«محسن فروزان»، دروازه‌بان سابق تیم «ملی» و «استقلال»، چند سالی است که در منطقه5 و محله «پیامبر» سکونت دارد و از چهره‌های ورزشی سرشناس و سلبریتی‌های ساکن غرب تهران محسوب می‌شود.

همشهری آنلاین_ مهدی اسماعیل‌پور:  فوتبال، محسن را به غرب تهران کشانده و می‌گوید که تا زمانی که فوتبال بازی می‌کند در همین محله می‌ماند، چون بهترین دسترسی را به زمین‌های فوتبال، فرودگاه و ورزشگاه‌ها دارد. دروازه‌بان استقلالی فوتبال ایران که بین اهالی فوتبال، طرفداران بسیاری دارد می‌خواهد در آینده، یک آکادمی دروازه‌بانی در غرب تهران راه‌اندازی کند. با فروزان درباره فوتبال و محل زندگی‌اش گفت‌وگو کردیم. 


  چه شد که فوتبالیست شدید؟ 
کودکی‌ام را در شهرهای شمالی کشور قد کشیدم، آنجا زمین فوتبال زیاد است و همیشه در این زمین‌ها فوتبال بازی می‌کردیم. تابستان‌ها وقتی برنج‌ها را برداشت می‌کردند، شالیزارها به زمین فوتبال تبدیل می‌شد. چون زمین‌اش نرم بود و بدون کفش هم می‌شد داخل آنها بازی کرد. از آنجا که زمین‌های شمال همیشه سبز است برای بازی تنها 2 تیردروازه و یک توپ لازم داشتیم. فوتبالیست شدن من تنها خواست خدا بود. یک روز به تیم «خمام» رفتم، تست دادم و انتخابم کردند. پس از یک سال هم به تیم‌ملی نوجوانان دعوت شدم. در کل خودم هم نمی‌دانم چگونه شد که وارد عرصه فوتبال شدم. همه مردم، فوتبال را دوست دارند و می‌خواهند فوتبال بازی کنند. از کارمند گرفته تا کارگر و پزشک و مهندس به این رشته ورزشی علاقه دارند و اگر فرصت‌اش باشد هفته‌ای یکی، 2 بار در اوقات فراغت‌شان فوتبال بازی می‌کنند. ما هم که حرفه‌ای این رشته را دنبال می‌کنیم، از شغل‌مان لذت می‌بریم. خودم از اینکه فوتبالیست شدم و خدا این استعداد را به من داد، خیلی خوشحال و سپاسگزارم. اما از سوی دیگر ناراحتم که چرا دروازه‌بان شدم. 
  مگر دروازه‌بان بودن بد است؟ 
به گمانم دروازه‌بانی یکی از بدترین کارهای دنیاست. ولی در ایران 10 برابر بدتر است. چون خارجی‌ها می‌دانند که یک دروازه‌بان سوپرمن نیست. دروازه‌بان یک آدم معمولی است و نمی‌تواند کار خارق‌العاده‌ای انجام بدهد. پست دروازه‌بانی آنقدر تخصصی است که دروازه بان‌ها مربی اختصاصی دارند. اما مردم فکر می‌کنند دروازه‌بان باید، همه توپ‌هایی که به سوی دروازه می‌آید را بگیرد. ولی واقعاً فوتبال این‌گونه نیست. من اگر 100 بار دیگر هم متولد شوم، دوست دارم فوتبالیست شوم اما نه دروازه بان! 
  محله‌ای که در آن زندگی می‌کنید شباهت زیادی به شهر زادگاهتان یعنی رشت دارد. این‌طوری دل‌تان برای شمال تنگ نمی‌شود؟ 
چرا خیلی دلم تنگ می‌شود. در گذشته در «زعفرانیه» زندگی می‌کردم که آب و هوای آنجا شباهت بیشتری به شهرهای شمالی دارد اما هیچ جای ایران برای من مانند «رشت» نمی‌شود. تهران دود و آلودگی و گرد و غبار و هر چیزی که یک آب و هوای بد باید داشته باشد دارد. در تهران تنها مسیر تمرین و خانه را می‌رویم و بهترین تفریح‌مان هم رفتن به رستوران است. اما در شمال مکان‌های گردشگری و غذاهای محلی زیادی داریم. 170 غذای محلی داریم که همگی ثبت شده‌اند. 
  چرا از زعفرانیه به منطقه 5 نقل مکان کردید؟ 
از آن جایی که محل تمرینم بلوار «فردوس غرب» بود و من همیشه زمان زیادی را در این مسیر باید صرف می‌کردم، به منطقه 5 آمدم. 
  منطقه 5 چه ویژگی‌هایی مثبتی دارد؟ 
راه‌های ارتباطی زیاد و دسترسی سریع به همه نقاط شهر و هم‌چنین مقرون به صرفه بودن بهای اجاره نسبت به مناطق شمال شهر، 2 عاملی است که سبب شد به منطقه 5 بیایم. چند بزرگراه اصلی تهران به محله پیامبر نزدیک است. «حکیم»، «ستاری»، «اشرفی اصفهانی» و «یادگار امام»(ره)، بزرگراه‌هایی هستند که رفت‌وآمد را برای من آسان کرده است. حتی بزرگراه «همت» هم به ما نزدیک است. با اینکه در غرب تهران قرار داریم اما انگار مرکز تهران اینجاست. هم‌چنین اینجا یک منطقه باکلاس در غرب تهران محسوب می‌شود و اغلب مردم طبقه متوسط و متوسط رو به بالا درآ ن سکونت دارند و در عین حال از نظر هزینه هم می‌شود با مبلغ کمتری نسبت به شمال شهر خانه‌هایی نوساز با متراژ بالا اجاره کرد. 


  این مزیت‌ها موجب می‌شود به فکر اقامت بلندمدت و حتی همیشگی در اینجا بیفتید؟ 
تا زمانی که بخواهم فوتبال بازی کنم در همین منطقه می‌مانم چون بیشتر زمین‌های تمرین در غرب تهران است و دسترسی آسان‌تری به فرودگاه دارم. اما زمانی که فوتبالم به پایان برسد و بخواهم خانه‌ای در تهران داشته باشم، شاید بروم. 
  منطقه را از نظر امکانات ورزشی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 
یکی از مواردی که در منطقه 5 برای من بسیار حائز اهمیت است، وجود باشگاه‌های ورزشی متعدد است. در این منطقه باشگاه‌های بزرگ و خوبی وجود دارد که امکانات مدرن و خوبی دارند. غیر از موضوع ورزش، این منطقه رستوران‌های بسیار خوبی هم دارد. هم‌چنین قرار است در خیابان پیامبر ایستگاه مترو افتتاح شودکه این هم خودش امتیاز دیگری است. ترافیک اینجا خیلی کم است چون این محدوده بیشتر مسکونی است و مغازه‌های تجاری اندکی دارد. 
  با توجه به وجود رستوران‌های خوب در منطقه، پاتوقی در اینجا هم دارید؟ 
از آن جایی که غذاهای رژیمی می‌خورم، خیلی به رستوران‌ها رفت‌وآمد ندارم. اما اگر هوس غذای خاصی کنم سری به رستوران‌ها می‌زنم. ولی پاتوق خاصی ندارم. به‌طور کلی هم دوست ندارم پاتوقی داشته باشم. برای مثال، زیاد تمایل ندارم که بگویند محسن فروزان همیشه در این رستوران یا فلان جا است. تلاش می‌کنم رستوران‌هایی که نرفته‌ام را یکبار امتحان کنم. 
  رابطه‌تان با همسایه‌ها چگونه است؟ 
هر محله‌ای که می‌رویم، مردم به ما فوتبالیست‌ها لطف دارند. من هم تلاش کرده‌ام ارتباط خوبی با آنها داشته باشم. البته بیشتر کار ما با سوپرمارکت و املاکی و پمپ بنزین‌ها است. همسایه‌ها هم که همیشه به ما محبت می‌کنند. هرچند گاهی این لطف‌شان به ضررمان تمام می‌شود (خنده). برای مثال، غذاهایی برای‌مان می‌آورند که پر چرب است. اگر نخوریم اسراف است و اگر بخوریم اضافه وزن می‌شود و دردسر (خنده). اغلب تلاش کردم آپارتمانی را برای زندگی انتخاب کنم که کم واحد باشد. 
  همیشه بحث کری بین فوتبال دوستان داغ است. این کری وقتی یک همسایه فوتبالیست هم داشته باشیم داغ‌تر می‌شود، این‌گونه نیست؟ 
با ما که کری نمی‌خوانند. ولی هر وقت من را می‌بینند می‌گویند که ما استقلالی هستیم و دوست داریم که شما دوباره به استقلال برگردید. حتی پرسپولیسی‌ها هم علاقه خود را به من نشان می‌دهند. اما در کل در شخصیت من کری‌خوانی نیست و معمولاً هم این اتفاق نمی‌افتد.

  • آموزش تخصصی دروازه بانی

فروزان در پاسخ به این سؤال که آیا پیشنهادی برای شرکت در طرح‌های ورزشی منطقه داشتید؟ می‌گوید: «خیر تا به حال چنین پیشنهادی نداشتم، اما دنبال این هستم که در منطقه 5 یک آکادمی تخصصی دروازه‌بانی به اسم خودم تأسیس کنم. لازمه این کار هم این است که در کلاس‌های مربیگری شرکت کنم. می‌خواهم این ظلمی که چندین سال است به دروازه بان‌های کشور شده را جبران کنم. می‌خواهم در آینده نه چندان دور با این آکادمی گلری، همه آنچه را که در پایه به بسیاری از گلرهای ایران آموزش نمی‌دهند، یاد بدهم و گلرهای بسیار خوبی تربیت کنم تا مانند قدیم نشود که یک گلر 25 ساله می‌شد و بسیاری از اصول پایه دروازه‌بانی را بلد نبود. دوست دارم یک تکانی به پست دروازه‌بانی ایران بدهم. خیلی‌ها در تأسیس آکادمی دنبال موضوع مالی هستند و برایشان مهم نیست آینده آن جوان چه می‌شود، اما من هدف دیگری در سر دارم.»