تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۸۵ - ۰۵:۲۲

فاطمه ناصری: سال‌هاست که نمره یکی از اصلی‌ترین و مهم‌ترین معیار و ارزش در نظام آموزشی ماست.

به گونه‌ای که امروزه نمره 20گرفتن در بین عامه مردم به عنوان ضرب‌المثل با اشکال متفاوت کاربرد پیدا کرده است. مثلاً اکثر ما در محاورات روزانه خود جملاتی چون: «فلانی کارش بیست است.»

یا «این جنس بیست است.» یا «دو تا نوزده یک بیست نمی‌شود.» را بارها و بارها به کار می‌بریم که در واقع از نوع ضرب‌المثل‌های مثبت است. این  نوع ضرب‌المثل تا چند دهه پیش، چه در فرهنگ عامه و چه در کتاب‌ها وجود نداشت، تا آنکه با شکل‌گیری نظام آموزشی جدید و نوع ارزیابی آن، نمره خوب یا عالی گرفتن معیار و ارزشی غیرقابل تردید شناخته شد.
 از سوی دیگر اگر کسی کارش خوب نباشد معمولا می‌گویند که  «فلانی کارش صفر است»، و یا نوع کارایی و توانایی افراد را از صفر تا بیست ارزش‌گذاری می‌کنند. پس نمره منفی مانند نمره مثبت در فرهنگ ما جای خود را باز کرده است. به همین دلیل نمی‌توان به راحتی نقش نمره را در جامعه نادیده گرفت، چه رسد به اینکه بخواهیم در نظام آموزشی خود آن را حذف کنیم.


اساساً نمره‌ یا ارزش‌گذاری از این نوع؛ خود نوعی انرژی مثبت و منفی را برای افراد ایجاد می‌کند. روانشناسان معتقدند که انرژی‌های روانی از طرق مختلف قابل دستیابی است و یکی از آنها هم تعیین ارزش‌ها و معیارهایی است که افراد و یا جامعه تعیین می‌کنند. در آزمایش‌های فراوانی که محققان بعد از کسب موفقیت از دانش‌آموزان و یا دانشجویان انجام دادند دریافتند که میزان مقاومت بدن در مقابل بیماری‌ها افزایش یافته و در عین حال افراد شاداب‌تر هستند.


محققان همچنین دریافتند که بدن افراد هنگام دریافت پاسخ‌های منفی، خصوصاً آموزشی، قدرت دفاعی خود را از دست می‌‌دهد و به راحتی دچار بیماری و مشکلات جسمی می‌شوند. در عین حال باید توجه داشت که عکس آن هم صادق است. این موضوع در مورد بسیاری از بیماران نیز به‌وفور مشاهده شده  است.

برخی از بیماران بعد از دریافت پاسخ منفی  آزمایش‌های خود، گاهی حتی نوع درد و بیماری را فراموش می‌کنند و یا وقتی متوجه می‌شوند که آزمایش آنها مثبت است و احیانا به بیماری سختی دچار هستند، مشکلات روحی‌ای که بر آنها عارض می‌شود در گسترش بیماری و حاد شدن آن نقش انکارناپذیری دارد. در حقیقت این همان انرژی مثبت یا منفی‌ای است که افراد دریافت می‌کنند، بدون آنکه گاهی حتی به نقش آن واقف باشند.


این نوع انرژی‌ها در کودکان و نوجوانان به مراتب تأثیر بیشتری دارد؛ چون افراد در این دوره سنی کمتر با قضایا به شکل منطقی برخورد می‌کنند و به اصطلاح از شکست‌های اولیه پلی برای پیروزی نمی‌سازند و به همین دلیل گمان می‌کنند که اتفاق عجیبی افتاده است و راه چاره و جبرانی نیست، در نتیجه شکست‌هایی از این دست و ناکامی‌های آموزشی آنها را کاملاً مأیوس و ناامید می‌سازد که متأسفانه گاهی برخی از این افراد دست به اعمال انتحاری می‌زنند.


نظام آموزشی ما چنان برنامه‌ریزی شده  است که فقط نمره است که می‌تواند توانایی‌های علمی دانش‌آموزان و دانشجویان را مشخص کند. اگر دانش‌آموزی در رشته‌ای درسی نمره کمی بگیرد، نه تنها معلم و یا معلمان نگاه دیگری به او خواهند داشت، بلکه در فضای خانه خواه‌ناخواه با مشکلاتی از جانب والدین  و چه بسا برادران و خواهران و یا بستگان روبه‌رو خواهد شد.

اعداد و ارقام متأسفانه سرنوشت مردم را تعیین می‌کند، در حالی که می‌توان با درایت و راه‌های درست به جای نمره و یا اعدادی این‌چنینی، دانش‌آموزان را به فعالیت‌های آموزشی و تحقیقاتی واداشت، به جای آنکه فقط از آنها نمره بخواهیم سعی کنیم که ذهن و فکر آنها را به کار واداریم و انگیزه دانش‌آموزان را تغییر دهیم.


نمرات بیشتر نقش تخدیری دارند تا تحصیلی. در چنین هنگامی دانش‌آموزان به جای ‌آنکه به تحصیل علم بپردازند، نمره را تحصیل می‌کنند. در نظام نمره‌پروری شما نمی‌توانید با دانش‌آموزان باسواد و با مطالعه فراوان برخورد کنید. دانش‌آموزی که فقط در فکر حفظ کردن دروس غیرکاربردی و گاه تشریفاتی است، نه زمانی برای فکر کردن و اندیشیدن دارد و نه ‌می‌تواند وقت خود را وقف علم‌آموزی و مطالعه دروس غیردرسی کند.

 معلمان می‌توانند برای برخی از درس‌ها کتاب‌ها و منابعی را در اختیار دانش‌آموزان بگذارند و یا به آنها معرفی کنند تا دانش‌آموز را از حالت رخوت و خمودی برهانند.یکی از آفت‌هایی که نمره‌محوری به دنبال دارد بی‌میلی به مطالعه و تحقیق و در عین حال به کتاب‌هاست.

دانش‌آموزان معمولا بعد از پایان سال تحصیلی حتی نیم‌نگاهی به کتاب‌های دوره‌های گذشته نمی‌اندازند،  مگر آنکه بخواهند در امتحانی شرکت کنند و ملزم به مطالعه کتاب‌های سال‌های گذشته باشند. البته این امر معمولا در پایان سال تحصیلی (دوره دبیرستان) صادق است که دانش‌آموزان برای موفقیت در کنکور لازم است دروس سال‌های قبل را مطالعه کنند.

وگرنه هیچ دانش‌آموزی تمایل ندارد که دست به کتاب‌های سال‌های قبل بزند. دلیل این امر را باید بیشتر در غیرکاربردی و غیرضروری بودن کتاب‌ها دانست.


اساساً نمره‌گرایی سبب می‌شود به جای آنکه حافظه بلندمدت دانش‌آموزان تقویت شود خودبه‌خود حافظه کوتاه مدت آنها درگیر شده و در عین حال میل به فراگیری بیشتر و کارآمدی ذهن آنها کاسته شود.  در این شیوه از آموزش فرد گرفتار روزمرگی شده و همه نیروی او در فراگیری چیزهایی صرف می‌شود که نمی‌توان از آن به عنوان عناصر موثر در دانش‌‌افزایی یاد کرد.


با این همه هنوز نمره گرفتن یک آرزو و هدف است. در واقع جای انگیزه و انگیخته در این سیستم عوض می‌شود. جایی که باید هدف آموختن باشد، نمره گرفتن هدف می‌شود و به همین دلیل بسیاری از دانش‌آموزان از ارائه یک کار تحقیقاتی و مطالعاتی عاجزند و معمولا هم از سطح سواد چندانی برخوردار نیستند. هم گستره واژگانی آنها کم است و هم اطلاعات عمومی بسیار ضعیفی دارند.


امروزه در همه مدارس  و آموزشگاه‌های ما این شیوه متأسفانه به عنوان اصل اساسی ارزیابی اجرا می‌شود. با این وجود آیا می‌توان یک شبه بنیان چنین نظامی را ترمیم کرد یا تغییر داد. در کدام مدرسه نمره از اهم برنامه‌های مدیران نیست. در حال حاضر نوعی ارزشیابی در مدارس انجام می‌شود که معمولا نمرات و میزان قبولی دانش‌آموزان را ملاک مدرسه خوب در نظر می‌گیرند.

 این نوع نگاه سلبی که  دیکته شده مدیریت آموزشی است، سبب می‌شود تا آموزگاران و مدیران به چیزی جز نمره فکر نکنند. از چنین منظری است که دانش‌آموز و خانواده او فقط به نمرات بالا بیندیشند.

 وقتی که  یکی از شرایط ثبت نام در برخی از مدارس معدل بالا باشد، دیگر نمی‌توان مدعی شد که نمره‌محوری در نظام آموزشی ما وجود ندارد. اگر  مدیریت آموزش و پرورش با همین اصل برخوردی اصولی کند و جلوی چنین کاری را بگیرد، شاید بتوان گام آغازین را در جلوگیری از نمره‌محوری برداشت. با چنین دیدگاهی والدین حق دارند که نمره‌های بالای بچه‌های خود را ببینند و آنها را وادارند تا روزها و شب‌ها به حفظ دروس بپردازند.


اگر چه نظام آموزشی ما بیش از حد به نمره اهمیت می‌دهد، اما والدین نقش انکارناپذیری در کسب نمره از فرزندان خود دارند. وقتی که معلمی برای نمرات کم دانش‌آموزی به والدین آنها نامه می‌نویسد، و از والدین می‌خواهد که فرزندان خود را به درس خواندن وادار کنند در حقیقت باید گفت که بنیان غلطی است که نظام آموزشی ما گذاشته است.


نمره گرفتن یک واقعیت است که نظام آموزشی ما و والدین دانش‌آموزان  نیز نمی‌توانند آن را انکار کنند، و از سوی دیگر این اعداد و ارقام به تابو و رویای دانش‌آموزان تبدیل شده است. رویایی مشکل‌آفرین و دردسر ساز که پایه‌های آگاهی و دانش مردم را تخریب می‌کند. 

 
اگر به شکل واقع‌بینانه با این نوع ارزشیابی برخورد کنیم خواهیم دید که  به ظاهر ناخواسته ولی عملا با دست خود یک نوع اضطراب و استرس و بیماری را در جامعه تزریق می‌کنیم. با این همه آیا می‌توان گفت که «نمره» واقعیت ندارد؟