این است که تلقی‌اش نسبت به موضوع‌های مختلف کلیشه‌ای است و معمولاً نمی‌تواند بدون این تصویر ذهنی شکل گرفته کاری را انجام بدهد و اگر از یک فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای کمک می‌گرفت، نتیجه‌ای که به‌دست می‌آمد بهتر از چیزی بود که این روزها از شبکه پنجم پخش می‌شود.


مخمصه
علیرضا افخمی در «زیرزمین» به تجربه تازه‌ای دست زده. این خیلی خوب است که افخمی تلاش می‌کند هربار که مجموعه‌ای را کارگردانی می‌کند، به سراغ شخصیت‌ها، داستان‌ها و فضاهای متفاوت و متنوعی برود.

این خیلی خوب است که او خود را در چارچوب تجربه‌های موفق قبلی‌اش محصور نمی‌کند، اما این تجربه‌گری گاهی نتیجه می‌دهد و گاهی نه.علیرضا افخمی در «زیرزمین» قصه 3 کلاهبردار شیک و مرفه و با کلاس را روایت کرده. سه کلاهبردار امروزی که برخلاف نمونه‌های مشابه تلویزیونی، خجالتی از حرفه‌شان ندارند و اتفاقاً خیلی راحت با ویژگی‌های عجیب و غریب‌ کارشان کنار آمده‌اند. این شخصیت‌ها، شخصیت‌های تازه و جذابی هستند. آنها در موقعیت بدی گیر می‌افتند و مجبور می‌شوند دوباره همکاری کنند.


با وجود بازیگر‌های شناخته شده و داستان جذاب، «زیرزمین» خیلی دیر راه افتاد و توانست بیننده جذب کند،  اما از قسمت ششم به بعد کاراکترها جا افتادند و بیننده توانست از روابط عجیب و غریب فرج، کلانی و اسدی سر دربیاورد! افخمی سعی کرده از بازیگرها در نقشهای تازه‌ای استفاده کند و با رتوش کردن بازی‌ها، تصویر تازه‌ای از آن‌ها بسازد.

تلاش افخمی در مورد بعضی از آن‌ها مثل فتحعلی اویسی و رضا توکلی موفق بوده و در مورد پورعرب یا بهمن دان چیزی که در «زیرزمین» می‌بینیم فرق زیادی با کارهای قبلی‌شان ندارد. مسلم است که «زیرزمین» محبوبیت مجموعه‌های «او یک فرشته بود» و «تب سرد» را نخواهد داشت.

 اما به نظر می‌رسد مجموعه افخمی هرچه پیش می‌رود بهتر می‌شود و این نکته، قضاوت نهایی درباره «زیرزمین» را دشوار می‌کند. شاید افخمی با یک پایان‌بندی ویژه، «زیرزمین» را به یکی از مجموعه‌های به‌یادماندنی ماه رمضان امسال تبدیل کند.


تناسب فرم و محتوا
مجموعه محمدحسین لطیفی همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد بهترین مجموعه ماه رمضان امسال است. امتیاز اصلی مجموعه فیلمنامه تازه‌اش است؛ فیلمنامه‌ای که به‌درستی و ظرافت مفاهیم مذهبی و معنوی متناسب با حال و هوای خاص ماه رمضان را در قالب داستانی تماشاگرپسند و روان مطرح کرده است.

 خط اصلی داستان، به رابطه دو برادر می‌پردازد که شرایط متفاوت زندگی‌شان، آن‌ها را در دو موقعیت مختلف قرار داده. اما در کنار این داستان آشنا که به شکل‌های مختلف روایت شده، علیرضا طالب‌زاده قصه مردی را روایت کرده که آزمون دشوار الهی را پشت سر می‌گذارد و به درک تازه‌ای از دین‌داری می‌رسد.

رابطه سید خلیل (حسین محجوب) و دینا (باران کوثری) خیلی خوب از کار درآمده. دیالوگ‌های مجموعه هم از امتیازهای بزرگ آن هستند. طالب‌زاده در کنار نوشتن جملاتی که به باورهای دینی و اعتقادات مذهبی سید خلیل و دینا اشاره می‌کند، دیالوگ‌های روزمره را هم درست و به‌جا نوشته. این شیوه دیالوگ‌نویسی به شخصیت‌پردازی و رابطه کاراکترها با هم کمک زیادی کرده است.

 سید خلیل و دینا با وجود این‌که شخصیت‌های خاصی هستند، خیلی واقعی و ملموس از کار درآمده‌اند. طالب‌زاده و لطیفی کار سختی در پیش داشته‌اند. با اندکی لغزش، این کاراکترها نچسب و غیرواقعی می‌شدند و مجموعه به‌شدت لطمه می‌دید.


به‌جز فیلمنامه، کارگردانی لطیفی هم از امتیازهای «صاحبدلان» است. فضاسازی و هدایت بازیگرها کم‌ایراد است. حسین محجوب و باران کوثری انتخاب‌های هوشمندانه‌ای بوده‌اند و چه‌قدر خوب در کنار هم قرار گرفته‌اند. حضور آن‌ها وزن خاصی به «صاحبدلان» داده است. «صاحبدلان» نمونه موفق یک مجموعه دینی است؛ مجموعه‌ای جذاب که توانسته مفاهیم دشوار و عظیمی را که معمولاً تصویر کردنشان ساده نیست، در قالب یک قصه پرکشش و امروزی طرح کند. این، امروزی بودن ترکیب کلیدی و مهمی است.

 مشکل بسیاری از مجموعه‌ها و فیلم‌هایی از این دست، دور بودنشان از آدم‌ها و مناسبات جامعه امروز است. گویی اتفاق‌ها در دنیای دیگر می‌گذرد اما لطیفی، قصه آدم‌هایی را روایت کرده که شبیه ما هستند. ساده‌دلی، خوش‌باوری، دوری‌شان از اصل دین و دل‌بستن به مظاهر دنیوی شبیه ما است.