تنها نفعی که ایرلند میتواند برای همراهان همیشگی خود داشته باشد خروج داوطلبانه از اتحادیه اروپا و در پیش گرفتن رویهای خارج از سیاستهای آنهاست.
شاید تنها راه خروج اروپا از تنگنایی که به آن گفتار آمده است خروج ایرلند از اتحادیه کلان اروپا باشد. ایرلند که با رای منفی به پیمان لیسبون نه تنها خود بلکه جامعهای مشتاق از مردمان اروپا را ناامید کرد باید خود نیز به تنهایی جور همه گرفتاریهای این انتخاب غیر منتظره را بکشد و در این میان اروپا را بیش از این به ورطه بلاتکلیفی و تردید گرفتار نکند.
این دقیقا همان استدلالی است که بسیاری از سران کشورهای اروپایی در توجیه پیشنهاد خروج آنها از اتحادیه اروپا بیان میکنند.
البته خروج مردم ایرلند از خانواده بزرگ اروپا چندان راحت و آسوده هم نخواهد بود. خانواده اروپا به عضو کوچک خود عادت کردهاند و فقدان آن برایشان بسیار غمانگیز خواهد بود اما نباید فراموش کرد که اگر اروپا نتواند راهکاری برای این موضوع در پیش بگیرد با اتفاق غمانگیز بزرگتری مواجه خواهد بود.
داستان اینجا تاسفآور میشود که تمامی کسانی که قصد بهرهبرداری از منافع همبستگی اروپا را دارند باید تقاص پاسخ نه مردم ایرلند را بدهند. نباید فراموش کرد که توسعه و پیشرفت اتحادیه اروپا تنها با راهکارهایی که در بندهای متوالی قرارداد لیسبون عنوان شده است امکان خواهد داشت و بدون آن اروپا قارهای از کارافتاده خواهد بود.
تمامی تلاش اروپا این است که همه کشورهای آسیبپذیر را به درون اتحادیه کلان خود جذب کند و چه بسیارند کشورهایی که در آرزوی عضویت در این اتحادیه سر میکنند. از سوی دیگر مسئله توسعه مرزهای اتحادیه اروپا میتواند تا میزان قابل توجهی در ایجاد امنیت این قاره موثر باشد، تنها از طریق این موضوع است که کشورهای تازه دموکرات با ثبات و امنیت بیشتری میتوانستند توانایی رویارویی با فشارهای داخلی را به دست آورند.
تاسفانگیز است که مردم ایرلند از تجربه هفت سال پیش در زمان رد پیمان نیس درس عبرت نگرفتند. در آن زمان نیز مانند اکنون صرفا شماری اندک به این عهدنامه پاسخ مثبت دادند و 54 درصد رای منفی داشتند.
مردم ایرلند باید یادشان باشد که یک سال بعد درست هنگامی که عضویت ایرلند در اتحادیه اروپا تهدید شد آنها طی رفراندومی عهدنامه نیس را پذیرفتند.
شاید لازم بود حتی اروپا از تجربه ناخوشایند برگزاری رفراندومها در ایرلند درس میگرفت و این تجربه تلخ را دوباره تکرار نمیکرد. اما این مسئله اتفاق افتاد و دوباره اتحادیه اروپا با بنبست ایرلندیها روبهرو شد.
البته بعید است که این بار کار به رفراندم دوم کشیده شود. این در حالی است که حتی اصلاح عهدنامه هم غیرممکن است. در این میان موضوع اصلی فقط و فقط ایرلند است و خود ایرلند باید این مسئله را حل کند.
شاید لازم باشد در این زمان به تجربه دانمارک در سال 1992 که عهدنامه ماستریخت قاطعانه از سوی مردم این کشور رد شد، اشاره کنیم. در آن هنگام اتحادیه اروپا فقط 12 عضو داشت ولی آنها یکصدا ادعا داشتند که اگر دانمارک نتواند راهحلی مناسب پیدا کند باید خانواده اروپا را ترک کند. آنجا بود که کار به رفراندوم دوم کشید.
اروپاییها نتوانستند در ژوئن 1992 دانمارک را از اتحادیه خود خارج کنند. این بار هم تشکیل اتحادیهای 26 عضوی با کشوری در انزوای تک نفره بسیار مشکل مینماید. ایرلندیها باید خیلی شهامت داشته باشد که به دیگران اعلام کنند اتحادیه اروپا باید بدون آنها به کار خود ادامه دهد.
ایرلند الگویی مناسب برای اعضای جدید اتحادیه اروپاست. هنگامی که این کشور در سال 1972 به جامعه اروپا پیوست, آن قدر فقیر بود که دیگران آن را بار سنگینی تلقی میکردند. اما ایرلند مانع این مسئله شد. آنها در مدتی کوتاه ثابت کردند که یک کشور کوچک اما مصمم هم قادر است از همبستگی اروپایی برای رشد و ارتقای خود استفاده کند و در زمان اندکی به کشوری قدرتمند تبدیل شود. در واقع ایرلند نمونه شاخصی برای همه کشورهایی است که میخواهند با سایر کشورهای اروپایی همراه شوند.
خداحافظی ایرلند از اتحادیه اروپا برای تمامی اروپاییان دشوار و رأی منفی آنها به عهدنامه لیسبون بسیار تاسفآور است. اما اروپا با همه توان در پی آن است که بیهیچ مانعی به پیش روی خود ادامه دهد و در این میان وظیفه بزرگان ایرلند است که حتی با خروج خود از خانواده بزرگ اروپا مانندی فرزندی آگاه راه را برای آنها هموار کنند.
همشهری امارات به نقل از دیلی استار