به گزارش همشهری آنلاین، چندی پیش زنی به دادسرای جنایی تهران مراجعه کرد و خبر از ناپدید شدن خواهرش داد. وی به قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم گفت: خواهرم ٧٢ ساله و بازنشسته یکی از ادارههای دولتی است. او مدتها بود که به تنهایی در خانهای حوالی میدان انقلاب زندگی میکرد و خیلی اهل رفتوآمد با فامیل نبود. من هرازگاهی به او زنگ میزدم و احوالش را میپرسیدم، اما از اردیبهشت سال ٩٨ به یکباره ناپدید شد و دیگر خبری از او نداشتم.
وی ادامه داد: خواهرم دیگر جواب تماسهایم را نداد و من تصور کردم نمیخواهد با کسی صحبت کند؛ چون سابقه داشت که مدتی بیخبر از ما باشد. تا اینکه چند وقت قبل به تهران آمدم و سراغش را گرفتم. به خانهاش رفتم اما هرچه زنگ زدم، جواب نداد. از همسایهها سراغش را گرفتم. آنها گفتند که ماههاست از خواهرم بیخبر هستند و فکر میکردند به خانه اقوامش رفته است. نگران شدم و گزارش گم شدنش را به پلیس اعلام کردم. خودم هم همه جا دنبالش گشتم. به تمام بیمارستانها و پزشکی قانونی سر زدم اما اثری از خواهرم بهدست نیاوردم و احتمال میدهم که او را به قتل رسانده باشند.
با دستور بازپرس جنایی تهران، تحقیقات برای رمزگشایی از سرنوشت زن تنها آغاز شد. نام او در فهرست فوتشدههای سازمان بهشت زهرا نبود و مشخصات وی در پزشکی قانونی و اجساد مجهول الهویه نیز یافت نشد. حتی تیم جنایی قدم در خانه وی گذاشتند تا شاید سرنخی از او بهدست آورند اما همهچیز مرتب بود و سرنخی بهدست نیامد. تنها فرضیه قتل او بود، اما روز یکشنبه گذشته بعد از گذشت ١٧ماه از ناپدید شدن وی راز سرنوشت عجیب او فاش و معلوم شد این زن زنده است و همه این ماهها در یکی از مراکز نگهداری از سالمندان زندگی میکرده است.
ماجرا از این قرار بود که زن ٧٢ ساله، اردیبهشت پارسال برای خرید از خانهاش خارج شده و با خودرویی تصادف کرده بود. بر اثر این تصادف وی حافظهاش را از دست داد. او تحت درمان قرار گرفت اما نه حافظهاش برگشت و نه قدرت تکلمش. همین باعث شد تا زن تنها به مرکز سالمندان منتقل شود. چون پزشکان بیمارستان موفق نشدند ردی از خانواده وی بهدست بیاورند. اما چند روز قبل ناگهان حافظه زن برگشت و موفق شد چند کلمه صحبت کند. او نامش و خانوادهاش را بهخاطر آورد و شماره خواهرش را در اختیار مسئولان مرکز نگهداری از سالمندان قرار داد. همین اتفاق باعث شد تا هویت زنی که ١٧ ماه حافظهاش را از دست داده بود، فاش شود. زنی که هیچکس نه نامش را میدانست و نه از سرنوشتش اطلاعی داشت. به این ترتیب وی با دستور قضایی به خانهاش برگشت و پرونده ناپدید شدن او بسته شد.