با توجه به این فضا، نخستین میزگرد گروه رسانه به «ادبیات ارتباطات» در ایران اختصاص یافت و سه چهره پیشکسوت و صاحبنظر آکادمیک از سه قطب آموزش ارتباطات ایران دعوت روزنامه را به گرمی پذیرفتند.
دکترکاظم معتمدنژاد، پدرعلوم ارتباطات ایران و استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی؛ دکتر سیدوحید عقیلی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی و رئیس دانشکده علوم انسانی و اجتماعی واحد علوم و تحقیقات و دکتر علیرضا دهقان، استاد دانشگاه تهران و مدیرگروه ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه، سه میهمان ویژه روزنامه بودند که در یک ظهر تابستانی و پس از بازدید از بخشهای مختلف روزنامه، به پرسشهای همشهریعصر درباره وضعیت ادبیات ارتباطات در ایران پاسخ گفتند. بخش اول این میزگرد را در این شماره و بخش دوم آن را نیز هفته آینده در همین صفحه میخوانید.
بحث ما ادبیات ارتباطات در ایران است؛ با توجه به بحثهای مطرحشده درباره جهانیسازی توجه به فرهنگ بومی میتواند در مباحث مربوط به روزنامهنگاری با توجه به قابلیتهای فرهنگسازی آن مورد توجه قرار گیرد. در سالهای اخیر شاهد رشد قابلتوجهی در ادبیات ارتباطات ایران به لحاظ تعداد کتابهای منتشر شده بودهایم.
اما قسمت عمده این مباحث، رنگ بومی ندارند و بیشتر آثار ترجمه هستند و یا از روی هم تالیف میشوند. پیشفرض ما بر این است که ادبیات ارتباطات در ایران غنی نیست و کتابهای موجود رنگ بومی ندارند و تکرار میشوند. با توجه به این شرایط قصد ما بر این است که با این پیشفرض، از دیدگاه سه پیشکسوت ارتباطات وضعیت موجود را مورد بررسی قرار دهیم.
دکترمعتمدنژاد: در این زمینه ما در واقع با شرایطی ناخواسته برخورد کردیم. تعطیل شدن رشته ارتباطات در دانشگاهها بهدنبال انقلاب فرهنگی، لطمه بزرگی به کار روزنامهنگاری در ایران وارد کرد و سالها طول کشید تا ما توانستیم این لطمه را جبران کنیم و شاید بتوان گفت هنوز هم بهطور کامل جبران نشده است. تنها در سال ۱۳۶۸ بود که علوم ارتباطات از یک گرایش ۳۷ واحدی به دو گرایش روزنامهنگاری و روابط عمومی ارتقا یافت. درتمام این سالها امکان تالیف و یا ترجمه جدیدی پیدا نشد، چون درسی نبود که به خاطر آن درس، کتابی تالیف شود. در فاصله سال ۱۳۵۰تا ۱۳۵۶ که چهارمین سال تاسیس دانشکده بود، ۳۴ کتاب منتشر شده بود. این کتابها فقط کتابهای روزنامهنگاری را شامل نمیشد و کتابهای نگارش فارسی، افکار جمعی، مسائل اقتصادی ایران و مدیریت و روابط عمومی مورد نیاز برای دانشکده را دربرمیگرفت و موفقیت بزرگی به شمار میرفت.
پس از تاسیس دوره کارشناسیارشد و دکترا با همکاری فارغالتحصیلان داخلی و خارجی سعی شد خلأهای موجود پر شود. خوشبختانه پس از تاسیس رشته ارتباطات در دانشگاه تهران، آزاد، امامصادق، چهار دانشگاه در تهران پیگیر مسائل علوم ارتباطات شدند که امکان اینکه گامهای بهتری برداشته شود، فراهم آمد. همانطور که اشاره کردید منابع درسی و ماخذ علمی ما در حوزه علوم ارتباطات باید بیشتر با نیازهای ما در سطح داخلی و خارجی سازگار باشد.
ترجمههای زیادی انجام شده است که کارهای خوبی هستند، اما کافی نیستند و در کنار این کار باید به تالیف بیشتر پرداخت. این چهار دانشگاه باید در این زمینه اهتمام بیشتری بورزند و استادان را به تالیف آثار جدید ترغیب کنند و شرایطی را فراهم کنند که اجبار ساعات طولانی تدریس در هفته مانع تحقیق و مطالعه همکاران دانشگاهی نشود و بتوانند به تالیف آثار مورد نیاز بپردازند.
دکتردهقان: اصل مطلب درست است و در ادبیات رسانهای ما بهطور کلی و بهطور اختصاصی، در تحقیقات و تالیفات و ترجمهها و مقالات و آنچه میتواند ابزار و محتوای آموزش قرار گیرد، دچار کمبود هستیم. آقای دکتر معتمدنژاد به برخی از این دلایل اشاره کردند. مسئله دیگر این است که روزنامه مانند هر نهاد تمدنی دیگر، وارداتی است و نهادی بومی نیست و شاید در مقایسه با برخی کشورهای همجوار و قابل قیاس با ما، حتی تاخر زمانی در ورود این پدیده بهعنوان یک حرفه و سازمان حرفهای، وجود داشته است. اینکه میگوییم وارداتی است منجر به این میشود که آموزش، تحقیقات و تولیدات مربوط به محتوایش نیز ابتدا میتواند وارداتی باشد. مسئله دیگری که ضعف تولیدات روزنامهنگاری را تحتتاثیر قرار میدهد، تاثیرپذیری از کار سیاسی است. روزنامهنگاری بهطور ذاتی یک کار سیاسی است و از تغییرات دولتها و مدیریتها تاثیر میپذیرد و بنابراین آموزش، تولیدات و منابع آموزشی آن نیز تاثیر میپذیرد.
نکته دیگر کوچک بودن مراکز آموزش روزنامهنگاری و مطبوعات است. در حال حاضر چند مرکز خوب داریم. دانشگاه علامه که پرسابقهترین مرکز آموزش روزنامهنگاری است و درکنار آن دانشگاه تهران و آزاد و برخی مراکز دیگر شکل گرفتهاند، اما در مقایسه با جمعیت کشور ما و قیاس با دیگران، نهاد آموزش روزنامهنگاری ما بهویژه در شهرستانها نیاز به توسعه بیشتری دارد، اما به هر حال این گسترش، پتانسیل بیشتری را برای تولید منابع فراهم میآورد.
مسئله دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که اصولا تولید کتاب بهصورت کلی «تولیدی» است که ما در آن دچار ضعف هستیم. در مقایسه با تیراژ کتاب و اقتصاد و سازمان تولید آن در کشورهای دیگر، دچار کمبودهای بسیاری هستیم. میزان حق تالیف و ترجمه در قیاس با زحمتی که در این کار وجود دارد، به هیچ عنوان قابل قیاس نیست. ممکن است یک سال زمان صرف تالیف یا ترجمه یک کتاب مناسب شود، اما به نسبت این زمان حقالزحمه کافی پرداخت نمیشود و بیشتر انگیزههای غیرمادی سبب پیشبرد امر تالیف و ترجمه میشود. در همین زمینه مراکزی نظیر مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها در یکی دو دهه گذشته فعال بودهاند و اگر چنین مراکزی نبودند شاید بسیاری از تولیدات کنونی ما که آن را کم و غیربومی میدانیم، نیز وجود نداشتند.
در عین حال میبایستی پشتیبانی بیشتری از چنین مراکزی صورت میگرفت و بیشتر مورد حمایت دولت قرار میگرفتند و چندین مرکز نظیر این، با پشتوانههای مالی قویتر شکل میگرفتند تا شاهد تولیدات بیشتری باشیم.
اینکه مطرح کردید ادبیات ما بومی نیست، بهنظر من این تا حدی به این باز میگردد که آموزش ما با بازار در ارتباط نیست. بهویژه در رشتههایی مثل مدیریت رسانهها که بینرشتهای هستند، علاوه بر همکاری صورت گرفته میان دپارتمانهای مختلف، یک رفتوآمدی میان مراکز کسبوکار و آموزش رسانهای وجود دارد و مدرسان این دورهها دارای سوابقی در کار عملی رسانهای هستند.
برعکس، کسانی هم بودهاند که دورههای دانشگاهی دیده بودهاند و تولیدات آنها تولید نظری صرف نیست و به واسطه رفتوآمد میان آموزش نظری و مراکز کسبوکار به دست آمده است. فعالیتهای روزنامه همشهری در ایجاد سازمانهای اقماری و بهطور خاص، تاسیس مرکز آموزش روزنامهنگاری همشهری باعث میشود که ارتباط میان دانشگاه و محیط کار بیشتر شود و تولیدات مربوط به این حوزه با این نگاه که بتوانیم مشکلات و مسایل خود را در این آثار ببینیم، انجام خواهند شد.
دکتر عقیلی: نکات برجسته و قابل توجهی را همکاران بزرگوار فرمودند؛ بهنظر بنده قسمتی از این رخوت و عدمتولید که به آن اشاره شد، به وضعیتی که ما در آن هستیم، بازمیگردد و محدود و منحصر به رشته ارتباطات نیست، ما بهطور کلی در رشته علومرفتاری و علومانسانی و اجتماعی و در بقیه رشتهها هم با چنین رخوتی روبهرو هستیم.
یعنی در طول دهههای گذشته متأسفانه کمتر شاهد این بودیم که یک جامعهشناس و یا یک روانشناس ایرانی نظریه جدیدی را مطرح کند یا یک فصل جدیدی را باز کند که در سطح منطقه یا در سطح جهان زبانزد شود.اما درخصوص ذات رشته ارتباطات اجتماعی واقعیت این است که فینفسه ذات رشته ارتباطات اجتماعی در دنیا دچار بحران است و آن بحران این است که خود رشته ارتباطات یک پایه تئوریک واحد و مشخص ندارد، یعنی ما اگر مروری بر تئوریهای ارتباطات در سالهای گذشته داشته باشیم، مشاهده میکنیم که در سطح تولید کشورهای دیگر هم کمتر شاهد آنچه بهعنوان پایه اصلی ارتباطات باشد، هستیم و به جای آن در دهههای گذشته آن پیوندی که هربرت شیلر درباره آن سخن گفته است، بین اقتصاد، رسانه و ارتباطات ایجاد شده است.
امروزه تولید اطلاعات چیزی است که در دنیا روی آن تأکید میشود، به نحوی که در حال حاضر چیزی حدود 160 شرکت بزرگ دنیا کارشان تولید اطلاعات است. بنابراین یک رخوتی هم در خود علم ارتباطات در سطح بینالمللی هست و ما در کشورهای دیگر هم کمتر میبینیم که تئوریهای جدیدی مطرح شده باشد. اما بحث بومیسازی مطرح شده است و جای این پرسش وجود دارد که در دهههای گذشته رشته ارتباطات اجتماعی چه کمکی توانسته در حل مشکلات اجتماعی ما انجام دهد. در این مورد هم متأسفانه نقطهنظرها و نظریهپردازیها بسیار کم بودهاند.
فکر میکنم در سالهای گذشته حوزه روزنامهنگاری پیشرفتهای خوبی داشته است. اگر رشته علوم ارتباطات اجتماعی را به زیر مجموعه روابط عمومی، تبلیغات و روزنامهنگاری تقسیمبندی کنیم، در دهههای گذشته تعداد تالیفاتی که در حوزه روزنامهنگاری انجام شده است، بیش از حوزه ارتباطات بوده و خود ارتباطات مغفول مانده است. در حوزه ارتباطات فارغ از چند جلد کتابِ مادری که استادان بزرگوار ترجمه کردهاند، دیگر شاهد رویدادی نبودهایم و تقریبا هیچگونه بومیسازی برای این نظریهها نتوانستیم انجام دهیم و این ناشی از همان رخوتی است در خود رشته ارتباطات هست و محدود و محصور به یک کشور هم نیست.
متأسفانه در ایران، ما رشته ارتباطات را بیشتر بهعنوان روزنامهنگاری میشناسیم و دغدغه همه دوستان دانشگاهی در مرحله اول آموزش بوده و کمتر به مقوله تحقیق پرداخته شده است و متأسفانه قضیه وقتی پررنگتر میشود که فضای جامعه هم کمک کرده که این تولیدات مورد توجه قرار نگیرد. با وضعیت مطلوب فاصله زیادی وجود دارد و بنابراین فکر میکنم این بهخود اهالی ارتباطات ایران بازمیگردد، یعنی مجامع، سمینارها، نشستها و تعاملی که بین خود استادان هست به نحوی که بتوانند برنامههایی را برای تولید ادبیات بومی ارتباطات در ایران داشته باشند. اگر این حرکت و عزم شروع نشود، نباید منتظر تولیدات ارتباطی و ارتباطجمعی باشیم.
من فهرستی از ۲۵ کتاب مهم و تاثیرگذار ارتباطجمعی را مرور میکردم، تقریبا از میان این متون کلاسیک ارتباطی تنها ۲ یا ۳ مورد به فارسی ترجمه شده بودند؛ این نشانگر ضعف جدی نهاد پژوهش و تحقیق در ارتباطات است که حتی متون کلاسیک هم به فارسی ترجمه نشدهاند. در حالی که مثلا در رشته جامعهشناسی دستکم کتابهای کلاسیک زیادی به فارسی ترجمه شدهاند، ولی ما نه تنها در ارتباطات همین ادبیات کلاسیک را ترجمه نکردیم، بلکه همانطور که آقای دکتر دهقان هم اشاره کردند در بحث تالیف هم عقب هستیم، یعنی ارتباط لازم میان نیاز دانشگاه و جامعه و نهاد پژوهشی برقرار نشده است و بهنظر میرسد این ضعف نهاد پژوهش و تحقیق در ارتباطات در چهار دهه گذشته جای بحث و بررسی بیشتری دارد.
دکترمعتمدنژاد: مشکل ترجمه هم در واقع به همان تزلزلی که در آموزش ارتباطات اشاره کردم، باز میگردد و باعث شد که برنامههای در نظر گرفته شده، اجرا نشود و کتابها بهطور سلیقهای انتخاب و ترجمه شدند و مثلا آقای دکتر دهقان کتابهایی را با توجه به نیازی که دانشگاه داشتند، ترجمه کردند و با استقبال هم روبهرو شد. ولی خوب یک کتابهایی هست که نیاز به ترجمه آنها وجود دارد، اما تاکنون ترجمه نشدهاند. ما نیاز به ترجمه آثار انتقادی و کلاسیک زیادی داریم که به اینها متأسفانه پرداخته نشده است.
کتابهایی است که من در تمام سالهای بعد از انقلاب، بارها توصیه کردهام که ترجمه شوند و حتی ترجمه آنها را به کسانی هم سپردهام، که یک مقداری ترجمه شده و بعد رها شده است. مناسب بود نهادی درون دانشگاه یا مرکزی در وزارت علوم یا ارشاد باشد تا به کتابهایی که باید ترجمه شوند، توجه خاص نشان دهند. حتی برای پرکردن خلأ مربوط به ترجمه این کتابها میتوانستیم بخشهایی از کتابهای مورد نیاز و یا مقالاتی در اینباره را انتخاب و ترجمه کنیم که تاحدی این مشکلات را برطرف کند. الان نیاز داریم که حداقل 50 کتاب مهم علوم ارتباطات را که به زبانهای انگلیسی و فرانسوی و احتمالا آلمانی و اسپانیایی تهیه شدهاند، ترجمه کنیم.
دکتر دهقان: اگر فهرست انتشارات ناشران مهم خارجی را مرور کنیم به کتابهای زیادی برخورد میکنیم که هم خوب هستند و هم به فارسی به ترجمه نشدهاند، ولی با وجود امکاناتی که ما داریم و زمینههای که داریم و مشکلاتی که داریم باز هم من فکر میکنم که ما حداقل در مورد ترجمه خوب کار کردیم. اگرچه همانطور که آقای دکتر معمتدنژاد فرمودند ما دنبال نیاز خودمان بودیم.
مثلا فرض کنید من کلاسی دارم به نام «نظریههای ارتباطات»؛ در وهله اول دنبال این هستم که متنی برای این کلاس تهیه کنم و دنبال این نیستم که ببینم در زمینه ارتباطات چقدر منابع اساسی وجود دارد و چقدرش در کلیت آموزش و تحقیقات و مراکز تحقیقاتی ما و مراکز کسب و کار ارتباطی ما مورد نیاز است، چون وظیفه من نیست و انگیزهای هم ندارم که این کار را انجام دهم.
از سوی دیگر مثلا شما در روزنامه هستید، میبینید که برای تحریریه به یک متن خوب برای آموزش روزنامهنگاری نیاز دارید، در وهله اول دنبال برطرف کردن نیاز خودتان هستید، مثلا آموزش روزنامهنگاری را همشهری منتشر کرده است. یعنی هر کدام از این مراکز کسبوکار یا آموزش ارتباطات بهصورت مقطعی، دنبال نیازهای فوری خودشان بودهاند. متنهایی تولید کردهاند که اگر اینها را کنار هم بگذارید، قابل توجه است.
دکتر عقیلی: ما اگر تالیف را تولید و ترجمه را نوعی بازتولید بدانیم، بحث تالیف که دقایق گذشته راجع به آن صحبت شد، کار بسیار سختی است و متأسفانه خیلی کم بوده، اما در حوزه ترجمه و بازتولید کتابهای خیلی خوبی که در دهه گذشته چاپ و رونمایی شده، واقعا بیسابقه بوده است.
ما در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا پایاننامههایی داریم که دانشجویان دوره دکترا برای تدوین آن زیر نظر استادان زحمتهای زیادی کشیدهاند. من فکر میکنم برای برخی از این پایاننامهها دستکم در حد ترجمه یک کتاب، حداقل از نظر کار تخصصی و زمان زحمت کشیده شده است. اما این پایاننامهها در قفسهها میمانند و در خدمت جامعه و دانشگاه قرار نمیگیرند.
البته این معضل محدود و محصور به ارتباطات نیست. ما غیراز چند کتاب معدود که در این حوزه داریم و خیلی خوب ترجمه شدهاند، واقعا در حوزه ادبیات روزنامهنگاری و ارتباطات کمتر با کتابی روبهرو میشویم که ترجمهای واقعا قابل استفاده داشته باشد و این موضوع به این مسئله برمیگردد که ترجمه متون ارتباطی در مقایسه با سایر رشتهها دشواری بیشتری دارد.
بسیاری از لغات لاتین ارتباطی معادل فارسی خوبی ندارند، ادبیات تولیدی جهان در حوزه ارتباطات آنقدر زیاد است که کار ترجمه در حوزه ارتباطات را بینهایت دشوار کرده است. یعنی ما در همه حوزهها از نظر واژگان فارسی عقب هستیم، اما در حوزه ارتباطات این خیلیخیلی بیشتر است.
پیشنهاد من این است که اگر ارادهای در دانشگاهها وجوددارد یک قسمتش بهعنوان نهضت ترجمه هدایت شود و مثلا بعضی از پایاننامهها به ترجمه یک عنوان کتاب اختصاص یابند که شاید بهدلیل نیاز به ترجمه کتاب در حوزه ارتباطات، مفیدتر از بعضی پایاننامههایی باشد که در قفسهها قرار میگیرد.