همشهری آنلاین: از مدیران نشریات و جراید انتظار میرفت که روشنبینی لازم را داشته باشند و بتوانند تشخیص دهند که کدام خبر یا مقاله موردپسند شاه است و باید چاپ شود و کدام یک او را ناراحت میسازد و باید نادیده انگاشته شود.در این بخش نگاهی به روش های سانسور جراید و مطبوعات در دوره پهلوی داریم.
تنبیه سردبیران جراید
«مطبوعات ایران نیز وضعی بیثبات داشتند. هرگاه مدیران و سردبیران جراید کوچکترین ناراحتی و تکدری برای شاه ایجاد میکردند بهشدت تنبیه میشدند. از آنان انتظار میرفت که روشنبینی لازم را داشته باشند و بتوانند تشخیص دهند که کدام خبر یا مقاله موردپسند شاه است و باید چاپ شود و کدام یک او را ناراحت میسازد و باید نادیده انگاشته شود. چنین خامی و بیتدبیری، بسیاری از مردم را علیه روزنامهها برانگیخت. در واقع مردم اخبار مربوط به موفقیتهای شاه را با سوءظن تلقی میکردند....گزارشهای خبری با دقت انتخاب و تهیه میشد تا همه افتخارات متوجه شاه و پیشرفتهای چشمگیر ایران باشد. ایران بهصورت یک جزیره صلح و رفاه تصویر میشد که مردم آن از سرنوشت خود راضیاند و از رویدادهای توفانی که در صحنه بینالمللی روی میدهد مصونیت دارند. در نتیجه رسانههای گروهی دولتی اعتبارشان را نزد مردم از دست دادند و هرکس میخواست اخبار جدی را بشنود به رادیوهای بیگانه پناه میبرد.»
(کتاب گفتوگوهای من و شاه/ خاطرات محرمانه امیر اسداللهعلم ص ۲۶)
توقیف ۲۰روزنامه در یک هفته
بعد از اینکه رضاشاه اعلام سلطنت کرد و حکومت پهلوی را تشکیل داد، روال قبلی برخوردش با مطبوعات را در پیش گرفت و این بار نیز بسیاری از روزنامههای مخالف با شدت بیشتری سرکوب یا مجبور به سکوت شدند؛ بهطوریکه بهجرأت میتوان گفت در این مقطع، هیچ اثری از مطبوعات مخالف یافت نمیشد. در شماره ۷۱روزنامه باختر در ۳۰مهر ۱۳۲۸نوشته شده «جراید، بهدلیل افشاگری درخصوص فساد انتخابات، مکرر توقیف میشدند؛ چنانکه در عرض یک هفته، بیش از ۲۰ روزنامه توقیف شد.» همچنین در مقالهای که در پایگاه عبرتپژوهی منتشر شده، آمده: «سردار سپه از یک طرف نمیخواست ضدآزادی مطبوعات بهظاهر قدمی بردارد و از طرف دیگر، ناچار بود خود را از تعرض ارباب قلم نگاه دارد. این است که به دادن پول مختصر آنها را ساکت میکند و از نگارشات مخالف خود خودداری میکنند و چون پولها تمام شد، دوباره شروع مینمایند و ناچار میشد با تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم، آنها را ساکت و آرام نگاه دارد.»
(مقاله جایگاه مطبوعات در حکومت رضاشاه، پایگاه عبرتپژوهی تاریخی)
فشار ساواک بر چاپ و نشر
«در رژیم پهلوی، سانسور عمدتاً جهتگیری سیاسی داشت نه اخلاقی. کتاب، فیلم، روزنامه، رادیو و تلویزیون، همه تحت رژیم سانسور قرار داشتند. برای کتابهای ممنوعه لیستی تهیه کرده بودند که انتشار مجدد آنها امکان نداشت حتی نگهداری و خواندن آنها جرم محسوب میشد و قابل مجازات بود. اساساً تعدادی از زندانیان سیاسی فقط به همین دلیل محکومیت یافته بودند که یکی از کتب ممنوعه را در اختیار داشتند و یا آن را به دیگری به امانت داده بودند. در سال۱۳۴۹تعداد ۳۷۶۰عنوان کتاب منتشر شد. این رقم در سال۱۳۵۷به ۱۷۵۰عنوان رسید؛ یعنی ۲۰۰۰عنوان کمتر شد و این سیر نزولی همواره وجود داشت. کتابهایی هم که منتشر میشد از لحاظ مسائل داخلی بیمحتوا و غیرجذاب بود. مینو صمیمی از کارمندان دفتر مخصوص فرح در کتاب «پشت پرده تخت طاووس» درباره فشار ساواک بر مطبوعات نوشته: «مطبوعات داخل کشور تحت فشار ساواک از درج هرگونه خبر حوادث جاری در ایران خودداری میکردند.»
(سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد۲، صص۱۷۹-۱۷۶)
اعتراف خارجیها
در دوران پهلوی، خفقان به حدی زیاد بود که حتی مهمترین همپیمانان شاه هم مجبور به اعتراف در این باره میشدند؛ برای مثال در کتاب «خاطرات دو سفیر» نوشته ویلیام سولیوان آورده: «در دوران شاه، حداقل ۲۵هزار زندانی سیاسی در ایران وجود داشت.» «فرد هالیدی» دانشمند و نویسنده صاحبنظر در امور خاورمیانه و ایران در کتاب «دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران» تعداد زندانیان سیاسی در ایران را در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵م) بین ۲۵ تا ۱۰۰هزار نفر اعلام میکند و در گزارشی مینویسد: « کارنامه هیچ کشوری در جهان سیاهتر از کارنامه ایران در زمینه حقوق بشر نیست... جلادان ساواک افزون بر شوک الکتریکی و ضرب و شتم مخالفان، از انواع وحشیگریها استفاده میکردند؛ ازجمله فروبردن بطریهای شکسته در نشیمنگاه، آویختن وزنه بر بیضهها، پوشاندن کلاهخودهای ویژه، مورد تجاوز جنسی قراردادن زندانیان و تجاوز به زنان و دختران فرد دستگیرشده در مقابل چشم وی برای گرفتن اعتراف.
(کتاب دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران نوشته فرد هالیدی، ص۹۲)
کاندیداهای سفارشی
در کتاب «عصر پهلوی» به روایت اسناد آمده: «در عمل و در آنجا که مردم باید در تعیین نمایندگان مجلس شورای ملی یا مجلس سنا و یا شوراها مشارکت داشته باشند، هم پهلوی اول و هم پهلوی دوم دخالتهای مستقیم به عمل میآورند. بهطور مثال رضاخان در سال ۱۳۰۲، در مقام فرماندهی کل قشون، در تلگرافی به والی ایالت فارس دستور داد: ایالت جمیله فارس در تعقیب تلگراف سابق مقتضی است قدغن فرمایید که در انتخاب نوبخت از بوشهر مساعدت نشود. حکمت هم که جزو کاندیداهای شهر شیراز است، از جهرم بفرمایید بشود. راجع به ضیاءالواعظین بایستی هرطور است، اقدامی بفرمایید که از انتخاب مشارالیه جلوگیری به عمل بیاید.»
نظر شما