این مرد در سال ۹۲ مرتکب جنایت شد، اما ۶ سال طول کشید تا شناسایی و دستگیر شود.

به گزارش همشهری‌آنلاین به نقل از شرق، مأموران پلیس استان البرز روز ۲۰ خرداد سال ۹۲ جسد پسری نوجوان را درحالی‌که دست‌وپایش بسته شده بود، در منطقه‌ای خلوت یافتند و او را که هیچ مدرک هویتی‌ای به‌همراه نداشت، به پزشکی قانونی منتقل کردند. بررسی‌های ابتدایی نشان داد مقتول که براثر خفگی جان باخته، پسری ۱۷‌ساله ساکن تهران به نام یاشار است که اقوام او ناپدیدشدنش را به پلیس گزارش داده بودند. 

در این گزارش ذکر شده بود پسر نوجوان به‌همراه والدینش مفقود شده است، اما در آن مرحله خبری از زوج میانسال نبود تا اینکه مدتی بعد مأموران جسد پدر ۶۰‌ساله خانواده را در حوالی روستای زیاران آبیک قزوین پیدا کردند. این مرد با شلیک سه گلوله به قتل رسیده و سپس جنازه‌اش به آتش کشیده شده بود.

کارآگاهان که حدس می‌زدند مادر خانواده نیز قربانی جنایت شده باشد، به تحقیقات خود درباره این پرونده ادامه دادند تا اینکه بالاخره جسد زن ۴۳‌ساله نیز در خودروی ال‌۹۰ این خانواده پیدا و معلوم شد قاتل بعد از کشتن این زن جسد او را با الکل به آتش کشیده است.

آن زمان تحقیقات وسیعی برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان این جنایت انجام شد اما سرنخی به‌ دست نیامد. حتی تماس‌های تلفنی اعضای این خانواده بررسی شد اما مورد مشکوکی که توجه پلیس را جلب کند، وجود نداشت، به‌این‌ترتیب پرونده بدون حصول نتیجه‌ای مسکوت ماند تا اینکه بالاخره بعد از گذشت شش سال وقتی دور تازه‌ای از تحقیقات کلید خورد، کارآگاهان به مستأجر این خانواده ظنین شدند و این مرد و همسرش را اردیبهشت سال گذشته بازداشت کردند.

هر دو مظنون در بازجویی‌ها منکر قتل شدند اما در نهایت مرد جوان به نام مجتبی، وقتی به او گفته شد برای بی‌گناهی‌اش قسم بخورد، اتهام قتل را پذیرفت و جزئیات این جنایت هولناک را شرح داد.

این مرد گفت: روز ۱۹ خرداد سال ۹۲ یاشار به مقابل خانه آمدم. او یک سررسید به‌عنوان کادو برایم آورده بود. او درباره تمدید قرارداد اجاره خانه هم صحبت کرد، اما به توافق نرسیدیم و اصرار کرد باید خانه را تخلیه کنم. باهم درگیر شدیم و درحالی‌که به‌شدت عصبانی شده بود، گلویش را گرفتم و فشار دادم‌. وقتی به خودم آمدم او بی‌حال روی زمین افتاده بود. نبضش را گرفتم و متوجه شدم فوت کرده است. مانده بودم چه‌کار کنم. جسد را به داخل پارکینگ خانه بردم و با طناب دست‌وپایش را بستم و داخل صندوق عقب خودروی خود قرار دادم و رویش پتویی انداختم. 

سپس با تلفن‌همراه یاشار با پدرش تماس گرفتم و با او در میدان توحید قرار گذاشتم. با موتورسیکلت سر قرار رفتم‌. داوود با یک خودروی ال‌۹۰ آمده بود. موتور را کنار خیابان گذاشتم و سوار ماشین او شدم. در حال صحبت بودیم که به سمت اتوبان تهران قزوین رفتیم. وقتی به حوالی طالقان رسیدیم، موضوع قتل یاشار را به او گفتم. عصبانی شد و از ماشین پایین آمد. سنگی برداشت و ضربه‌ای به کمرم زد. من‌هم ابتدا سنگی به او زدم و بعد با اسلحه کلت سه تیر به سمتش شلیک کردم که کنار سنگ بزرگی افتاد و جان باخت.

مجتبی در ادامه اعترافاتش گفت: به خاطر اینکه حالم بد بود، سراغ صندوق عقب ماشین مقتول رفتم تا آبی به صورتم بزنم که با یک شیشه الکل در صندوق عقب روبه‌رو شدم. الکل را روی جسد ریختم و با فندک آتش زدم. بعد هم با خودروی ال‌۹۰ به سمت کرج حرکت کردم. برای فاش‌نشدن این جنایت باید فریبا، مادر خانواده را هم می‌کشتم. اگر او زنده می‌ماند، چون می‌دانست پسرش با من قرار داشته و به خانه‌ام آمده بود، همه‌چیز را به پلیس می‌گفت و من شناسایی و دستگیر می‌شدم. به همین دلیل با تلفن داوود با او تماس گرفتم و ادعا کردم همسرش در جاده قزوین تصادف کرده است. 

در ایستگاه وردآورد مترو با او قرار گذاشتم‌. یک ساعت بعد با مترو به آنجا آمد و به سمت قزوین حرکت کردیم. در میان راه موضوع قتل همسر و فرزندش را به او گفتم که با کیفش شروع به کتک‌زدن من کرد. داخل ماشین درگیر شدیم و به زیرگذر کنار اتوبان رفتیم و با شلیک گلوله او را به قتل رساندم. بعد از این جنایت، جسد زن جوان را در داخل خودرو به آتش کشیدم.

متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: بعد از آتش‌زدن جسد فریبا به آن‌سوی اتوبان رفتم، سوار یک تاکسی شدم و به سمت تهران بازگشتم. در میان‌راه هم گوشی تلفن یاشار و فریبا را به بیرون پرت کردم. وقتی به تهران رسیدم، گوشی داوود را خاموش و گوشی خودم را روشن کردم. این‌طور بود که هیچ سرنخی از خودم به جا نگذاشتم ولی خیلی عصبی بودم، به داروخانه رفتم و قرص آرام‌بخش خریدم‌. 

بعد از خوردن قرص‌ها چند ساعت در خانه پدرم استراحت کردم‌. بعد به محل کارم در یک میوه‌فروشی رفتم و گفتم می‌خواهم به میدان میوه‌وتره‌بار بروم و میوه برای مغازه بخرم. به این بهانه از میدان فلسطین به اتوبان همت رفتم و در انتهای اتوبان جسد را از صندوق عقب بیرون آوردم و در حاشیه بزرگراه رها کردم. فردای آن روز همراه همسرم به محل رهاکردن جسد رفتم که دیدم مأموران جسد را پیدا کرده‌اند و در آن محل مشغول تحقیق هستند، به همین دلیل سریع برگشتم. من این قتل‌ها را به‌تنهایی مرتکب شدم و همسرم هیچ نقشی در این ماجرا نداشت.

متهم به قتل در ادامه صحنه جنایت‌ها را بازسازی کرد. سپس برای تعیین سلامت روان به پزشکی قانونی منتقل شد. متخصصان بعد از انجام بررسی‌های لازم اعلام کردند این مرد در سلامت به ‌سر می‌برد. از سویی اولیای ‌دم مقتولان علیه مجتبی شکایت کردند و خواستار مجازات او شدند.

درنهایت بعد از تکمیل تحقیقات مقدماتی قرار مجرمیت و کیفرخواست علیه متهم صادر شد و پرونده در اختیار قضات دادگاه کیفری استان قزوین قرار گرفت و متهم به‌زودی پای میز محاکمه می‌رود.

برچسب‌ها