به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایران، چند روز قبل، مأموران پلیس پسر جوانی را که حین کیفقاپی توسط اهالی محل دستگیر شده بود، به اداره پلیس منتقل کردند. متهم به نام آرمان در تحقیقات اولیه مدعی بود که این نخستین سرقتی است که مرتکب شده است.
گرچه متهم چنین ادعایی داشت اما اظهارات ضد و نقیض پسر جوان و کیفقاپی و گوشیقاپیهایی که در آن محدوده رخ داده بود باعث شد تا مأموران به وی ظنین شوند و پس از هماهنگی قضایی راهی خانه آرمان شدند.
مدارکی برای سرقتها
در بازرسی از خانه سارق تعداد زیادی کیف و قاب گوشیهای تلفن همراه بهدست آمد که نشان میداد آرمان آنها را سرقت کرده و بدین ترتیب ادعای وی مبنی بر اینکه میگفت قبل از آن سرقتی مرتکب نشده بود، رد شد.
آرمان که راهی جز اعتراف نداشت به سرقتهای سریالی گوشی و کیف اعتراف کرد و به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت روانه بازداشتگاه شد. تحقیقات برای شناسایی مالباختگان و سرقتهای احتمالی دیگر او ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
بهخاطر یک دروغ. از قدیم گفتهاند وقتی یک دروغ میگویی مجبوری باز هم ادامه دهی. من هم اشتباه کردم و گرفتار شدم. وضع مالی خانوادهام معمولی است و پدرم به سختی شهریه دانشگاه مرا پرداخت کرد.
چند وقت قبل، در میهمانی شبانه یکی از هم دانشگاهیهایم شرکت کردم و آنجا با فرنگیس آشنا شدم. دختری زیبا و ثروتمند که من در یک نگاه عاشقش شدم. آن شب برای اینکه دل فرنگیس را بهدست بیاورم به دروغ خودم را پسری ثروتمند معرفی کردم و گفتم ساکن یکی از محلههای بالای شهر هستم و ماشین مدل بالایی دارم.
باور کرد؟
بله. به همین خاطر مجبور شدم هر بار که میخواستم فرنگیس را ببینم، یا از دوستم ماشین قرض بگیرم یا یک خودروی مدل بالا کرایه کنم.
چند وقت از این دوستی گذشت و فرنگیس گفت میخواهد خانهمان را ببیند. برای نشان دادن محل زندگیام مجبور بودم که خانهای در شمال تهران را به او نشان دهم و برای این کار نیاز به پول داشتم. به همین خاطر یکی از دوستانم که خودش با سرقت توانسته بود به پول و ماشین برسد، به من پیشنهاد سرقت داد. اوایل میترسیدم دستگیر شوم اما به خاطر رسیدن به فرنگیس دل را به دریا زدم و شروع کردم.
سرقت را چطور یاد گرفتی؟
دوستم شیوه سرقت را به من یاد داد. چند باری با هم برای گوشیقاپی و کیفقاپی رفتیم و وقتی راه افتادم و بلدکار شدم، تنهایی راهی سرقتها شدم.
درآمدت خوب بود؟
با پولهایی که از سرقت بهدست آورده بودم، توانستم یک آپارتمان برای چند روز کرایه کنم و فرنگیس را به آنجا ببرم و بگویم که خانهام است. کمی هم پول جمع کرده بودم اما برای خرید خودروی لاکچری هنوز پول کم داشتم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
هیچ وقت. حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم دستگیر شوم. دوستم گفته بود اگر دستگیر شدی به دروغ بگو اولین بارت است و برای اولین بار خیلی زود آزاد میشوی. اما حقهمان نگرفت و پلیس دستم را خواند.
در این مدت هم عذاب وجدان یک لحظه رهایم نمیکرد. از طرفی هم مال دزدی اصلاً برکت ندارد، هر چه گیرم آمد را برای اجاره یک آپارتمان به مدت چند روز پرداخت کردم و پولها از دستم رفت.