به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، محمدرضا پهلوی با هدف تثبیت و استمرار قدرت سلطنت همزمان با روی کار آمدن دولت دموکرات جیمی کارتر طرح فضای باز سیاسی که پیشتر توسط دولت وی با همین اسم اعلام شده بود را کپی کرد و دست و پا شکسته به اجرا گذاشت که اولین نمود عینی و ملموس آن دوم آبان ۱۳۵۷ همراه با آزادی ۱۱۲۶ زندانی سیاسی از زندانهای اوین، قصر و قزل حصار بود. به این ترتیب زندانیان سیاسی از یک تا ۳۲ سال سابقه زندانی از زندانهای رژیم پهلوی آزاد شدند.
روی کار آمدن دولت جدید آمریکا در دی ۱۳۵۵ و تغییر سیاست خارجی ایالات متحده، رژیم وابسته پهلوی دوم را بیش از گذشته به تب و تاب انداخت تا برای سرپوش گذاشتن بر بحران مشروعیت که در دهه ۱۳۵۰ نسبت به دهه ۱۳۴۰ وضعیت شکننده تری پیدا کرده بود، دست به اقدامات صوری و نمایشیِ بیشتری مثل تغییرات مستمر نخست وزیران و آزادی زندانیانی سیاسی بزند.
این وابستگی بیش از حد به سیاستها و سیاستمداران آمریکایی، محمدرضا را آنچنان درمانده کرده بود که گویا بقاء سلطنتش جز از طریق افزایش حمایتهای سیاسی و کمکهای اقتصادی دولت آمریکا امکان پذیر نبود؛ از این رو همواره در خوف و رجایِ تنها ماندن در برابر دشمنان داخلی و منطقه ای، روز و شب می کرد. وی که عنوان ژاندارمی منطقه را یدک می کشید، برای فائق آمدن بر این وحشت شبانه روزی نسخه تبعیت کورکورانه از طرحهای سیاسی و اجتماعی کارتر را برای دربار و یکی در پی دیگری برای کابینه دولتهای دست نشانده پیچید.
طرح فضای باز سیاسی یکی از طرحهای سیاسی پهلوی بود که به عنوان مشتی از خروارِ تبعیت کورکورانه و صوری در سالهای پایانی عمر سلطنت پهلوی به اجرا درآمد. با این طرح فضای اجتماعی و سیاسی سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ روی پایه و بستر فضای امنیتی و نظامی، سوار شد بی آنکه کمترین تلاشی برای اصلاحات سیاسی واقعی و ایجاد ساختار تحزب انجام شود و سرمایه اجتماعی در قالب نهادهای مدنی متشکل شود، الگویی که دهها سال پیشتر توسط اربابان جمهوری خواه و دمکراتش در جامعه آمریکا پیاده شده بود.
دربار و در راس آن پهلویِ پسر برای حذف نشدن از صحنه سیاسی و اجتماعی ایران روشهای متنوعی را به عنوان مُسکن برای محکم کردن میخ سلطنت به اجرا درآورند اما به دلیل قرار نداشتن بنیان و خاستگاه این سیاستها بر سرمایه اجتماعی داخلی هیچ یک از این روشها نتوانست بقای سلطنت پهلوی را آن طور که باید تضمین کند.
او که همه امیدش به جای مردم خودش به سیاستها و سیاستمداران آمریکایی و صهیونیستی بود در طول دوران زمامداریش تغییرات مداوم نخستوزیران و کابینهها، تشکیل ارتش نیرومند و مجهز، تأسیس ساواک و قدرتمند کردن روزبهروز آن برای سرکوب مخالفان و تعمیق هر چه بیشتر پیوندهای فکری و فرهنگی و سیاسی با غرب بهویژه ایالات متحده را در دستور کار قرار داد اما نتوانست اعتراضها و راهپیمایی های سیاسی و اجتماعی جامعه عصر خود را که تقریبا در تمام طول سلطنتش وجود داشت را از کف خیابانهای فرعی و اصلی شهرها و روستاها جمع کند.
بر اساس اسناد تاریخی، تعداد زندانیان سیاسی در آخرین دهه حیات رژیم از حدود ۱۰۰ زندانی در سال ۱۳۴۶ با پنج هزار درصد رشد به حدود ۵۰۰۰ نفر در سال ۱۳۵۶ افزایش یافت. سرکوب مخالفان توسط رژیم به حدی بود که مارتین انالز، رییس سازمان عفو بینالملل در سال ۱۳۵۴ در گزارشی رسمی اعلام کرد: «در هیچ کشوری از جهان وضع حقوق بشر اسفناکتر از ایران نیست.»
از بعد از جنایت مزدوران شاه در آتش زدن سینما رکس آبادان، راهپیمایی عید فطر ۱۳۵۷ قیطریه تهران و قتل عام مردم در خیابان و میدان ژاله تهران نوعی التهاب در جامعه ایران به وجود آمده بود که به هیچ شیوه و ترفندی قابل التیام نبود. رژیم از اواسط سال ۱۳۵۶ برای تحت تاثیر قرار دادن این فضا در میان بهت و ناباوری زندانیان، درهای زندانهایش را به روی کهنه زندانیان سیاسی باز کرد البته برای این کار هم هیچ تعریفی از محدوده آزادی اعطا شده اعلام نکرد حتی اعلام نکرد اساس و چارچوب این آزادیها چیست؟
هر چه به ماههای پایانی عمر رژیم نزدیکتر شدیم یکی از اصلیترین و فراگیرترین خواسته های مردم، آزادی زندانیان سیاسی بود. ساواک به این بهانه که برخی زندانیان سیاسیِ آزاد شده به جنبشهای چریکی و خلق پیوستند از آزاد کردن زندانیان سیاسی به ویژه طی سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ طفره می رفت اما با جدی تر شدن خیزش عمومی مردم برای استقلال و آزادی و ورود نمایندگان صلیب سرخ به زندانها، عقب نشینی رژیم شاه آغاز شد و در گام نخست زندانیان موسوم به ملیکش را آزاد کرد و پس از آن در دوم آبان ۱۳۵۷، ۱۱۲۶ زندانی سیاسی در یک روز آزاد شدند.
پس از آزادی زندانیان سیاسی، روزنامه ها از زبان ناصر مقدم، رییس ساواک نوشتند: «۱۰۰ زندانی سیاسی دیگر در زندانها بسر میبرند و تا ۱۹ آذر همگی آزاد خواهند شد.»
زندانیان از سه زندان قصر، قزلحصار و اوین آزاد شدند. یکی از زندانیان سیاسی نقل کرد: «در آن شب شکوهمند، نقطه اوج و زیبایی آن هنگام بود که زندانیان «صفر قهرمانی» قدیمیترین زندانی سیاسی با ۳۲ سال زندان را بر سر دست گرفتند و سرود آزادی سردادند. از دیگر زندانیان که سالهای طولانی را در زندان گذراندند، افسران حزب توده بودند که بعد از ۲۵ سال از زندان آزاد شدند. در محوطه بیرون زندان قزل حصار، خانوادهها، دوستان و آشنایان بیصبرانه و با شور و شعف در انتظار در آغوش کشیدن عزیزانشان بودند. هنگام خروج زندانیان از در اصلی زندان، استقبال کنندگانِ زندانیان مذهبی با صلوات از زندانیان استقبال میکردند و استقبال کنندگان زندانیان چپ گرا با شعار دیگری عزیزانشان را در آغوش میکشیدند.»
ماجرای آزادی زندانیان سیاسی در آبان ۱۳۵۷ از نوع آزادیهای «بیقید و شرط» و «ناگهانی» بود. زندانیانی که در آبان ۵۷ آزاد شدند نه تنها برای نوشتن عفونامه پیشنهادی دریافت نکردند که حتی آزادیشان آنقدر ناگهانی و بیمقدمه بود که هم زندانیان و هم خانواده های آنان را غافلگیر کرد.
بهروز گرانپایه، روزنامهنگار و پژوهشگر اجتماعی از جمله مخالفانی بود که در آبان ۵۷ از زندان رژیم پهلوی آزاد شد. او که در زمان دستگیری اش در پنجم اردیبهشت ۱۳۵۶ دانشجوی رشته ماشینآلات کشاورزی دانشگاه شیراز بود، درباره دلایل بازداشتش گفت: بعد از نطق شاه در بزرگداشت جشنهای ۲۵۰۰ ساله که جمله مشهور «کورش بخواب، ما بیداریم» را بر زبان آورد من این سخنرانی را دستمایه نقدی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار دادم و مقالهای علیه شاه نوشتم. این دستنوشته به سرعت توسط دانشجویان دیگر تکثیر و در دانشکدههای مهندسی، ادبیات و کشاورزی دانشگاه شیراز پخش شد. متن دستنوشته در حمله ماموران به خوابگاه یکی از دانشجویانی که در تکثیر آن مشارکت داشت، کشف شد و به هر حال نام من به عنوان نویسنده آن لو رفت و دستگیر شدم.